کد خبر: ۱۰۰۳۴
۲۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۱

نقش ضامن آهوی استاد فرشچیان بر درخت کوهسنگی

دل‌چسب‌ترین کار قدیر منوچهری هنرمند مجسمه ساز و پیکیرتراش محله بهشتی ، طرح «ضامن آهو» است که الهام‌گرفته از اثر استاد فرشچیان است و در کوهسنگی و روی تنه درخت خشکی کار کرده است.

۴۱‌ساله است؛ متولد‌۱۳۵۲ بزرگ‌شده محله بهشتی. کودکی‌اش با کار سخت معدن گره خورده است. معدن و سنگ و کارگر‌هایی که در روز‌های کودکی با آنها مراوده و گپ‌و‌گفت داشته است، استقامت و سخت‌کوشی و تلاش را به او آموخته‌اند. هنرمندی که با همه آثار ریز و درشتی که خلق کرده و از خود به یادگار گذاشته است، هنوز هم کار معدن و سختی‌های آن را دوست دارد. طعم و حلاوت آن خاطره‌ها هنوز هم همراهش است. هر‌چند هنر باید در خون و ذات هنرمند باشد، خودش اعتقاد دارد کار سخت معدن و ارتباط با سنگ بوده که باعث شده هنر وراثتی مجسمه‌سازی از پدر و پدربزرگش به او برسد.

قدیر منوچهری می‌گوید: روحی که خدا در وجود کسی به ودیعه می‌گذارد، زیبا و پاک و ستودنی است و این روح است که به او اجازه زیبا‌زندگی‌کردن می‌دهد، و‌گرنه مشکلات همیشه بوده و هست.


حفاظتی متفاوت در پارک‌ها

او خودش را بیش‌از آنکه هنرمند معرفی کند، حافظ پارک می‌داند. غدیر منوچهری، این جمله را متواضعانه و از سر ادب می‌گوید، اما آثاری که در جای‌جای پارک مانده است، نشان از روح هنری و لطیف او دارد. این را می‌شود از صدای هیجان‌زده‌اش به وقت تعریف از ساخت خانه پرنده‌های کوهسنگی فهمید، یا از نگاه پرلطفش به سنگ‌های کوهسنگی و آرزو‌های بزرگی که برای این سنگ‌های سخت و محکم و عمیق دارد.

می‌گوید: در پس هر سنگ، یک اثر می‌بینم؛ امیدوارم روزی تمام ایده‌های ذهنی‌ام را بتوانم اجرا کنم. او افتخار درست‌کردن تمثال شهدای بنام و اهدای این تمثال‌ها به خانواده‌هایشان را هم در کارنامه هنری‌اش دارد.

 

وقتی«ضامن آهو» استاد فرشچیان روی  تنه درختی در کوهسنگی نقش می‌بند

 

همه‌چیز از یک نقاشی شروع شد‌

نمی‌داند اول عاشق نقاشی شده است یا سنگ‌تراشی. تنها چیزی که به‌خاطرش مانده، تصویر نقش‌بسته بر دفتر سپید چهل‌برگ نقاشی از خانه سنتی پدربزرگش است که ناباوری معلم را همراه داشته و گفته آموزگاری که «این نقاشی نمی‌تواند کار یک بچه‌مدرسه‌ای باشد».‌

می‌گوید: سال دوم دبستان بودم که خانه پدربزرگ را نقاشی کردم و به‌خاطر ناباوری معلم‌مان مجبور شدم پای تخته کلاس، آن اثر خاطره‌انگیز را دوباره تصویر کنم و بعد تشویق‌های آموزگارمان بود و اشتیاق و عطش وصف‌ناپذیر من برای دنبال‌کردن نقاشی.

تمثالی برای هم‌خدمتی‌ها 

بعدتر چهره آدم‌های اطرافم را می‌کشیدم؛ پدرم و مادرم و دوستان و برادر و خواهرهایم و در دوران خدمت سربازی هم نوبت به هم‌خدمتی‌هایم رسید. گاه تمثال درست می‌کردم که بازار گرم و داغی داشت؛ نه به‌دلیلی منفعت مادی‌اش که به‌خاطر استقبال زیاد اطرافیان از آن. در همه این زمان‌ها سرم شلوغ بود.


تحصیلات آکادمیک ندارم

منوچهری، تحصیلات آکادمیک ندارد و تمام دانش او ختم می‌شود به مقطع ابتدایی، اما حضورش در تهران و بهره‌گرفتن از اساتید هنرمند مجسمه‌ساز و سفال‌گر در سال‌۸۱ فوت‌وفن‌های کار را به او یاد می‌دهد و اینکه چطور می‌تواند از این استعداد بیشتر استفاده کند.‌

می‌گوید: خیلی‌ها دانش این کار را دارند؛ یعنی برای مجسمه‌سازی و پیکرتراشی تحصیلات آکادمیک دارند و کلاس و دانشگاه رفته‌اند. من، اما همه اینها را بر‌اساس ذوق و دانش خود انجام می‌دهم. 

وقتی«ضامن آهو» استاد فرشچیان روی  تنه درختی در کوهسنگی نقش می‌بند

 

سوختگی دست؛ یادگار حادثه‌ای تلخ

یک حادثه که تلخی‌اش هنوز هم بغض را گلوگیر می‌کند، باعث شد دوران کوتاهی از کار دور بماند. انفجار در حین کار و سوختگی شدید و آسیب دست، او را مدتی از کار دور کرد، اما بعد‌از یک دوره استراحت، دوباره به کار بازمی‌گردد.

برای سنگ‌هایی که مقدسند

پاییز کوهسنگی، زیباترین جای شهر است؛ نفس‌کشیدن در جایی که سنگ‌های سخت و بلند و مقدسی را در دل خود دارد و تو می‌توانی چشم‌نوازترین و زیباترین نمای شهر را از چشم یک هنرمند تماشا کنی. نشستن پای صحبت‌های هنرمندانه، این زیبایی‌ها را دوبرابر پیش چشمت می‌آورد، وقتی منوچهری تعریف می‌کند: این سنگ‌های مقدس برای من الهام‌بخش هستند. در دل هر‌کدامشان چیزی می‌بینم. دلم می‌خواهد روزی تمثال شهدای گمنام را روی دل سنگ‌ها حک کنم یا تصویر مادر شهیدی که با یک شاخه گل، پای سنگ مزار فرزندش نشسته است. کوهسنگی قدمگاه امام رضا (ع) است و من دوست دارم این قدمگاه را در دل سنگ‌ها زنده کنم.

مسکن مهر پرندگان را در سه نقطه کوهسنگی ساخته تا آدم‌ها از نزدیک با مراحل تکامل و تولید‌مثل پرندگان آشنا شوند

دوست دارم هنرم روی کوه تاریخی بماند

می‌گوید: با اینکه سنگ‌های این کوه، سخت‌ترین سنگ‌ها هستند، به هر‌کدامشان که نگاه می‌کنم، حس می‌کنم به شکلی شبیه هستند. سنگ‌ها برای من مثل موم هستند و دوست دارم امام رضا (ع) این توفیق را شامل حالم کند که یک اثر ماندگار روی این کوه تاریخی از قدیر منوچهری به جا بماند.

به‌خاطر شادی دل مردم

بیشتر کارهایش را به‌خاطر مردم و شادی دل آنها انجام می‌دهد. می‌گوید: ذره‌ذره روی تن درخت و سنگ‌ها می‌تراشم، فقط برای اینکه یک نفر با آنها بتواند ارتباط برقرار کند و از آنها انرژی بگیرد. برای من کافی است که بدانم یک نفر از کار‌های من شاد شده و انرژی گرفته است.

مسکن مهر پرندگان در کوهسنگی 

مسکن مهر پرندگان را در سه نقطه کوهسنگی به‌خاطر همین ساخته است؛ اینکه آدم‌ها از نزدیک با مراحل تکامل و تولید‌مثل پرندگان آشنا شوند و بتوانند از دیدن آن لذت ببرند. 

می‌گوید بیشتر کار‌ها را به‌وسیله ضایعات انجام می‌دهد؛ تنه خشک درختان و محصولاتی که قابل استفاده نیستند. خانه پرندگان را هم دقیقا با همین وسیله‌ها درست کرده و خوشحال است کلی مرغ عشق و فنچ از گزند سرما درامان هستند و دل آدم‌های اینجا را شاد می‌کنند.

از طبیعت الهام می‌گیرم

می‌گوید‌: انتظاری از کسی و چیزی ندارم؛ همین که مسئولان فضای کار را برایم آماده می‌کنند، لطف بزرگی است. همین که اجازه می‌دهند بیشتر اوقات در باغ راه بروم، با درختان هم‌کلام بشوم و حرف بزنم و پناهگاهی برای پرندگان بسازم و از سنگ‌های چیده‌شده در دل کوه لذت ببرم، برایم دنیایی است.

طبیعت برای او همیشه حرف اول را زده است. از دل همین طبیعت است که الهام می‌گیرد که بسته به آن محیط و فضا چه کاری می‌تواند انجام دهد. مثلا در پارک وکیل‌آباد به‌خاطر علاقه‌ای که مرحوم‌ملک به کتاب و مطالعه داشته است، تمرکزش را در خلق آثار روی کتاب و محور مطالعه گذاشته است.

می‌گوید: کار در پارک جنگلی وکیل‌آباد و همراهی با درختان خشک باعث شده ساعت‌های طولانی با این درختان حرف بزنم و برایشان درد‌دل کنم؛ ایمان دارم آنها حرف‌های مرا شنیده‌اند. هر‌وقت می‌خواهم روی درختی کار کنم، کلی نوازشش می‌کنم.

اعتقاد دارد کسی که عاشق طبیعت نباشد، نمی‌تواند تصویر روشنی از آنچه می‌گوید، داشته باشد؛ تنها کسانی حرف‌هایش را درک می‌کنند که در دل طبیعت بزرگ شده باشند؛ و ادامه می‌دهد: هر مجسمه برای خودش قصه‌ای دارد که روایت‌کردن آن ساعت‌ها زمان می‌برد.

 

محیط نوع کار را مشخص می‌کند

هنرمند محله ما ادامه می‌دهد: مجسمه‌سازی برای محیط‌های شهری را خیلی دوست دارم و فکر‌کردن درباره اینکه کدام مجسمه متناسب‌با کدام فضاست، بخشی از کار من است؛ مثلا در پارک خورشید فکر کردم که مجسمه حیوانات بهتر جواب می‌دهد و خوشبختانه مجسمه‌های لاک‌پشت و تمساحی که ساختم، با استقبال فراوان روبه‌رو شد. اصلا محیط برایم مشخص می‌کند که دنبال چه اثری باشم. 

 

کارگاهم طبیعت است

کارگاهی ندارد و منزل اجاره‌ای‌اش هم آن‌قدر کوچک است که نمی‌تواند در آن، کار مجسمه‌سازی و پیکر‌تراشی انجام دهد و او همه هم‌و‌غمش را در طبیعت می‌گذراند.

طبیعت خستگی ندارد

برای او خستگی اصلا مفهومی ندارد. این را با ایمان کامل می‌گوید و تعریف می‌کند‌: برای خودم هم عجیب است؛ هر قدر هم که در دل طبیعت باشم و کار کنم، خسته نمی‌شوم.

جای خالی پدرم

تاثیر‌گذارترین آدم زندگی‌اش را پدرش می‌داند و وقت گفتن از او، اشک در چشمش حلقه می‌زند و می‌گوید: پدرم رابطه نزدیکی با سنگ‌ها داشته است و در نیمه راه زندگی، تنهایم گذاشت و رفت. من همه زندگی‌ام را مدیون او هستم و پای خیلی از آثارم در پارک وکیل‌آباد، نامش را حک کرده‌ام.

به خاطر پول کار نکرده‌ام 

منوچهری می‌گوید: هیچ‌وقت کاری را به‌خاطر پول انجام نداده‌ام. هر‌چه بوده از دلم بوده است. معتقدم کار اگر بخواهد سفارشی و بر‌اساس پول باشد، ماندگاری ندارد.

ضامن آهو در کوهسنگی

دل‌چسب‌ترین کارش، طرح «ضامن آهو» الهام‌گرفته از اثر استاد فرشچیان است که در کوهسنگی و روی تنه درختی کار کرده و به‌یاد‌ماندنی‌ترین کار امسالش به حساب می‌آید. امضای پای کار، به سال‌۱۳۹۴ شمسی گواه آن است.

همراهی صبا و بابا 

اهل سفال‌گری هم هست و تدریس و آموزش آن را در یکی از مدارس ناشنوایان تجربه کرده است.‌
می‌گوید صبا دختر یازده‌ساله‌اش ناشنواست. استعداد پدر را به ارث برده و به‌اندازه او قدرت به‌دست‌گرفتن ابزار و تراش روی چوب و سنگ را دارد. پدر و دختر ساعت‌های فراغتشان را پای کار می‌گذرانند و از کار و همراهی لذت می‌برند.

به همین سادگی

برای کار، ابزار پیچیده‌ای ندارد؛ یک اره و چند مغار و یک روح بزرگ و لطیف او را هنرمند کرده است تا ما به رسم گپ‌و‌گفت‌های همیشگی و برای خاتمه بگوییم: «خدا قوت استاد منوچهری».


*این گزارش در شماره ۱۶۹ شهرآرا محله منطقه ۸ مورخ ۱۹ ابان ماه سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44