
دبیرستان کاشانی پاتوق فرماندهان جنگ تحمیلی بود
ایام آزاد سازی خرمشهر نزدیک است. ۳۴ سال پیش در چنین ایامی رزمندگان کشورمان برای آزادسازی خرمشهر از چنگال رژیم بعثی مبارزه میکردند تا اینکه «خونینشهر» پساز ۵۷۸روز اشغال، طی عملیات غرورآفرین «بیتالمقدس» از چنگ بعثیها آزاد شد و شمیم روحنواز رهایی در این شهر مظلوم وزیدن گرفت.
سوم خرداد ۱۳۶۱ رزمندگان اسلام با فتح برقآسای خرمشهر حماسهای ماندگار و بیبدیل آفریدند و با آزادسازی این شهر، «پیروزی» را به نام خود رقم زدند. سوم خرداد از روزهای بهیادماندنی و فراموشناشدنی تاریخ این مرزوبوم است. این روز شکوهمند با یاد و نام «خرمشهر» قهرمان گره خورده و به روز مقاومت، ایثار و پیروزی نامگذاری شده است. با راوی دفاعمقدس، جواد زاهدی به گفتگو پرداختیم و به خاطراتش دل سپردیم.
سهم دبیرستان آیت الله کاشانی ۹۴ شهید
جواد زاهدی پنجاه سال سن دارد. او پساز سی سال خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با درجه سرهنگتمام بازنشسته شده است و این روزها با کولهباری خاطره از جبهه و جنگ به میان مساجد، مدارس و... میرود و به روایتگری میپردازد.
زاهدی دوران کودکی خود را در محله نوغان سپری میکند و سپس بهاتفاق پدر و مادر در محله ابوذر ساکن میشود. او در سال ۶۰ مقطع متوسطه خود را در دبیرستان آیتالله کاشانی در محله وحید آغاز میکند. زاهدی نقش این دبیرستان را در پیروزی جنگ تحمیلی پررنگ میداند و میگوید: دبیرستان آیتا... کاشانی تنها دبیرستان مقطع متوسطه در منطقه ما بود و بسیاری از نوجوانان و جوانان در این مدرسه تحصیل میکردند.
در طول جنگ تحمیلی، حدود ۹۰ دانشآموز، ۳ معلم و یک سرایدار به درجه رفیع شهادت نائل شدند. از همین مدرسه، شهید برونسی پنجمرتبه و شهید کاوه نیز دومرتبه برای اعزام نیرو به جبهه یارگیری کردند. من نیز که در سال ۶۰ در این مدرسه ثبتنام کرده بودم، در سال ۶۱ و ۶۲ دومرحله بهاتفاق همکلاسیهایم عازم جبهه شدم.
دبیرستان پاتوق فرماندهان
از او میپرسم چرا این مدرسه نسبتبه سایر مدارس، شهید بیشتری را تقدیم اسلام کرده است و زاهدی در جواب میگوید: آنزمان فعالیتهای زیادی در دبیرستان آیتا... کاشانی انجام میشد و پاتوق رزمندگان و فرماندهان بود. به یاد دارم شهید علیمردانی، شهید حسینیمحراب، شهید برونسی و شهدای شاخص دیگری در این دبیرستان گرد هم میآمدند و برای ما سخنرانی میکردند و از اوضاع جنگ سخن میگفتند. جمعیت شنونده بسیار زیاد بود بهطوریکه دانشآموزان و سایر مردم داخل محوطه جا نمیشدند و تعدادی بیرون از مدرسه به سخنرانیها گوش میدادند.
او در ادامه، به یکی دیگر از عوامل انگیزشی دانشآموزان و معلمان این مدرسه برای حضور در جبههها اشاره میکند و میافزاید: در مشهد، رسم بود که دوشنبهها و پنجشنبههای هر هفته شهدا را تشییع میکردند و در میان شهدا تعدادی از دانشآموزان همین مدرسه نیز بودند. حضور دانشآموزان در مراسم تشییع پیکر پاک شهیدان باعث میشد که نگذارند راه شهدا نیمهتمام بماند؛ بنابراین باافتخار در جبههها حاضر میشدند و به مبارزه میپرداختند.
در طول ۲۰۰ سال گذشته، به بهانههای مختلفی یک میلیون کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شده است
از ۱۳ ملیت اسیر داشتیم
سرهنگ جواد زاهدی به تاریخچه موضوع جنگهای تحمیلی علیه ایران میپردازد و عنوان میکند: در طول ۴۰۰ سال گذشته، جنگهای مختلفی برضد ایران انجام میشد که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بیستوششمین جنگ بود. در طول ۲۰۰ سال گذشته، به بهانههای مختلفی یک میلیون کیلومترمربع از خاک ایران جدا شده است.
وی ادامه میدهد: جنگی که عراق بر ایران تحمیل کرد، فقط جنگ بین دو کشور نبود! ایران تنها بود و درمقابل، عراق بود که تسلیحات و مهمات نظامیاش ازسوی ۸۴ کشور تقویت میشد. به یاد دارم در عملیاتهای مختلف، از ملیتهای متفاوتی اسیر ما میشدند؛ حدودا از ۱۳ ملیت مختلف اسیر داشتیم.
عراق با تمام قدرت حمله کرد
این راوی و رزمنده هشت سال دفاعمقدس خاطرنشان میکند: مدت کمی از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت و کشور ما اصلا آمادگی جنگ را نداشت. نیروهای بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حملات هوایی خود را آغاز کردند و ظرف چند ساعت ۱۹ نقطه مهم ازجمله فرودگاههای کشور را هدف قرار دادند.
همچنین نیروی زمینی ارتش آن کشور که از مدتها قبل، اقدام به سازماندهی نیروهای خود کرده بود، با ۱۲ لشکر و تیپهای مستقل از سه جبهه جنوبی برای تصرف خرمشهر، آبادان، بستان، سوسنگرد، شوش، دزفول و دهلران و از جبهه میانی برای تصرف مهران، سومار، نفتشهر، قصرشیرین، سرپلذهاب و گیلانغرب و از جبهه شمالی برای تصرف نوسود و ارتفاعات مرزی مریوان حمله کرد.
بنی صدر خائن از آب در آمد
زاهدی به خیانتهای بنیصدر در ابتدای جنگ تحمیلی میپردازد و میگوید: دشمن بعثی به کشورمان حمله کرد. شهید جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر بود و گزارشهایی مبنی بر تحرکات ارتش عراق در مرزها توسط سردار شمخانی به بنیصدر که آن زمان رئیسجمهور و فرمانده کل قوا بود، ارائه میداد ولی متاسفانه بنیصدر خائن علاوه براینکه دستور حضور ارتش در این جنگ را صادر نمیکرد، مهمات و تسلیحات نیز به رزمندگان سپاه و نیروهای مردمی نمیداد. با این وضعیت، مردم خرمشهر را تخلیه کردند و به شهرهای دیگر پناه آوردند و قول دادند که به هر طریقی باشد، خرمشهر را از آزاد کنند.
عملیات بیت المقدس و پاک سازی خرمشهر
زاهدی درحالیکه بغض گلویش را گرفته ادامه میدهد: تعداد زیادی از هموطنانمان به شهادت رسیدند و خداراشکر بنیصدر خلع شد و بلافاصله، تغییر و تحولاتی در سیستم فرماندهی نیروها رخ داد. رزمندگان ارتش و سپاه که از همان ابتدای جنگ، دوشادوش یکدیگر میجنگیدند نیز به وحدت و انسجام بهتری دست یافتند.
پساز ۵۷۸ روز اشغال، سرانجام عملیات بیتالمقدس با رمز «یاعلیابنابیطالب» در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد دهم اردیبهشت ۶۱، شروع شد و طی چهارمرحله و در مدت ۲۵ روز، دژ تسخیرناپذیر عراق در خرمشهر فروریخت و صبح سوم خرداد این شهر مقدس از لوث بعثیها پاک شد.
حدود ۱۶ هزار نیروی عراقی کشته و زخمی شدند، حدود ۱۹ هزار نیروی عراقی به اسارت درآمدند که در این عملیات حدود ۵۴۰۰ کلیومتر مربع از خاک کشورمان آزاد شد. نا گفته نماند که عراق در همان ابتدای جنگ استان خوزستان ار به کشور خود الحاق نمود و حتی اسم بعضی از شهرهای خوزستان ار عوض کرده بود از جمله خوزستان را به نام عربستان خرمشهر را به محمره آبادان را به عبادان و اهواز را به الاحواز و سوسنگرد را به خفاجیه نام گذاری کرده بود.
محلههای خرمشهر قابل شناسایی نبود
این رزمنده در بیان خاطرهای میگوید: آنچه در ابتدای ورود به خرمشهر دیدم، شهری ویران با مسجدی تنها و زخمی در میان آن بود. شهری مظلوم و بیدفاع که عراقیها آن را شخم زده، تمام منازلش را ویران کرده و تیرآهنهای آن را بهصورت عمودی نصب کرده و تمام شهر را مینگذاری کرده بودند.
خیلی از رزمندهها بهخاطر همین مینگذاریها شهید و زخمی شدند. بچههای آبادان و خرمشهر حال عجیبی داشتند. خیلیها در کوچههای ویرانشده شهر، قدم میزدند و بیاختیار گریه میکردند. شهر اوضاع غریبی داشت. بعثیها طوری شهر را بههم ریخته و ویران کرده بودند که حتی برای بچههای خرمشهر شناسایی خیلی از محلههای شهر غیرممکن بود. با اینهمه ما از ته دل خوشحال بودیم و شادی میکردیم؛ شور و شعفی که من مانند آن را جای دیگری ندیدم.
آمدهایم که بمانیم
زاهدی با لبخندی بر لب ادامه میدهد: دشمن آنقدر اعتمادبهنفس داشت که به یاد دارم صدامحسین گفته بود «اگر ایرانیها توانستند خرمشهر را بگیرند، کلید بصره را به آنها تقدیم میکنم» و جالب است بدانید وقتی وارد خرمشهر شدیم، روی دیوارها به زبان عربی نکاتی نوشته بودند که معنی آن «آمدهایم که بمانیم»، «عراق نقشه منطقه را عوض خواهد کرد» و... بود؛ اما بعد فهمیدند با چه غیورمردانی طرف هستند.
*این گزارش یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵ در شماره ۱۹۹ شهرآرامحله منطقه ۴ چاپ شده است.