کد خبر: ۱۱۶۹۹
۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰
سیده‌زهرا قلندری هنر حصیربافی خطه جنوب را در مشهد زنده کرد

سیده‌زهرا قلندری هنر حصیربافی خطه جنوب را در مشهد زنده کرد

این بانوی هنرمند می‌گوید: یک‌سال‌ونیم فکر می‌کردم که این هنر را چطور به مشتری‌های شهرنشین عرضه کنم تا اینکه ایده ساخت کیف‌های ترکیبی، متشکل از هنر چرم‌دوزی و حصیربافی به ذهنم رسید.

مدت‌ها به دنبال راهی می‌گشت که پیدایش نمی‌کرد؛ چیزی که بتواند تمام‌ای‌کاش‌های خود و خیلی‌های دیگر را محقق کند. همسرش، آقا‌محمدرضا که به‌خاطر کار‌های جهادی مدام به مناطق جنوبی کشور رفت‌وآمد دارد، از رؤیا‌های خاک‌خورده پیرزن بشاگردی گفته بود که به برگ‌های گیاه «داز» نگاه می‌کرد و آرزوی بافتن حصیر را برای مشتری‌هایی که نبودند، در سر می‌پروراند.

گشت‌وگذار بی‌نتیجه سیده‌زهرا قلندری، بانوی هنرمند محله راه‌آهن، در هزار‌توی دالان‌های ذهنش، به درازا کشیده بود، اما اعتقادش به توانمندی بانوان خطه جنوب، نمی‌گذاشت تسلیم ناامیدی شود.

سرانجام در لحظه‌ای که انتظارش را نداشت، چراغی گوشه ذهنش روشن شد؛ ایده‌ای که کاش‌های او و بانوان هنرمند بسیاری را در دورافتاده‌ترین روستاها، محقق کرد. کیف‌هایی که امروز بر دوش هنردوستان، این سو و آن‌سوی مرز‌ها قرار دارد، ثمره همان ایده است.

 

اهل مدرک جمع کردن نیستم

«متولد ۱۳۷۸ هستم. اهل درس‌خواندن نبودم. کلاس نهم، انتخاب من، رشته هنر بود که با معیار‌های خانواده و اطرافیانم جور در‌نمی‌آمد. آنها ریاضی و تجربی را درس می‌دانستند. در این شرایط به رشته انسانی بسنده کردم.»

سرانجامِ تحصیل در رشته‌ای نه‌چندان باب میل، به پایان مقطع دیپلم انجامید و سیده‌زهرا برای همیشه عطای درس‌خواندن را به لقایش بخشید، بلکه از رهگذر فراغ بال ناشی از این تصمیم، بیشتر بتواند به هنر بپردازد. 

او در سکوت اتاقی که در طبقه همکف خانه، به بروز هنرمندی‌هایش اختصاص یافته است، از مدارک و مجوز‌هایی می‌گوید که تنها بخشی از ذوق هنری او را اثبات می‌کنند: مدرک فنی‌وحرفه‌ای گل‌دوزی دارم و مجوز صنایع دستی چرم را از درگاه ملی مجوز‌ها گرفته‌ام. اهل کلاس رفتن برای جمع‌کردن مدرک نیستم.

وقتی به یک کار هنری نگاه می‌کنم، از اینکه چطور انجام شده است، سر در‌می‌آورم و ناخودآگاه ایده‌هایی در ذهنم تراوش می‌کند. روی همین حساب، هنر‌های مختلفی مثل نقاشی، جواهردوزی، حکاکی روی چرم و‌... را انجام می‌دهم.

 

رنگ تازه به دغدغه دیرینه

ازدواج با محمدرضا شیخ‌الاسلامی به‌عنوان یک فعال اجتماعی که اهل انجام فعالیت‌های جهادی و پژوهشی بود، به دغدغه‌های هنری قلندری، رنگی تازه داد. او که تا‌به‌حال به هنر صرفا از جنبه زیبایی و لذت درونی آن نگاه می‌کرد، به کارکرد‌های تازه‌ای پی برد؛ «شوهرم به همراه رفقای جهادگرش به نقاط دورافتاده سفر می‌کرد، روستا‌هایی در جنوب کرمان، هرمزگان و سیستان‌وبلوچستان که از حداقل‌هایی مثل راه ارتباطی مناسب و آنتن‌دهی تلفن بی‌بهره بودند.

وقتی به یک کار هنری نگاه می‌کنم، می‌فهمم چطور انجام شده است و ناخودآگاه ایده‌هایی در ذهنم تراوش می‌کند

در عین حال هنر‌هایی بومی داشتند که به‌دلیل به‌روز نشدن، مورد اقبال نسل جوان قرار نگرفته بود. در‌نتیجه تقریبا تمام هنرمندانشان دچار کهولت سن بودند. باید کاری می‌کردم، اما چه کار؟ این چیزی بود که ذهنم را مشغول کرده بود.»

هر‌چند تجربه مادری و نیاز به مراقبت از دو پسربچه بازیگوش، نمی‌گذاشت که سیده‌زهرا راهی اردو‌های جهادی شود، همیشه دوست داشت روایت هنرمندی زنان این خطه به‌ویژه در حصیربافی را بشنود.

شهروند محله راه آهن هر چه بیشتر تحقیق می‌کرد، بیشتر به ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد درختچه‌های داز در جنوب کشور، پی می‌برد؛ به شکننده‌نبودن و عمر پنجاه‌ساله تولیداتش، به ظرافتی که می‌توانست دست‌مایه هنرنمایی شود و زیبایی‌هایی که با هر بار لمس و تماشای حصیر بافته‌شده، آرامش ارتباط با طبیعت را به جسم و جان روانه می‌کرد؛ «یک‌سال‌ونیم بود به این ماجرا فکر می‌کردم؛ اینکه چطور به بانوی هنرمند جنوب ثابت کنم که کارش با‌ارزش است و این هنر را چطور به مشتری‌های شهرنشین عرضه کنم تا طرفدارش شوند.

یک روز وقتی داشتم ظرف می‌شستم، ایده ساخت کیف‌های ترکیبی، متشکل از هنر چرم‌دوزی و حصیربافی به ذهنم رسید. کیف‌هایی که بدنه اصلی آن را حصیر تشکیل بدهد و قابلیت تعویض در را داشته باشد تا مشتری بتواند با خرید یک کیف و چند در، آن را برای حضور در محیط‌های مختلف تنظیم کند.»

 

سیده‌زهرا قلندری هنر حصیربافی خطه جنوب را در مشهد زنده کرد

 

تحسین و تعجب مشتریان

راه‌اندازی سایت و صفحاتی در فضای مجازی، راه‌هایی برای رساندن صدای این هنر نو و تلفیقی به مخاطبانش بود که نامش را «کاش گالری» گذاشته است؛ مخاطبانی که دامنه آن از ایران فراتر رفته و به آلمان و کانادا نیز رسیده است.

سیده‌زهرا کیف شخصی‌اش را که با نقش بته‌جقه و ترکیبی از هنر حصیربافی، چرم‌دوزی و جواهردوزی است، نشانمان می‌دهد و می‌گوید: متأسفانه محله راه‌آهن که من شش‌سال است در آن زندگی می‌کنم، بافت جمعیتی جوانی ندارد و اقتضای سن و روحیات عموم بانوان سالخورده، اقبال به خلاقیت‌ها و ابتکارات نیست.

او ادامه می‌دهد: زائرپذیری این محله نیز به‌دلیل نداشتن فضایی برای گفت‌وگوی رو‌در‌رو با زائران و توضیح ویژگی‌های این محصول جدید، کمکی به شناخته‌شدن و فروش بیشتر آن نکرده است. از برخی فروشگاه‌های منطقه خواستیم که با دریافت سود، فروشنده محصولات ما باشند، اما توجیه مشتریان، حوصله‌ای می‌خواهد که با روزمرگی‌ها و عادت‌های فروشندگان نمی‌خواند.

سیده‌زهرا درباره مردمی نیز که مستقیم با او یا مشتری‌های سابقش مواجه می‌شوند و کیف‌ها را می‌بینند، می‌گوید: با تعجب و تحسین نگاه می‌کنند و می‌گویند چقدر قشنگ! این حصیر‌ها نمی‌شکند؟ وقتی سادگی نگهداری از کیف‌ها را می‌شنوند، تعجبشان بیشتر می‌شود. مثلا اینکه هر چند‌ماه یک‌بار، کافی است یک دستمال مرطوب روی بدنه کیف بکشیم و آن را یک‌باره زیر آب نبریم.

 

کاش‌های پیش رو

بسته به میزان سفارش‌ها، بین پنج تا پانزده‌هنرمند حصیرباف در جنوب کشور، همکاران او هستند و عمده هنرنمایی‌های روی چرم را نیز سیده‌زهرا انجام می‌دهد. می‌گوید که هزینه تمام‌شده محصول، تابع سفارش مشتری است؛ اینکه دوست دارد درِ کیفش از جنس پارچه باشد، چرم طبیعی یا مصنوعی. طرحی نیز که به سلیقه خود برای روی در انتخاب می‌کند، در قیمت نهایی تأثیر دارد و دامنه آن را برای درآمد‌های مختلف، از ۳۰۰‌هزار تومان تا چند‌میلیون‌تومان تغییر می‌دهد.

سیده‌زهرا اطمینان دارد این کیف که نسل اول آن، آبان پارسال رونمایی شد، با تمام دشواری‌های پیش‌رو برای ثبت برند و دریافت مجوز تولید صنعتی، آینده‌ای درخشان دارد. خبر‌های رسیده از روستا‌های جنوب کشور مبنی‌بر اقبال تدریجی جوانان به یادگیری حصیربافی از بزرگ‌ترهایشان، یکی از این نشانه‌هاست.

 

* این گزارش یکشنبه ۲۶ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۰۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44