کد خبر: ۱۱۴۹۸
۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۰
رتبه نخست روزنامه‌نگاری، بچه محله رسالت است

رتبه نخست روزنامه‌نگاری، بچه محله رسالت است

مسعود تقی‌آبادی، جوان ۲۵ ساله‌ای سال ۱۳۹۳ خبر کسب رتبه اول کنکور کارشناسی ارشد در روزنامه‌نگاری و رتبه دوم در کنکور علوم ارتباطات، توسط او، محله‌ای را ترکاند و پای رسانه‌ها را تا دل خیابان مقداد کشاند.

اینجا خیابان مقداد یا همان گاز شرقی است؛ جایی در محله رسالت مشهد. داخل کوچه‌هایش بسیاری از بچه‌ها را می‌بینی که وقتشان را با تیله‌بازی و گرگم‌به‌هوا و سرمولات‌بازی می‌گذرانند. خانواده‌ها زیاد بند درس فرزندانشان نیستند. شاید اغلب تصور می‌کنند فرزند، آن هم از نوع مذکرش، باید با کار کردن پیشرفت کند و بالطبع با کار کردن دیگر فرصتی برای درس خواندن باقی نمی‌ماند.

اینجا خیابان مقداد است. قرارمان در ساعت ۹:۳۰ صبح است. در منزل خانواده‌ای که مثل خیلی از ساکنان محله رسالت ثمره زندگی‌شان بیشتر از سه‌چهار فرزند است؛ با این تفاوت که همه فرزندان این خانواده تحصیل‌کرده‌اند؛ از جمله مسعود تقی‌آبادی، جوان ۲۵ ساله‌ای که دو ماه پیش خبر رتبه اول او در کنکور روزنامه‌نگاری و رتبه دوم در کنکور علوم ارتباطات، مقطع کار‌شناسی ارشد، محله‌ای را ترکاند و پای رسانه‌ها را تا دل خیابان مقداد کشاند.

آقای ریاضی!

تقی‌آبادی متولد ۱۳۶۸ است. مادرش آسیه قائمی از هوش سرشار او می‌گوید؛ اینکه از سه‌سالگی استعداد بسیار عجیبی در ضرب چند عدد چند رقمی در یکدیگر را داشته است، آن‌هم با سرعتی بیشتر از ماشین‌حساب.

«شاید اگر من و پدرش بیشتر از این به استعدادش بها می‌دادیم، خیلی سریع‌تر از این‌ها به شکوفایی می‌رسید.» بعد‌ها در مقطع راهنمایی این استعداد به دلیل نبود توجه خاصی که مادر از آن صحبت می‌کند از بین می‌رود اما این جوان موفق هنوز هم بسیار راحت مسائل ریاضی را حل می‌کند و در کنکور امسال هم که رتبه یکم روزنامه‌نگاری و رتبه دوم علوم ارتباطات را در آن کسب کرد، ریاضی‌اش را ۷۷ درصد زده است.

 

استعدادم در روزنامه نگاری بود

«در دبیرستان رشته تحصیلی‌ام علوم تجربی بود و مثل خیلی‌های دیگر که این رشته را انتخاب می‌کنند ایده‌آلم پزشک‌شدن بود و خودم را در آن روپوش سفید محترم می‌دیدم. خوب در خاطرم مانده که‌‌ همان زمان هم داستان‌هایی شکسته و بسته برای خودم می‌گفتم و‌گاه شعر می‌گفتم. داستان‌هایم بیشتر علمی‌تخیلی بود و هنوز هم به سرانجام نرسیده‌اند. ‌

گاه موفقیت‌های برادرم حمید که شاعر و روزنامه‌نگار بود، پیش چشمم می‌آمد. خیلی وقت‌ها گزارش‌ها و مصاحبه‌های او را می‌خواندم و بسیار لذت می‌بردم. می‌گفتم: «موفقیت یعنی حمید.» در همان دوران دبیرستان بود که جرقه‌هایی در ذهنم زد و کشف کردم استعداد من در روزنامه‌نگاری و ارتباطات است.»

این‌ها را مسعود می‌گوید. او که پس از گذراندن دبیرستان و پیش‌دانشگاهی، راهی سربازی شده است، زمانی کارت پایان‌خدمتش را می‌گیرد که چند ماهی بیشتر تا کنکور نمانده بود. مسعود دوباره کتاب‌هایش را داخل گود زندگی‌اش می‌کند. فرصت برای خواندن درس‌های تجربی زیاد نبوده و او تصمیم می‌گیرد در این چند ماه، درس‌های انسانی را بخواند.

این تغییر مسیر به گفته خودش بسیار اتفاقی بوده است اما سرنوشتی که برای او رقم می‌خورد‌‌ همان راهی است که انگار دست تقدیر هم موفقیتش را در آن دیده است. در عرض‌‌ همان چند ماه رتبه بسیار خوبی می‌آورد و مدتی بعد هم خبرش می‌آید که او می‌تواند در رشته روزنامه‌نگاری دانشگاه علامه طباطبایی ادامه تحصیل دهد.

 

چرا دانشگاه فردوسی رشته روزنامه نگاری ندارد؟

تقی‌آبادی در اینجای هم‌صحبتی‌مان از پدر علم ارتباطات، دکترکاظم معتمد‌نژاد یاد می‌کند و می‌پرسد: «می‌دانستید بسیاری از بزرگان علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری خراسانی‌اند؟!» و بعد توضیح می‌دهد: باید این مسئله را ریشه‌یابی کرد که چرا با وجود این همه نخبه در روزنامه‌نگاری و ارتباطات، دانشگاه فردوسی مشهد رشته روزنامه‌نگاری را ندارد و همه این بزرگان جذب پایتخت می‌شوند.

چرا با وجود این همه نخبه در روزنامه‌نگاری و ارتباطات، دانشگاه فردوسی مشهد رشته روزنامه‌نگاری را ندارد؟

چرا مشهد فضای مادی و کاری لازم را برای این بزرگواران ایجاد نمی‌کند که آن‌ها شهر خوبشان را‌‌ رها می‌کنند و می‌روند. پاسخ این چرا‌ها را من خوب می‌دانم اما این پرسش‌ها را مطرح می‌کنم که مسئولان شهرمان هم قدری به این مسائل فکر کنند و پاسخ خوبی برای این سوالات بیابند.

شاید اگر روزی من هم تحصیلات آکادمیکم را تمام کنم جذب پایتخت شوم. آنجا انگار فعالان این عرصه بهتر و آزادانه‌تر فعالیت می‌کنند و آن چیزی که نشان می‌دهند خود خودشان است.

 

بازی‌های دوران کودکی 

وقتی می‌خواهیم بدانیم سمت و سویی هم که انتخاب کرده است مانند خیلی‌دیگر از مورد‌های مصاحبه‌های ما با بازی‌های کودکی‌اش مرتبط است می‌گوید: اصلا این طور نیست!

یادم می‌آید بیشتر در کوچه با بچه‌ها تیله‌بازی می‌کردیم و گل‌کوچک و بازی‌های خاص زمان خودمان را. یکی از این بازی‌ها سرمولات‌بازی بود که به خاطر آن مادر و برادر بزرگ‌ترم بارها تنبیهم کردند.

خانم قائمی هم عنوان می‌کند: مسعود گاهی در بازی‌های کودکی‌اش خلبان می‌شد و بچه‌های دیگر را دنبال خودش راه می‌انداخت که مسافرانش باشند.

 

سرمولات‌بازی

جوان موفق محله رسالت بیان می‌کند: نمی‌دانم این بازی اختراع بچه‌های محله ما بود یا نه اما بازی‌ای بود که خیلی بچه‌های محله مقداد به آن گرایش داشتند؛ می‌رفتیم تشتک نوشابه‌های گوناگون یا همان سرمولات‌ها را از کوچه و جاهای مختلف پیدا می‌کردیم و برای هر برندی امتیازی متفاوت می‌گذاشتیم؛ برای نمونه پپسی سه امتیاز، زمزم یک امتیاز و...، این‌ها را وسط دایره گچی سفید روی خاک کوچه یا آسفالت می‌گذاشتیم و دمپایی بود که برای بردن بیشتر تشتک نوشابه‌ها به سمت آن پرتاب می‌کردیم.‌ گاه برای اینکه سرعت دمپایی بیشتر شود رویه آن را می‌کندیم!

مادرش می‌گوید: خانه پر شده بود از دمپایی‌هایی که دیگر نمی‌‌شد آن‌ها را پوشید. برای این مسئله همیشه مسعود را دعوا می‌کردیم؛ چون من و پدرش اصلا موافق این‌طور بازی‌کردن‌هایش نبودیم اما گویا این بازی آن قدر جذابیت داشت که او خیلی وقت‌ها دور از چشم ما سرمولات بازی می‌کرد.

 

زکات موفقیتم مشاوره است 

کنکوری‌های زیادی هستند که دلشان می‌خواهد از مسعود راه موفقیت او را جویا شوند. او هم به خیلی از کنکوری‌هایی که می‌خواهند رتبه‌های خوبی در کنکور ارشد به دست بیاورند توصیه می‌کند: استرس نداشته باشند و سعی کنند زیاد تست بزنند و تا جایی که می‌توانند برای دو سه ماه به کنکور مانده خلاصه‌برداری کنند تا در این مدت نکته‌های مهم‌تر به آن‌ها یادآوری شود. 

جوان موفق محله معتقد است راهنمایی‌کردن، راهی است که از طریق آن می‌تواند زکات موفقیتی را که کسب کرده است پرداخت کند.

 

انتقاد از روزنامه‌های شهر

بخشی از پژوهش‌های تقی‌آبادی در دوران تحصیلش مربوط می‌شود به روزنامه‌های مشهد و وضعیت آن‌ها در کل کشور. نتیجه این پژوهش‌ها این است که روزنامه باید در خدمت مردم باشد و سواد رسانه‌ای داشته باشد و بتواند آزادانه حقیقت را بیان کند و آن‌قدر استقلال داشته باشد که به دلیل وابستگی به فلان نهاد، ناچار به تعریف و تمجید از آن نباشد.

می‌گوید: متاسفانه در مشهد دست روزنامه‌های ما خیلی بسته است و محدودیت‌ها بسیار.  به همین دلیل است که نخبه‌های مشهدی روزنامه‌نگاری، شهرهای دیگر مانند پایتخت را به عنوان عرصه فعالیت‌های حرفه‌ای خود انتخاب می‌کنند.

 

نشریه‌ای محلی باید جزئی‌نگرانه با مسائل اجتماعی برخورد کند 

از نظر این دانشجوی نخبه، شهرآرا از منظر محلی بودن‌اش بسیار مطلوب است و باید به این ویژگی استثنایی‌اش شاخ و برگ بیشتری دهد. او البته انتظار دارد روزنامه‌های مشهدی از جمله شهرآرا ایرادهای ویرایشی نداشته باشند و آن‌طور که از نشریه‌ای محلی انتظار می‌رود جزئی‌نگرانه با مسائل اجتماعی برخورد کنند.

 

ته این خط می‌خواهم استاد دانشگاه شوم 

تا کنون تقی‌آبادی با برخی روزنامه‌های پایتخت همکاری داشته است و نام او پایین برخی از مطالب ثبت‌شده در سایت‌ها و خبرگزاری‌ها نشسته است اما می‌گوید: حس می‌کنم از روزنامه‌نگاری، چون رشته کارشناسی‌ام هم هست، اشباع شده‌ام و از آنجا که این رشته به عنوان زیرشاخه رشته علوم ارتباطات اجتماعی تعریف می‌شود انتخابم رشته علوم ارتباطات برای ارشد است و تصمیم دارم ته این خط استاد دانشگاه شوم.

او در عین حال توضیح می‌دهد: اگر قرار بر روزنامه‌نگارشدنم باشد دلم می‌خواهد بیشتر در سرویس‌های فرهنگی‌هنری و جامعه رسانه‌ها فعالیت کنم و با مردم ارتباط بیشتری داشته باشم. البته با توجه به اینکه من در رشته روزنامه‌نگاری مهارت تجربی را کسب کرده‌ام ترجیح می‌دهم که با ادامه رشته علوم ارتباطات مهارت نظری‌ام را نیز در این رشته تقویت کنم و در آن به مدارج بالا دست یابم.

 

* این گزارش یکشنبه، ۱۵ مرداد ۹۳ در شماره ۱۱۴ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44