کد خبر: ۱۰۴۹۷
۲۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۹

۹۵ درصد بچه‌های مدرسه نابینایان به دانشگاه می‌روند

مرکزآموزشی امام علی(ع) از سال ۸۸ به‌عنوان تنها مدرسه ابتدایی دانش‌آموزان پسر دایر است. ۹۰‌دانش‌آموز دارد که شامل دانش‌آموزان نابینا، کم‌بینا و دومعلولیتی کم‌بینا یا نابینا با کم‌توان ذهنی می‌شوند.

ممکن است باورکردنش سخت باشد که بگویم «معتقدم روشن‌دلان بهتر از آدم‌های بینای مثل من می‌بینند.»

شاید نوشتن این جمله کلیشه‌ای به نظر بیاید؛ ولی این را از بین حرف‌های علی و رضا متوجه می‌شوم که در حیاط روی نیمکت‌ها گرگم‌به‌هوا بازی می‌کنند یا در عبور خرامان محمد از پله‌های سالن مدرسه و در بین شادی بچه‌های کلاس اول الف وقتی معلم وارد کلاسشان می‌شود. 

شاید من خوب حس می‌کنم؛ اما هیچ وقت احساسم به قدرت احساس مهدی نیست وقتی می‌گوید دنیا را آبی می‌بیند؛ ولی آن رنگ را دوست ندارد.

خیلی با خودم کلنجار می‌روم تا بفهمم چرا از این رنگ زیبا دلخور است. شاید ما دنیای آبی او را چنین دوست‌نداشتنی و دودی کرده باشیم. 

وقتی پای حرف‌های مرتضی می‌نشینم و او تعریف می‌کند که دنیا را صورتی می‌بیند و دوست دارد آتش‌نشان شود تا به مردم کمک کند، دلم می‌خواهد چند روز دیگر هم بنشینم پای حرف‌هایش تا او درست زندگی‌کردن، درست‌دیدن و حس‌های صورتی‌داشتن را را از نو یادم دهد؛ درست مثل یک معلم با این تفاوت که او فقط ۹ سال دارد.

وقتی مرتضی رنگ صورت مامانش را سیاه براق می‌بیند و بابایش را از بوی عطر و لباس‌های شیکش می‌شناسد، می‌فهمم چیزی فراتر از دید مادی ما در آنها وجود دارد.

۹۵ درصد بچه‌های این مدرسه چه بینایی‌شان بهتر شود و چه بد‌تر، وارد دانشگاه می‌شوند

 

پشت شیشه‌های عینک ته‌استکانی

درِ حیاط «مرکز آموزشی امام‌علی (ع)» در محله دانشجوی مشهد بسته است. روی تابلوی آبی‌رنگ زیر این عبارت نوشته‌اند: «دوره اول و دوم». پسران روشن‌دل از پیش‌دبستانی تا ششم ابتدایی در اینجا درس می‌خوانند. زنگ در را می‌زنم. مردی در را باز می‌کند.

پشت در، حیاط مدرسه است و بچه‌ها مشغول بازی‌اند؛ فوتبال، گرگم‌به‌هوا و.... امیرمحمد عینکی ته‌استکانی به چشم دارد. اینجا بچه‌ها با وجود برخی کاستی‌ها، خیلی خوب کنار می‌آیند.

خبری از بی‌جنبه‌بازی و مسخره‌کردن و این حرف‌ها نیست. عینک روی چشم‌هایش نشسته است و چهره ملوسش را بانمک‌تر کرده است. 

شاید قطر شیشه‌های ذره‌بینی عینکش که حالا به حدود یک سانت می‌رسد، طبق آموزش‌های بینایی و درمانی که در این مدرسه انجام می‌شود، روزی این قدر کم شود که بتواند خیلی بهتر از امروز ببیند.

این را زمانی متوجه می‌شوم که با میترا تابع، اپتومتریست این مدرسه که ۱۳‌سال سابقه کار دارد، آشنا می‌شوید. «۹۵ درصد بچه‌های ما چه بینایی‌شان بهتر شود و چه بد‌تر، وارد دانشگاه می‌شوند.»

چه زیباست این حس که چه بی‌عینک و چه باعینک این بچه‌ها به پیشرفت تحصیلی می‌رسند. اما او توضیح بیشتری می‌دهد: «زیاد هستند بچه‌هایی که در این مدرسه درس خوانده‌اند و وضعیت بینایی‌شان بهبود پیدا کرده است.

حتی ما دانش‌آموزی روستایی در این مدرسه داریم که باوجود اینکه بینایی‌اش به‌دلیل بیماری بسیار تار است، به این دلیل که مغزش برای تجسم اشیا خوب تربیت شده است، می‌تواند اجسام را واضح  ببیند.

این مسئله حتی از منظر علم پزشکی چشم‌پزشکان بیمارستان تخصصی خاتم‌الانبیا (ص) که با این مرکز همکاری دارند و کمک‌های بسیاری می‌کنند، تایید شده است.

 

۹۵ درصد بچه‌های مدرسه نابینایان و کم بینایان امام علی (ع) به دانشگاه می‌روند

 

جایی برای آموزش دوستی

عینک امیر‌محمد را با اجازه‌اش از چشم‌هایش برمی‌دارم و روی چشم‌هایم می‌گذارم. من چقدر ناتوانم در دیدن از پشت شیشه‌های عینک ته‌استکانی‌اش! این را به زبان می‌آورم و حیاط غرق در خنده‌های کودکانه او و بچه‌ها می‌شود.

امیر‌محمد با لحنی کودکانه می‌گوید: «این عینک اصلا به شما نمی‌آید. آن را برای چشم‌های من ساخته‌اند.» رضا و ناصر بین من و امیرمحمد دائم دنبال هم می‌کنند. آنها بی‌داشتن عینک و هیچ  بینایی در چشم‌هایشان، راهشان را خوب بلدند و باسرعت به این‌طرف و آن‌طرف می‌دوند.

دوست دارم مدت‌ها در حیاط بمانم و دوستی بچه‌های این‌جا را ببینم و توانمندی‌هایشان را. شاید باید دوستی‌های این بچه‌ها را به بچه‌های بینا آموزش داد. شاید کیانوش بتواند برای بچه‌های هم‌سن‌و‌سالش توضیح دهد که چرا وقتی می‌پرسم چند تا دوست در کلاست داری، پاسخ می‌دهد: «همه بچه‌های کلاسم دوستان صمیمی‌ام هستند، بدون استثنا.»

این بچه‌ها پر از کودکی‌اند؛ پر از معصومیت؛ پر از زلالی که در همه کودک‌های بینا نمی‌توان آن را یافت. در کلاس‌های درس اینجا قهر و آشتی معنا ندارد. بچه‌ها همه همدیگر را دوست دارند و با هم خوب ارتباط می‌گیرند. «خانم اجازه. ما با همه بچه‌های کلاسمون دوستیم.»

کیانوش بین بچه‌های ششم ابتدایی نشسته. ۱۲ ساله است. عینکی با شیشه‌های آبی پر‌رنگ بر چشمانش نیست؛ اما او دنیا را این رنگی می‌بیند. می‌گوید گفته‌اند رنگ دریاست. رنگ آسمان وقتی دارد شب می‌شود. اما او دل بزرگی دارد. بسیار بزرگ‌تر از توپ شودان که ساعت‌های ورزشش را با آن می‌گذراند.

می‌گوید خوبی نابینا‌بودن این است که آدم رنگ زشتی‌های دنیا را نمی‌بیند و می‌تواند هر رنگی که بخواهد برای هر چیزی تصور کند. او عاشق کامپیوتر است و در این سن و سالش وُرد می‌داند، نرم‌افزار نصب می‌کند، چاپ می‌کند و آفیس را هم خوب بلد است. می‌گوید احتمال می‌دهد شغل آینده‌اش هم همین باشد.

 

مامان مدرسه

مدیر مدرسه شهین کاووسی است. تعبیر همه از او مامان مدرسه است. می‌گویند معلم‌ها و بچه‌ها را مثل یک مادر زیر بال و پرش گرفته است.

این را در همین چند ساعتی که در این مدرسه هستم، از بین‌صحبت‌های معلمان و بچه‌ها دست‌گیرم می‌شود و اینکه خیلی‌ها برای صدا زدن او مامان خطابش می‌کنند؛ خالی از هر پیشوند و پسوندی.

این مدرسه ۹۰‌دانش‌آموز دارد که شامل دانش‌آموزان نابینا، کم‌بینا و دومعلولیتی کم‌بینا یا نابینا با کم‌توان ذهنی می‌شوند

او ۳۰‌سال است که به‌عنوان معلم و پس از آن در جایگاه مدیر مدارس روشن‌دلان فعالیت می‌کند. خانم مدیر می‌گوید: این مدرسه از سال ۸۸ به‌عنوان تنها مدرسه ابتدایی دانش‌آموزان پسر دایر است. ۹۰‌دانش‌آموز دارد که شامل دانش‌آموزان نابینا، کم‌بینا و دومعلولیتی کم‌بینا یا نابینا با کم‌توان ذهنی می‌شوند.

البته ۴۰‌دانش‌آموز دیگر این مدرسه نیز توسط معلمان آموزشی یا رابط حمایت می‌شوند و در مدارس عادی درس می‌خوانند و تحت توان‌بخشی این مرکز قرار دارند. علاوه بر این، حدود ۹ معلم از ۲۰ نفر پرسنل اینجا نیز روشن‌دل‌اند.

او درباره سیستم آموزشی مدرسه توضیح بیشتری می‌دهد: سه نوع سیستم آموزشی در این مدرسه است: ۱. خط بریل برای نابینایان؛ ۲. کتاب‌های درشت‌خط برای کم‌بینایان؛ ۳. کتاب‌های با خط بریل مخصوص کم‌توانان ذهنی.

البته به این برنامه، بینایی‌سنجی‌های هر ماه، اردو‌های آموزشی و تفریحی و کار کردن روی ارتقای بینایی کم‌بینایان واحد مشاوره برای خانواده‌ها و... را نیز می‌توان اضافه کرد.

 

نیاز‌های مدرسه برای هوشمند‌شدن

به کلاس‌ها که سرک می‌کشم، برخی آنها مجهز به سیستم آموزشی هوشمند شده است که به‌شدت برای این بچه‌ها این نوع آموزش نیاز است؛ اما در حال حاضر تنها دو یا سه کلاس و با امکانات بسیار محدود به امکانات الکترونیکی تجهیز شده است.

کاووسی می‌گوید: در حال حاضر این مدرسه اولین مدرسه الکترونیک روشن‌دلان در کشور است که در سال جاری ۳‌کلاسش به تخته هوشمند مجهز شده است و در این کلاس‌ها وسایل کمک‌دید الکترونیکی نیز وجود دارد.

باوجود هوشمند‌شدن این مدرسه، کمبود برخی امکانات الکترونیکی به‌شدت احساس می‌شود. نیاز‌هایی مانند ۳۰‌مانیتور برای بهره‌گیری از سیستم آموزشی هوشمند در کلاس‌های درس با توجه به نیاز‌های دانش‌آموزان و  ۳۵‌دستگاه ماشین پرکیز برای نابینایان که هر دستگاه به ارزش دو میلیون تومان است.

 

افتخار‌های مدرسه

در مدرسه هوشمند امام‌علی (ع) بچه‌هایی درس می‌خوانند که به معنای واقعی نابغه‌اند. کودکانی که شاید سخت، اما با محدودیت‌های خود کنار آمده‌اند و دنبال پیشرفت‌اند. تعدادی از دانش‌آموزان این مدرسه عضو هیئت شطرنج نابینایان هستند و در مسابقات کشوری نیز شرکت می‌کنند و عده‌ای دیگر نیز در المپیاد‌های درسی مقام آورده‌اند.

آن‌طور‌که خانم کاووسی می‌گوید، سال گذشته بچه‌های این مدرسه در جشنواره علمی جابر‌بن‌حیان شرکت کردند و به مقام اول استانی دست یافتند و اکنون هم طرح مهارت‌های اسلامی در این مدرسه در حال اجراست و بچه‌ها در آن مشارکت دارند.

 

پیش یک و دو

در این مدرسه پیش‌دبستانی یک و دو نیز برای دانش‌آموزان روشن‌دل فعال است که در این دو مرحله مهارت‌های خودیاری جزء برنامه‌های اصلی است و آشنایی بچه‌ها با مدرسه معلمان، مدیران و فعالیت‌های مدرسه نیز در این دوره انجام می‌شود.

کاووسی می‌گوید: در این مرحله است که حس لامسه بچه‌ها تقویت می‌شود و بچه‌ها برای ورود به مدرسه آمادگی لازم را پیدا می‌کنند.

 

۹۵ درصد بچه‌های مدرسه نابینایان و کم بینایان امام علی (ع) به دانشگاه می‌روند

 

بچه‌ها خوب کنار می‌آیند؛ خانواده‌ها نه!

مشاور مدرسه افسانه جهانیان است. او از کنارآمدن بچه‌ها با وضعیت بینایی‌شان زیاد نگران نیست، بلکه دلواپس این است که خانواده‌ها با نپذیرفتن این قضیه و محدودیت‌های فرزندشان و کنار نیامدن با آن، تنها سبب می‌شوند که فرزندشان دنیا را تار و تیره‌تر ببیند و با این دل‌نگرانی‌ها نمی‌توانند هیچ کمکی به فرزندشان کنند.

این کارشناس روان‌شناسی بین صحبت‌هایش به این مسئله اشاره می‌کند که والدین این‌گونه کودکان باید بکوشند تا هر چه می‌توانند اعتماد‌به نفس و حس استقلال فرزندانشان را ارتقا دهند و همچنین خود را بابت به دنیا آمدن این فرزند گناه‌کار ندانند.

این کارشناس نیز اشاره می‌کند که مشکل ما بیشتر با خانواده‌های بچه‌هاست تا خود آنها. «آن‌ها باید بدانند این فرزند هدیه خداست و او را به‌سبب صلاحش شکر کنند و در تربیت فرزندشان بیشتر بکوشند.»

 

حرف آخر

صحبت با این کودکان یادم می‌دهد که من بسیاری از چیز‌هایی را که آنها می‌دانند و می‌بینند، نمی‌دانم. درست مانند حرف‌های معلم پرورشی‌شان، رها اکبری که خودش هم روشن دل است: «شما با چشمتان می‌بینید.

جایی در زاویه دیدتان دیواری سد راه می‌شود؛ اما هیچ دیواری نمی‌تواند دید شخص نابینا را سد کند؛ چون او با چشم ذهنش می‌بیند. درست است که محدودیت‌هایی دارد؛ اما همین محدودیت‌هاست که او را در بسیاری از موقعیت‌ها توانمند‌تر از دیگران می‌سازد.

ما دنیا را آن‌طور می‌بینیم که دوست داریم؛ درحالی‌که شما دنیا را فقط آن‌طور که هست، می‌بینید با همه زشتی‌ها و زیبایی‌هایش.»

 

* این گزارش پنج شنبه، ۱۸ اردیبهشت ۹۳ در شماره ۹۷ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44