کد خبر: ۱۲۰۲۰
۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۰۰
سهیل با حرکت اسباب‌بازی‌هایش فیلم می‌سازد

سهیل با حرکت اسباب‌بازی‌هایش فیلم می‌سازد

‌آدمک‌های جنگنده را کنار هم چیده است و یکی‌یکی با دست حرکتشان می‌دهد. از هر حرکت آنها فیلم می‌گیرد. فیلم‌های چندثانیه‌ای را کنار هم تدوین می‌کند تا یک فیلم کامل بسازد.

‌آدمک‌های جنگنده را کنار هم چیده است و یکی‌یکی با دست حرکتشان می‌دهد. از هر حرکت آنها فیلم می‌گیرد. فیلم‌های چندثانیه‌ای را کنار هم تدوین می‌کند تا یک فیلم کامل بسازد. تفریحی سالم و هوشمندانه آن هم از یک پسربچه هشت‌ساله! پدرش می‌گوید ماجرای فیلم‌ها را در دفترت بنویس تا اگر روزی فیلم‌ها خراب شد یا از بین رفت، داستان آن را در جایی ضبط کرده باشی.

سهیل احمدی هم ماجرای فیلم‌هایش را می‌نویسد. دو دفتر پر می‌شود. البته این نوشته‌ها فقط داستان‌هایی نیست که در فیلم‌هایش اتفاق می‌افتد بلکه داستان‌هایی دیگر نیز به آن اضافه شده است. این شکل واردشدن به دنیای داستان یک نوع کشف را به دنبال دارد؛ کشف استعداد نوشتن.

شبیه کشف‌هایی که حالا سهیل ۱۳ ساله با انجام آزمایش‌های علمی به آن می‌رسد. این نوجوان فعال ساکن محله فاطمیه این روز‌ها در حال ساختن یک موشک آبی و نوشتن رمان «شلیک» است. در سال‌های آینده هم می‌خواهد ناشناخته‌های علمی‌ای مانند حقایق مجهول نور خورشید را کشف کند!

نیمکت زشت جایزه‌آور!

بدون اینکه سؤالی بپرسم، به‌ترتیب بخش‌های مهم زندگی‌اش را می‌گوید. کارم را آسان می‌کند. طبیعی هم هست؛ سهیل، خبرنگار افتخاری روزنامه شهرآراست که امروز خودش سوژه صفحه کوله‌پشتی شهرآرامحله منطقه ۳ شده است.

سال ۸۸ یعنی یک سال بعد از شروع به داستان‌نویسی، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره ۳ که در محله فاطمیه مشهد و نزدیک به خانه آنهاست، عضو می‌شود. عضوشدن همان و شرکت در مسابقات فرهنگی و برنده‌شدن همان: دو سال به‌عنوان عضو برتر کانون به اردو‌های کشوری فرستاده شدم.

در نخستین سال ورودم به کانون نیز با داستان «نیمکت زشت» برگزیده مسابقات آفرینش‌های ادبی کانون‌های شهر مشهد شدم. داستان دعوای بین چند پسر نوجوان در پارک است که با میانجیگری پیرمرد نشسته روی نیمکت به آشتی تبدیل می‌شود.

 

خبرنگار افتخاری روزنامه شهرآرا 

سال ۸۹ عضو افتخاری تحریریه روزنامه شهرآرا می‌شود؛ آن هم با یک ماجرای جالب. تعریف می‌کند: در یک نشست خبری روزنامه شهرآرا با مراکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان از مطالب روزنامه انتقاد کردم.

گفتم مطالب باید خواندنی و جذاب باشد. همین اظهارنظر باعث شد درست بعد از نشست، مسئول صفحه کوله‌پشتی روزنامه از من دعوت کند که به‌صورت افتخاری خبرنگار صفحه کوله‌پشتی شوم. او تا همین امروز برای منطقه ۳ که در آن زندگی می‌کند، از موزه علوم طبیعی، چند نفر از اعضای برگزیده کانون ادب و هنر و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان شماره ۳ گزارش تهیه کرده است.

در نخستین سال ورودم به کانون نیز با داستان «نیمکت زشت» برگزیده مسابقات آفرینش‌های ادبی کانون‌ شدم

 

آتش آرام آرام از لیوان بالا آمد!

سهیل ادامه می‌دهد: اسفند سال ۹۰ نیز به همراه دوستم در مسابقات فانوس کانون پرورش فکری در رشته روزنامه‌دیواری رتبه دوم را آوردم. ما در روزنامه‌دیواری‌مان تاریخچه چهارشنبه‌سوری را با تصویرسازی‌های جالب نوشته بودیم.

برنامه روزانه نوجوان کوشای محله ما هنگام بازبودن مدارس، صبح‌ها رفتن به مدرسه، بعدازظهرها رفتن به کانون و بعد رفتن به پژوهشسراست. خودش مي‌گويد: بين فعاليت‌هايي كه انجام می‌دهم،‌ در درجه اول فعالیت‌های علمی و بعد داستان‌نويسي برايم اهميت دارد.

چند ماه پيش كه مدرسه ما ميزبان اردوي علمي آزمايش‌های خلاقانه خارج از كتاب بود،‌ موضوعاتی را كه از يك سايت علمي گرفته بودم، ‌به نمايش گذاشتم. یکی از آزمايش‌های من ساختن يك كوه آتشفشان بود.

به دور لیوان شيشه‌اي نسوز مقوا پيچيدم و آن را شبيه به يك كوه آتش‌فشان درست كردم. داخل لیوان آمونياك ريختم و پنبه آغشته به الكل را داخل آن انداختم. آتشی که ایجاد کرده بودم، آرام‌آرام بالا آمد و دانه‌هاي آمونياك كه افزايش حجم يافته بود به شدت بيرون زد، درست شبیه یک کوه آتشفشان واقعی.

 

طرح‌های علمی سهیل

سهیل دوست دارد در آينده در رشته مهندسي هوافضا درس بخواند و موشك بسازد، در كنارش هم داستان بنويسد. اين روزها هم در حال ساختن يك موشك آبي است. طريقه ساختنش را هم توضيح مي‌دهد: داخل يك بطری پر از آب، تلمبه‌اي گذاشته می‌شود که هواي داخل بطری را فشرده مي‌کند.

به محض بازكردن سر بطری، بطری به هوا مي‌پرد. او در ادامه با هیجان از دو طرح دیگر خود هم حرف می‌زند: طرحی درباره سرعت نور خورشید دارم که اگر روزی هزینه‌اش فراهم شد، برای آن اقدام خواهم کرد.

با توجه به این طرح قصددارم روزی موشکی بسازم که باسرعت نور حرکت‌کند. یک طرح دیگر هم دارم که ساختن سلول خورشيدي است؛ در این طرح با برگه‌هاي فلزي و تابیدن نور خورشید، انرژي برق پاك توليدمی‌شود.  

 

آغاز شلیک!

اما در پایان بد نیست کمی هم بشنوید از داستان‌های او. سهیل در حال نوشتن رمان شليك است. جالب اینجاست که ساختن موشک، روی نام داستانش هم تأثیر گذاشته است! داستان‌نویس محله می‌گوید: زمان داستان برمي‌گردد به قبل از انقلاب و درباره پسري نُه‌ساله و اهل يكي از روستاهاي ترک‌زبان است.

در جواب به اين س‍‍ؤالم كه چگونه آن فضا و زبان اهالی روستا را بازسازي مي‌كند، ‌مي‌گويد: اصطلاحاتي را كه در زبان تركي وجود دارد،‌ از دوستان تبريزي‌ام در مدرسه مي‌پرسم. درباره آن دوران نیز مطلب می‌خوانم.

صحبت از همكلاسي‌هايش او را به ياد داستان سه‌گانه‌اش «رفاقت در مدرسه» كه ماجراهای مدرسه‌اش است، ‌مي‌اندازد. با خنده تعريف مي‌كند: در این داستان رضا پناه يكي از دوستانم از مدرسه ما مي‌رود. يك سال بعد واقعا خانواده او از محله ما رفتند!

برای رفتن عجله دارد. گویا در زمینه نمایش‌نامه‌خوانی نیز در کانون فعالیت می‌کند. عجله الانش هم برای رفتن سر تمرین نمایشی است که هم نویسنده، هم کارگردان و هم بازیگر آن است. 

 

*این گزارش یکشنبه، ۱۶ تیر ۹۲ در شماره ۶۱ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44