شهید محمود کاوه

شانه‌به‌شانه محمود کاوه
سید علیرضا میری که خود رزمنده دفاع مقدس است، خاطرات شفاهی جاوید (جواد) نظام‌پور که هم‌رزم سردار شهید محمود کاوه است را به رشته تحریر درآورده است.
حاج رسول به سردار جنگ معروف بود
رسول رجبی معروف به سردار جنگ یکی از انقلابیون و تلاشگران عرصه سازندگی است که بیش از چهل سال از عمرش را صرف پیشرفت و اعتلای ایران و ایرانی کرده است.
عکس گرفتن با کاوه آرزو بود
فریاد زندند: شیمیایی...هادی شانزده‌ساله به جای اینکه ماسک را روی صورت خودش بگذارد آن را به هم‌رزمش داد که روی زمین افتاده بود و خودش به سرعت به سمت رودخانه دوید.
گریز به خط مقدم/ راهکارهای نوجوانان برای اعزام به جبهه
داستان نوجوانان در حماسه هشت‌ساله، داستانی شگفت‌انگیز است. اعداد و ارقام آن‌قدر بزرگ است که نمی‌‌توان به‌همین‌راحتی از کنارش عبور کرد و آن را نادیده گرفت. جنگ که مردان خانواده، برادرهای بزرگ‌تر و پسرهای فامیل و همسایه را به جبهه کشاند، مادران را مضطرب کرد و نقش نان‌آور به آن‌ها داد، روی نوجوانان خانه نمی‌توانست بی‌اثر باشد. پسرهای کوچک خانه هم که هنوز محاسن به صورتشان ندویده بود، دنبال نقش در این دفاع گسترده بودند. آن‌ها نمی‌توانستند بنشینند و نگاه کنند. همین شد که داستانی مکرر در محل‌های ثبت‌نام و اعزام شکل گرفت.
قصه جانبازانی که خبر شهادتشان زودتر از خودشان رسید
در طول سال‌های دفاع مقدس مواردی گزارش شده که فرد در جبهه یا بیمارستان بوده اما خبر شهادتش به خانواده رسیده است. گاه حتی خانواده برای عزیزشان مراسم تشییع پیکر و عزاداری برگزار می‌کردند، اما بعد از مدتی، رزمنده به خانه برمی‌گشت؛ به‌طوری‌که وقتی خانواده، فرزندشان را می‌دیدند باور نمی‌کردند او زنده باشد.
 اگر کاوه نبود کردستان از دست می‌رفت
تنها فرمانده‌ای بود که شب قبل‌از عملیات، ناشناس و تنها به شناسایی مواضع و استحکامات دشمن می‌رفت و پیش از سربازانش به منطقه عملیاتی وارد می‌شد.در هریک از مناطق جنگی جنوب یا غرب که سربازان و فرماندهان ناامید و زمین‌گیر می‌شدند، تیپ ویژه شهدا را اعزام می‌کردند، تا‌آنجاکه بعثی‌ها به این تیپ و فرمانده آن، لقب «شکست‌ناپذیر» داده و جایزه چند‌میلیون‌تومانی برای سر محمود کاوه تعیین کرده بودند. یک سرباز قدیمی گفته بود: اگر کاوه نبود، کردستان از دست می‌رفت.
روایت بی‌سیمچی شهیدکاوه از شجاعت فرمانده‌اش 
حاج محمود همیشه خودش را بسیجی می‌دانست تا فرمانده! شجاعت و صلابتی که در کارش داشت زبانزد همه بود، شاید بتوان گفت خصلت خوب فرمانده ارتباط خوب او با کُردهای کردستان بود و با همکاری همان‌ها توانست عملیات والفجر 4 را در خاک عراق انجام دهد. کومله و منافقین در کردستان ساکن شده بودند و برای آشوب از هیچ کاری دریغ نمی‌کردند و وقتی می‌دیدند که فرمانده‌های خودشان با چند نفر محافظ رفت و آمد می‌کنند، در صورتی که شهید کاوه بسیاری از مواقع به تنهایی برای شناسایی می‌رفت و حاضر نبود جان کسی را به خطر بیندازد،بیشتر از او می‌ترسیدند!