محله ایثار

محله
منطقه ۴

ایثار

محله ایثار که به بازار‌های مانتوفروشی‌اش معروف است، در گذشته‌های دور نیز بازارچه‌ای به‌نام «شادکن» داشته که در وقف‌نامه‌ها، از مغازه‌های تنباکوفروشی، خبازی، کفش‌دوزی و دلالی آن نام برده شده است. قلعه شادکن تا حدود نیمه قرن چهارده خورشیدی در کوچه ششم بیست‌متری کوی طلاب با هفت‌هشت خانوار برجا بود.

محله ایثار
آوازه ابوریحان در میلان ششم
به بولوار ابوریحان، «میلان ششم» می‌گفتند. وجود ساختمان‌های بلند و امروزی و فضای تجاری در مسیر ورودی بولوار، باورش را سخت می‌کند که میلان ششم، یک روز قبرستان بوده است.
دلاوری کتاب نانوشته کفش مشهد است!
علی‌اصغر دلاوری را می‌توان بی‌آنکه غلو باشد، «دایره‌المعارف و کتاب نانوشتۀ کفش مشهد» دانست؛ چراکه از ۹ سالگی یعنی سال ۱۳۳۷ در کار تولید و فروش کفش بوده است.
شعر، شیرینی زندگی ریحانه قناد است
ریحانه قناد، شاعر ۱۹ ساله محلۀ ایثار، شعر‌های زیادی سروده است. اولین شعر او به ۱۰ سالگی‌اش برمی‌گردد.
اوستا محمد؛ خالق درهای خاص!
درِ ورودی مغازه حاج محمدرضا چوبی است. همه بهانه ما از رفتن سراغ صاحب آن، همین در جادویی و جذاب است که کوچه را به نما آورده است؛ خیلی از رهگذران کوچه جذب همین در شدند.
خیابان شهیدعلیمردانی ۵؛ راسته بستنی‌فروشی طلاب
تا چند دهه قبل، بیشتر املاک مسکونی این محله، قطعات سیصدمتری و متعلق‌به طلبه‌ها بود. این خیابان جزو معدود معابر محله طلاب است که بافت مسکونی خود را حفظ کرده است.
مرور روز‌های انقلابی مسجد قدیمی رضوی در محله ایثار
جریان انقلاب من را هم کنجکاو کرده بود. هرشب خیلی‌ها می‌کوبیدند می‌آمدند مسجد. آن روز‌ها مسجد خارج از محدوده بود. مثل حالا نبود که مترو و اتوبوس‌های مدل‌به‌مدل خدمات‌دهی کنند؛ مردم پیاده می‌آمدند.بین نماز‌ها امام جماعت سخنرانی می‌کرد، نه با ملاحظه و ملایم، بلکه تند و سخت؛ به‌طوری‌که هر لحظه می‌ترسیدم بیایند در مسجد را ببندند، اما رژیم از پیر‌بودن حاج‌آقا هراس داشت.
هنرم گیاهی است که ریشه اش در این خاک نهفته
اولین بار بود استاد بابک بابازاده من را می دید اما یک صندلی برای نشستن من گذاشت و بیش از دو ساعت درباره کارش، رنگ ها و... به من توضیح داد. برایم جالب بود که این همه وقت صرف من می کند. به خودش هم گفتم. حرفی زد که تکانم داد. او گفت: اگر استعداد داشته باشی و من این مطالب را به تو نگویم، بیست سال بعد به جای اکنون من خواهی رسید اما اگر امروز به تو بگویم و یاد بگیری، می توانی تا چند سال دیگر من را پشت سر بگذاری. به این ترتیب، نقاشی ایران پیشرفت خواهد کرد. ملاقات و دیدار عجیب و اثرگذاری بود. این روایت مهدی امینی از مراحل پیشرفتش است.