حاشیه شهر

بیش از 99 درصد نابینایان بیکار هستند!
سیدحسن حسینی متولد از مهاجران متولد مشهد و مسئول خانه نابینایان مهاجر ساکن مشهد است. این مجموعه کارش را از سال 1372 شروع کرده است. تأسیس این گروه در ابتدا از سوی دانش‌آموزان نابینای مهاجر مدرسه امید بوده است. هسته مرکزی این گروه در گلشهر شکل گرفته و سپس بقیه افراد نابینای مهاجر را دعوت کرده است.
تلاش برای مدال افتخار
حامد صادق‌زاده متولد ۱۳۷۰ و ورزشکار زیبایی اندام و صاحب باشگاه پرورش اندام در محله نیزه است. او از سال ۸۹ به‌صورت حرفه‌ای این رشته را دنبال می‌کند. اولین حکمش را زیرنظر آقای ساقی در مسابقات استانی در وزن ۶۰ کیلو گرفت و مقام سوم را به‌دست آورد. تا سال ۹۶ وارد هیچ مسابقه‌ای نشد و تمریناتش را دنبال کرد. سال ۹۶ مقام دوم استان خراسان را در وزن ۶۵ کیلو بدن‌سازی به‌دست آورد. سال ۹۷ در وزن ۶۵ کیلو و در رشته بدن‌سازی نفر چهارم شد. سال ۹۸، ۳ مسابقه پی‌درپی داد و ۳ مدال طلا در وزن ۶۵ کیلو در بدن‌سازی و بادی کلاسیک به‌دست آورد.
شهر زنان
زنانی که همسرشان به رحمت خدا رفته و فرزندانی یتیم دارند در شهرک امام رضا(ع) دور هم جمع شده‌اند. حالا بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای در این خانه‌های کوچک وقفی زیر نظر مؤسسه خیریه امام محمدباقر(ع) در امنیت و آرامش با فرزندانشان زندگی می‌کنند و این فقط یکی از خدمات دریافتی آن‌هاست. اینجا یک شهر تمام عیار است که هر چیزی فکرش را بکنید در آن پیدا می‌شود. فروشگاه، درمانگاه، مدرسه و حتی خانه سالمندان! البته چیزی که امروز ما را به اینجا کشانده یک کارگاه تولیدی پوشاک بچه است. طرحی که برای اشتغال بانوان ساکن شهرک اجرا شده و حالا پس از گذشت سال‌ها حسابی رونق پیدا کرده است.
لمس تولد و مرگ
روزی روزگاری قابله‌ها جایگاه مهمی در میان مردم داشتند. در هر محله و روستایی حتما یکی دو تا از آن‌ها پیدا می‌شد تا بی‌درنگ خودشان را به خانه زائو برسانند و بچه را صحیح و سالم به دنیا بیاورند. آن‌ها ناجی بودند و میان اهالی ارج و قرب خاصی داشتند و گاهی بدون هیچ چشمداشتی در تولد نوزادان نقش داشتند اما حالا مدت‌هاست تمام این مناسبات تغییر کرده است. با بازشدن بیمارستان‌ها نقش قابله‌ها روز به روز کمرنگ‌تر شد تا جایی که حالا می‌توان گفت قابلگی تقریبا فراموش شده است. ننه شیرین یکی از همین قابله‌هاست. پیرزنی باتجربه و همه فن حریف که کنار پسر و عروسش در خانه‌ای کوچک در خیابان ذاکری در محله شهید باهنر زندگی می‌کند.
ارثیه خانوادگی حاج محمد و پسرها
سال‌های طولانی است که دستی در پخت شله دارند. شله‌ حاج محمد و پسرانش که دستور پختش خانوادگی و کار دست و بدون ابزار مکانیکی است. علی، احمد، محمود و جبار حالا با پا به سن گذاشتن پدر، اجاق شله‌پزی را در محله مهرآباد روشن نگه داشته و نگذاشته‌اند این رسم دیرین خانوادگی فراموش شود. رسمی که حاج محمد سروری‌نیا از پدرش حاج رمضان به ارث می‌برد و معلوم نیست این پخت شله چند پشت در خانواده‌شان رسم بوده است. حاج محمد از مهرآبادی‌های قدیمی و متولد همین محله است و 4پسرش که استاد شله‌پزی هستند، هر سال 6دیگ بر پا می‌کنند و آن را با کیفیتی می‌پزند که خیلی از مهرآبادی‌ها طعم آن را هرچند یک‌بار چشیده‌اند.
بالتازار کوچک
قوطی گوش پاک‌کن، 4تا خودکار، پاک‌کن و یک آرمیچر همین! آقای خرچنگ جدیدترین دست‌سازه امیرعلی است که با همین چند قلم آن را ساخته است. روباتی کوچک و ساده که روی کاغذ می‌چرخد و با پاهایش که 4تا خودکار هستند نقاشی می‌کشد. امیرعلی منتظریان وقتی از آقای خرچنگ حرف می‌زند چشم‌هایش از خوشحالی برق می‌زند و با اشتیاقی وصف‌ناشدنی از نحوه ساخت آن می‌گوید. او هنوز ١٢سالش کامل نشده است اما با همان زبان نوجوانی‌اش می‌گوید مسیر علاقه‌اش را پیدا کرده است.
کوچه شهید حسین صادقی به کوچه حسینیه بعثت معروف است
شمایل شهید حسین صادقی در همان ابتدای ورود به خیابان، روی دیواری بلند دیده می‌شود. او یکی از اهالی همین محله بوده که سال ١٣٦٢ در عملیات خیبر در جزیره مجنون به شهادت می‌رسد. ابتدای امسال به درخواست اهالی و مشارکت اداره فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه6 شمایل او روی دیوار این محله نقش می‌بندد. کوچه‌ای که سال‌ها با نام ٢٢بهمن یا کوی صادقیه شناخته می‌شد اما حالا مدتی است که به نام یکی از شهدای محله نام‌گذاری شده است.