سکونت خانواده توانا در تپلمحله به ابتدای دوره قاجار بازمیگردد. از همین رو روایتهایش را از قدمت همین سکونت آبا و اجدادش و حق آب و گلی که در این محله دارد، شروع میکند: سال۱۳۳۹ در تپلمحله به دنیا آمدم. حدود ۵۰سال هم در همین محله زندگی کردم. پدرم در میدان حرم مغازه میوهفروشی داشت و مادرم یکی از زنان فعال اینجا بود، اما قبل از اینکه من در تپلمحله به دنیا بیایم، مادرم میگفت بیش از ۴۰۰سال است که خانوادهمان در این محله ساکن بودهاند.
محله پروین اعتصامی با قدمتی بیش از 6دهه جزو محلات قدیمی و ریشهدار منطقه محسوب میشود. اولین ساکنان این محله کارگران و کارکنان کارخانه نخریسی بودند که با ساخت منازل خود در این محله باعث شکلگیری و رونق آن شدند به طوری که امروز بالغ بر 21هزار نفر در این محله زندگی میکنند.
قدیمیهای خیابان حجت، این محدوده را به نام آسیاب میشناختند. علت این نامگذاری هم وجود آسیابی در ابتدای این خیابان بود. انتهای حجت هم به کوره آجرپزی میرسید. کوچه حجت18یکی از کوچههای میانی این خیابان است. کوچهای که فاصله مناسبی با کوره آجرپزی داشته و زمینش استقامت ساخت و ساز و تراکم زیاد را داشته است به همین دلیل از کوچههای پرجمعیت محدوده حجت محسوب میشود.
کوچه شهید صادقی6 در محله آبکوه یکی از قدیمیترین کوچههای منطقه است. در گذشته این کوچه به کوچه اصلی محله آبکوه- سعدآباد معروف بود. خانههای 500متری آن اکنون یا کوچک شده و یا تخریب شده است و تنها درختان توت حیاطشان به جا مانده است. رسم نیک آن دوران جمعآوری توت و گذاشتن آن در ظرفی به همراه گلهای محمدی و بردن آن نزد همسایگان بوده است.
نزدیک به 700برگه که هر کدامشان بخشی از تاریخ مشهدقلی و حتی شهرمان است در جعبه مهمات روی هم ریخته شده است: نزدیک به 5سال است از اسناد قدیمی گرفته تا سماور و ظروف قدیمی را از پستوها و زیرزمینها جمع کردهایم. در این بین هر عکس را که از دفاع مقدس پیدا کردیم به بنیاد حفظ آثار تحویل دادیم تا اسکن کرده و از آن به عنوان تاریخ جنگ حفاظت کند. اما هنوز نتوانستهایم با کل اسناد کار خاصی انجام بدهیم. این بخشی از روایت محمود جنگی درباره هویت محله است.
کوچه شاهنامه69 که به نام خیابان ملاصدرا نامگذاری شده است معبری است در محله فردوسی که در ابتدا با بوستان بزرگ و فاخر جلوخان آرامگاه فردوسی آغاز میشود و در انتها با خرابههایی از برج و باروی توس به اتمام میرسد که در واقع ابتدا و انتهای آن با المانهای تاریخی مزین شده است. این گذر تاریخی که در جوار آرامگاه فردوسی قرار گرفته است باوجود ظرفیتهای بسیاری که دارد با کمبودهای پرشماری روبهرو است. از کوچههای خاکی که در کشمکش شهرداری و میراث فرهنگی رها شده است و دودش به چشم مردم میرود تا کمبود امکانات رفاهی، درمانی و تفریحی.
هرکس حادثهای را تعریف میکند هنوز حرفش تمام نشده دیگری حادثهای بدتر از آن را تعریف میکند که همه آنها داستان سرقت، خفتگیری و ایجاد مزاحمت برای زنان و مردان است. همه مردهای حاضر بی هیچ ابایی میگویند: «این زیرگذر اینقدر ناامن است که ما هم جرئت رد شدن از آن را نداریم چه برسد به خانمها» و مابین هر عبارتی این جمله تکرار میشود: اگر یک پل هوایی بزنند اینقدر مورد تعرض سارقان و اراذل قرار نمیگیریم.