کد خبر: ۱۱۲۱۹
۱۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰
زنجیر پله؛ بازی خاوری‌های مشهد

زنجیر پله؛ بازی خاوری‌های مشهد

بالغ‌بر ۱۵۰‌نوع بازی سنتی در ایران وجود داشته که به‌مرور زمان و با تغییر شیوه‌های زندگی، از میان رفته است. یکی از همین بازی‌ها بازی «توپ و چوب» یا «زنجیر پله» است که ساکنان محله آرمون، هر روز بعدازظهر انجام می‌دهند.

نام چند بازی را از دوران کودکی‌تان به یاد دارید؟ احتمالا یکی‌دو‌تا. شاید هم آن‌قدر شیطان بوده‌اید که دستی توی همه بازی‌های قدیمی داشته‌اید. بازی‌هایی مانند هفت‌سنگ، عمو زنجیرباف، قایم باشک، گرگم‌به‌هوا، لی‌لی، وسطی، الک‌دولک و‌... ریشه در سنت‌های دیرینه مردم ایران دارد که این روز‌ها از آنها تنها به‌عنوان یک خاطره نوستالژیک از دوران کودکی یاد می‌شود.

این روزها، وسایل ارتباط جمعی، بازی‌های رایانه‌ای و ورزش‌های جدید، جای خود را بین مردم باز کرده و بازی‌های سنتی در غبار دنیای مدرنیته به دست فراموشی سپرده شده‌اند. اما ناگفته پیداست لذتی که در انجام بازی‌های قدیمی هست، در هیچ‌یک از بازی‌های کامپیوتری احساس نمی‌شود. هیجان، شادی و جیغ خوشحالی، چیزی نیست که بتوان در دورهمی‌های ساده این روز‌ها تجربه‌اش کرد. مهمتر از همه اینها حس مشارکت و همدلی‌است که موجب ادامه انجام این‌گونه بازی‌ها ازسوی قدیمی‌ها می‌شود.

با توجه‌به گستردگی اقلیمی، قومی و قبیله‌ای در شهر و کشورمان، از گذشته تاکنون انواع بازی با هدف‌های خاص طراحی شده و میان مردم رایج بوده است.

آمار‌ها نشان می‌دهد که بالغ‌بر ۱۵۰‌نوع بازی سنتی در ایران وجود داشته که به‌مرور زمان و با تغییر شیوه‌های زندگی، نسل امروز با بسیاری از آنها بیگانه است. یکی از همین بازی‌ها بازی «توپ و چوب» یا «زنجیر پله» است که پیرمرد‌های محله آرمون، هر روز بعدازظهر انجام می‌دهند. همین شد که ما هم یک روزعصر برای دیدن بازی آنها به محله آرمون رفتیم تا از بزرگ‌ترها، چند و، چون انجام این بازی محلی پرطرفدار را بپرسیم.

 

بازی، زمان خاصی دارد

از دور عده‌ای را می‌بینیم که برای بازی دور هم جمع شده‌اند. سخت مشغول بازی هستند. ابتدا تصور می‌کنیم این همان جمعی است که قرار است از آنها گزارش تهیه کنیم، اما هنگامی‌که پرس‌وجو می‌کنیم، متوجه می‌شویم بازی هم ساعت خاص خود را دارد و در یک قانون نانوشته، زمین بازی از ساعت ۵ تا ۷ دراختیار این گروه است که تیل بازی می‌کنند و از ساعت ۷ به بعد گروه دوم که مدنظر ماست، می‌آیند.

کم‌کم گروه دوم کنار زمین جمع می‌شوند. با آنها هم‌کلام می‌شویم تا درباره بازی‌شان که قرار است دقایقی دیگر آغاز شود، بیشتر برایمان توضیح دهند.

 

زنجیر پله؛ بازی خاوری‌ها

 

یک بازی با قدمت ۲۰۰ سال

هنگامی‌که با حسن تقی‌آبادی‌فرهادی که به گفته دوستان و هم‌بازی‌هایش رئیس تیم است، سر صحبت را باز می‌کنیم و او ابتدا از نام بازی می‌گوید: اسم این بازی، توپ و چوب یا زنجیر پله است. آن‌طور‌که پدرانمان می‌گویند، این بازی حدود ۲۰۰ سال قدمت دارد؛ آنها هم از پدربزرگ‌هایشان این بازی را یاد گرفته‌اند.

او از دوران نوجوانی توپ و چوب بازی کرده و با آنکه دهه‌های میانی سنش را پشت سر می‌گذارد، برای انجام این بازی خود را پیر نمی‌داند.

 

بازی خاوری‌ها

او در ادامه برایمان توضیح می‌دهد که این بازی را بیشتر نژادخاوری‌های مقیم مشهد بلدند و بازی می‌کنند. آنها در هر محله‌ای که باشند، این بازی را انجام می‌دهند؛ به همین دلیل می‌توان گفت این بازی اختصاص به همین نژاد دارد که بیشتر ساکن طلاب و گلشهر هستند.

 

چند نکته برای این بازی

از او درباره قوانین این بازی می‌پرسیم؛ تقی‌آبادی‌فرهادی درباره اصولی که باید در این بازی رعایت شود، برایمان توضیح می‌دهد: این بازی به یک زمین بزرگ نیاز دارد. ابعاد آن مانند زمین فوتبال است و مانند بازی فوتبال دروازه دارد، اما تور، نه. فقط یک خط روی زمین کشیده می‌شود که حد و مرز دروازه با آن مشخص شود. به دروازه و خطی که کشیده می‌شود «مت» می‌گویند. تعداد بازیکن‌ها از ۷ تا ۱۰ نفر متغیر است و بستگی به افراد متقاضی بازی دارد.

 

بازی به چه نیاز دارد؟

بازیکن با‌سابقه توپ و چوب، وسایل این بازی را بسیار ساده و در‌دسترس می‌داند ومی‌گوید: وسایل بازی، یک توپ تنیس است که آن را توپ هفت‌جلد می‌گویند و همچنین یک چوب تراشیده‌شده حدودا یک‌متری که کاملا مانند یک چوب‌دستی برای زدن ضربه به توپ ساخته می‌شود. یک نفر در فاصله دو‌متری زننده توپ می‌ایستد و توپ را برای او پرتاب می‌کند. زننده توپ سعی می‌کند توپ را با چوب هر‌چه دورتر و بالاتر بفرستد و بازیکنانی که در فضای چهل تا پنجاه‌متری مقابل، انتظار رسیدن توپ را می‌کشند، باید سعی کنند توپ را در هوا دریافت کرده و نگذارند توپ به زمین

برخورد کند. تا‌زمانی‌که بازیکنان نتوانند توپ را در هوا دریافت کنند، زننده توپ با چوب همچنان در جای خود قرار دارد. اگر فردی توپ را بدون اصابت به زمین دریافت کند، به‌جای زننده توپ با چوب قرار می‌گیرد و زننده توپ به‌جای بازیکن دیگر، توپ را برای این بازیکن پرتاب می‌کند و پرتاب‌کننده توپ برای دریافت توپ به دیگر بازیکنان دریافت‌کننده اضافه می‌شود. هر‌بار که جای بازیکنان عوض شود، به آن «نو‌شدن» می‌گویند.

 

زنجیر پله؛ بازی خاوری‌ها

 

امتیاز ملاک بازی نیست

در ادامه با مظلوم، یکی دیگر از بازیکنا‌ن این بازی قدیمی هم‌کلام می‌شویم. او هم از دوران نوجوانی بازی را آغاز کرده است. از او درباره امتیاز در این بازی می‌پرسیم. در پاسخ می‌گوید: بازی، امتیاز ندارد و تنها برای سلامتی‌مان این بازی را انجام می‌دهیم. بازی ما از ابتدا تا انتها تنها دویدن است و هیجان دارد؛ حتی اگر گروهی بتوانند بازیکن‌های حریف را با توپ بزنند، خودمان جای بازیکن‌ها را عوض می‌کنیم تا به‌طور مساوی هر دو گروه در زمین بدوند.

 

جوانان هم بازی می‌کنند

به‌گفته بازیکن‌ها، توپ و چوب را در گذشته فقط پیرمرد‌ها بازی می‌کردند، اما در حال حاضر جوان‌ها هم این بازی را انجام می‌دهند. شاهد این موضوع هم رنجبر سی‌ساله است که چندوقتی همراه این گروه به بازی می‌پردازد. خودش درباره اینکه چرا کودکان نمی‌توانند این بازی را انجام دهند، می‌گوید: البته توپ و چوب را کودکان نمی‌توانند بازی کنند، زیرا بازی احتیاج به دویدن زیاد دارد و آنها زود خسته می‌شوند.

رنجبر درباره اینکه چطور عضو این تیم شده است، توضیح می‌دهد: اهل محله آرمون هستم و غروب‌ها که از سر کار به خانه برمی‌گشتم، شاهد بازی مرد‌های هم‌محله‌ای در این زمین بودم. چند‌وقتی کنار زمین، بازی را تماشا می‌کردم تا اینکه از آنها خواستم مرا هم در گروهشان عضو کنند. دوستان هم قبول کردند و در حال حاضر چهارسال است که بعد‌از کار روزانه و قبل‌از رفتن به خانه برای بازی می‌آیم اینجا.

این بازی را بیشتر نژادخاوری‌های مقیم مشهد بلدند و بازی می‌کنند

بازی زمستان و تابستان ندارد

موحد چهل‌ساله هم که از جانبازان جنگ تحمیلی است، این بازی را انجام می‌دهد و درباره آن می‌گوید: این بازی زمستان و تابستان ندارد، حتی در باران یا برف بازی را تعطیل نکرده‌ایم. به‌نوعی به آن وابسته شده‌ایم و نمی‌توانیم آن را در هیچ شرایطی ترک کنیم.

 

بازی واسطه آشنایی ماست

دهقان هم یکی دیگر از بازیکنان قدیمی این گروه است. او درباره آشنایی‌اش با هم‌گروهی‌ها می‌گوید: با بازیکن‌ها از‌طریق این بازی آشنا شدم. هیچ‌کدام از قبل یکدیگر را نمی‌شناختیم ولی بازی سبب شد همدیگر را بشناسیم. قبلا در زمین‌های گلشور بازی می‌کردیم، اما با‌توجه‌به اینکه ساخت‌و‌ساز‌ها هر روز بیشتر شد و دیگر زمینی برای بازی نبود، به این قسمت از شهر آمدیم. زمین‌های این محله هم در‌حال ساخته‌شدن است و اگر اینجا هم ساختمان ساخته شود، باید به فکر مکانی جدید برای بازی باشیم.

 

منتظر می‌شویم تا همه بیایند

از مظلوم که از بازیکن‌های قدیمی گروه محسوب می‌شود، درباره ساعت بازی می‌پرسم. او توضیح می‌دهد: تابستان‌ها که روز‌ها بلند است، از ساعت ۷ به بعد بازی می‌کنیم تا همه بتواند از کار روزانه‌شان برگردند؛ چون بیشتر بازیکن‌ها کارگر هستند و در طول روز سرکارند. زمستان‌ها هم ساعت‌۵ می‌آییم برای بازی. به‌طور‌کلی از یک‌ساعت‌مانده به غروب خورشید، بازی را شروع می‌کنیم و یکی‌دو‌ساعت بازی‌مان ادامه دارد.

 

زنجیر پله؛ بازی خاوری‌ها

 

خرج وسایل را تقسیم می‌کنیم

مظلوم درباره تهیه وسایل بازی توضیح می‌دهد: این بازی به وسایل چندانی نیاز ندارد؛ چند چوب و یک توپ. اینها را هر سه یا چهار‌ماه می‌خریم. پول آن را هم از بازیکن‌ها می‌گیریم، ماهیانه ۳ هزار تومان از اعضا گرفته و صرف توپ، چوب، قند و چای می‌شود.

 

تیم رقیب

رنجبر بازیکن سی‌ساله تیم می‌گوید: در زمین مجاور، تیم دیگری همین بازی را انجام می‌دهند و رقیب ما محسوب می‌شوند. گاهی هم رقابت دوستانه‌ای برگزار می‌کنیم. آن وقت است که ما بهترین‌های تیم را انتخاب می‌کنیم تا در زمین مقابل حریف بازی کنند و البته که در این مسابقه، امتیاز محاسبه می‌شود. به‌جز ما و تیم رقیب که در این محله بازی می‌کنیم، شنیده‌ایم گروهی هم در ساختمان این بازی را انجام می‌دهند که آنها هم خاوری هستند. البته هنوز با آنها بازی نکرده و تیمشان را ندیده‌ایم.

 

چای آخر بازی

آنچه بیشتر از هر چیزی برای این بازیکن‌ها ارزش دارد و بهشان می‌چسبد، خوردن چای بعد‌از بازی است. آنها در‌خلال بازی، بساط چای آتشی را فراهم می‌کنند و هنگامی‌که از بازی خسته می‌شوند، دور آتش جمع می‌شوند و چای می‌نوشند؛ چای به‌همراه شنیدن خاطره‌های بزرگ‌تر‌ها و ریش‌سفیدانی که از گذشته کوله‌باری از تجربه دارند. این کار هر شبشان است که ساعتی را دور آتش به خوردن چای بگذرانند. این کار به گفته خودشان از هر تفریحی برایشان لذت بیشتری دارد. یکی از مردان حاضر در جمع می‌گوید: حکایت‌هایی که هنگام خوردن چای از ریش‌سفیدان شنیده‌ام، برایم بسیار جالب است؛ از زمان گذشته و اتفاقاتی که گاه خود آنها شاهدش بوده‌اند. شاید بتوان گفت بیشتر از بازی، نوشیدن همین یک استکان چای آتشی مزه می‌دهد و ما را به بازی وابسته کرده است.

 

* این گزارش در شماره ۲۱۲ شهرآرا محله منطقه پنج مورخ ۸ شهریورماه سال ۱۳۹۵ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44