کد خبر: ۹۱۶۷
۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

راه‌پله‌های این آپارتمان جاده شمال است!

یکی از آپارتمان‌های متفاوت که الگوی خانه‌های ویلایی در آن پیاده شده، واحدی در طبقه چهارم یک مجتمع در محله حجاب است؛ آپارتمانی که با استفاده از گل و گیاه سبز شده است.

چند دهه بیشتر از زمان توسعه آپارتمان‌نشینی در مشهد نمی‌گذرد؛ آپارتمان‌هایی که با سرعت زیاد به‌جای خانه‌های قدیمی و حیاط‌دار قد کشیدند؛ گویی در یک‌چشم‌برهم‌زدن کوچه‌های عمودی از فرهنگی دیگر به کشور ما هجوم آوردند و جای خانه‌های ویلایی دوست‌داشتنی را گرفتند.

برخی جامعه‌شناسان، این توسعه آپارتمان‌نشینی را ناشی از افزایش جمعیت دانستند و گروهی هم در کمبود زمین برای احداث خانه‌های تک‌واحدی. هرچه که بود، درنهایت جابه‌جایی مردم از خانه‌های حیاط‌دار به آپارتمان‌های چند‌طبقه را برایمان رقم زد.

پس‌از چندین‌سال از این رخدادِ ناگزیر، امروزه می‌بینیم که برخی مناطق شهری در روند توسعه خود، سهم بیشتری از این آپارتمان‌ها را به خود اختصاص داده‌اند و از هر طرف که نگاهشان کنی این ساختمان‌های سربرافراشته رو به آسمان است که رخ نشان می‌دهند.

یکی از همین مناطق، منطقه ۱۰ مشهد است؛ منطقه‌ای جوان که طبق تاریخ شفاهی، در سال ۱۳۵۶ با پدیدارشدن شهرک لشکر که به نظامیان واگذار شد، تولد یافت. در همان دوره، دستور داده شد که قاسم‌آباد، طرحی کاملا خارجی و آپارتمانی داشته‌باشد، اما این موضوع با انتقاد لشکریان به ولیان، استاندار وقت خراسان مواجه و این دستور لغو شد و در‌نهایت به پیشنهاد خود کارکنان، به همان حالت ویلایی شکل‌گرفت.

حال با گذشت بیش از سه‌دهه، این محدوده شهری که از مرز شهرک لشکر عبور کرده و تا جاده قدیم قوچان هم توسعه یافته، درحال تغییرشکل و تبدیل‌شدن به یکی از چند محدوده آپارتمانی در کل مشهد است؛ آپارتمان‌هایی که نه روح خانه‌های ویلایی را دارد و نه صفای آن‌را.

با‌وجوداین در همین محدوده آپارتمان‌هایی هم وجود دارد که با سایر ساختمان‌های عمودی تفاوت دارند و این تفاوت نه در آدم‌هایش است و نه در نوع مصالح، بلکه در نحوه نگرش به زندگی آپارتمانی است. نگرشی که فضای آپارتمان را به خانه‌هایی با حیاط‌های پر از گل و درخت نزدیک کرده است.

یکی از همین آپارتمان‌های متفاوت که الگوی خانه‌های ویلایی در آن پیاده شده، واحدی در طبقه چهارم یک مجتمع در محله حجاب است؛ آپارتمانی که با استفاده از گل و گیاه از سردی فضا‌های آپارتمانی دور شده و حال‌و‌هوای خانه‌های ویلایی در آن زنده شده‌است. این اتفاق نیز ناشی از علاقه غفوری به خانه‌های ویلایی است؛ همان شوری که شهرآرامحله را برآن داشت تا به دیدن این فضا برود و با این بانوی سرزنده و هنرمند گفتگویی داشته باشد.   

 

از خانه ویلایی تا آپارتمان‌نشینی 

فاطمه‌سلطان غفوری، خودش در محدوده سمزقند از نخستین محله‌هایی که مشهد امروز از آن متولد شده، در یک خانه ویلایی چندصدمتری بزرگ‌شده و همان‌جا ازدواج و تا چندین سال زندگی کرده است.

او که امسال به پنجاه‌و‌سومین بهار زندگی‌اش پا گذاشته، ۴۰ سال در خانه ویلایی پدرش ساکن بوده است؛ همان خانه‌ای که از ۱۲ سالگی شروع به پروبال‌دادن به باغچه‌اش کرده و وقتی آن را ترک می‌کرده، سایه درختان بلند و تنومندش از گیلاس گرفته تا انجیر و انار گویای بیش از ۳۰ سال تلاش او بوده.

خودش می‌گوید: «پدرم زمینی از آستان قدس خرید و خانه‌ای ویلایی ساخت که در برهه‌ای از زمان ۲۰ نفر در آن زندگی می‌کردیم، سه خانواده در یک حیاط.»

حرف‌هایش را در خاطره‌ها تا حوالی سال ۱۳۵۲ عقب می‌برد و می‌گوید: «از دوران کودکی علاقه‌مند به باغ و باغچه بودم. پدربزرگ روحانی‌ای داشتم که همیشه حرفش این بود؛ همان‌طور‌که انسان تمایل به زنده‌ماندن دارد، هسته میوه هم در همین فکر است. به همین دلیل از ما می‌خواست هسته میوه‌ها را دورنریزیم و در خاک باغچه چال کنیم. هسته‌هایی که در بیشتر مواقع سبز می‌شد.»

او با همین نصیحت، سال‌های سال دانه می‌کارد و نهال برداشت می‌کند و حتی یک‌سال هم یک انار کامل را دانه می‌کند و به دل زمین می‌سپارد که نتیجه‌اش چند ده نهال یا به تعبیر خودش جنگل انار بود. نهال‌هایی که برای خشک‌نشدن در بین همسایه‌ها و خویشاوندان تقسیم شدند.

این بانوی هم‌محلی که سال‌های زیادی را به همین صورت در کنار باغچه کوچک خانه پدری می‌گذراند، تاب جدایی از این محیط را نداشته؛ محیطی که فقط ۵۰ متر از زیرزمینش، پر از گلدان‌های او بوده است. تا اینکه در سال ۸۰ با خرید آپارتمانی در بولوار حجاب به‌ناچار به زندگی آپارتمان‌نشینی تن می‌دهد.

آپارتمانی که طبق گفته‌هایش، قفسی بیش نبوده است؛ البته او به عشق داشتن گل و گیاه در فضای آپارتمان، همچون حیاط خانه پدری‌اش، طبقه چهارم را با ۷۰ پله انتخاب کرده است تا گیاهانش در نور مناسب رشد کنند و این علاقه، حالا زانودرد را برایش به ارمغان آورده است.   

 

با اشک، گلدان‌هایم را دوباره به آپارتمان بازگرداندم  

«اوایل حضورم در آپارتمان، زندگی برایم سخت می‌گذشت؛ چون به فضای خانه‌های ویلایی عادت داشتم. یادم هست آن روز‌ها تعدادی از همسایه‌ها با تنها یادگار‌های من از خانه ویلایی که حدود ۵۰ گلدان بود و در راه‌پله‌های مجتمع گذاشته‌بودم، مشکل داشتند و به همسرم شکایت کرده‌بودند.

همسرم می‌گفت: برخی از همسایه‌ها تمایل ندارند گلدان‌ها روی پله‌ها باشد و آنها را مزاحم رفت‌و‌آمدشان می‌دانند.» این شد که همسرم تمام گلدان‌ها را به محوطه باز مجتمع، منتقل و به همسایه‌ها هم اعلام کرد هرکس تمایلی دارد می‌تواند گلدان‌ها را برای خودش ببرد.

من روز‌های شیرینی را با گل‌هایم سپری کرده‌بودم و در نبود آنها خیلی اشک می‌ریختم. این شد که همسرم به‌خاطر وابستگی من، دوباره تمام گلدان‌ها را به روی پله‌ها بازگرداند و آنهایی هم که انتقاد داشتند، بعد از مدتی با دیدن منظره زیبای گل‌ها علاقه‌مند به چنین فضایی شدند.»   

 

فاطمه‌سلطان غفوری به یاد خانه ویلایی پدر، آپارتمانش را با گل و گیاهان جان بخشیده است

 

می‌گویند: جاده شمال است!  

حالا وقتی فاطمه به آپارتمان پامی‌گذارد، تنها نسخه شفابخشی که برای رفع دل‌مردگی این فضا پیدامی‌کند، گل‌آرایی محیط است.

خودش می‌گوید: «اگر گلدان‌های من روی پله‌ها قرارنمی‌گرفت، راه‌پله‌ها، این زیبایی را نداشت. حتی همسایه‌ها و بسیاری از میهمان‌هایشان به شوخی از این فضا با نام جاده شمال یاد می‌کنند.»

اکنون او بعد‌از ۱۳ سال زندگی در آپارتمان، توانسته با حفظ فضایی پر از گل، این فرهنگ را به چند آپارتمان دیگر در همین مجتمع سرایت دهد؛ تاجایی‌که در یکی از بلوک‌ها برای ایجاد چنین فضایی از او قلمه گرفته‌اند و شبیه‌سازی کرده‌اند.

او عنوان می‌کند: خیلی از افرادی که با چنین فضایی مواجه می‌شوند، می‌گویند اینجا فضای خانه‌های ویلایی را دارد و برای اینکه خودشان هم دستی به تکثیر گل و گیاه در آپارتمان بزنند، از من راهنمایی گرفته و گل می‌گیرند.

در آپارتمانی که غفوری در آن ساکن است از طبقه سوم تا چهارم و جلوی در پشت‌بام گلدان چیده‌شده، گلدان‌هایی که وزن برخی از آنها از ۱۰۰ کیلو هم گذشته؛ همچون نخلی که با ارتفاع حدود دومتر نذر مناطق جنگی شده  و قراراست از طرف سپاه برای انتقال آن به جنوب اقدام شود.

حرف از هزینه نگهداری گلدان‌ها که به میان می‌آید، غفوری می‌گوید: «من پولم را صرف عشق و علاقه‌ام می‌کنم. گل و گیاه، بخشی از زندگی من است و هیچ‌وقت هم هزینه‌هایش را برآورد نکرده‌ام.»

علی‌اصغر امینی، همسر فاطمه غفوری که حال دوران بازنشستگی را تجربه می‌کند، در نگهداری از گلدان‌ها کمک‌رسان اوست.   

 

حداکثر استفاده 

«به آپارتمان به‌عنوان یک ساختمان بدون حیاط نگاه نمی‌کنم؛ بلکه سعیم این است از همین فضای اندک حتی برای چیدن چند گلدان هم که شده، استفاده کنم.»

این را می‌گوید و عنوان‌می‌کند: «متاسفانه امروزه حیاط جایگاه سابق را ندارد و حتی آنهایی هم که خانه ویلایی دارند، از حیاطش به‌عنوان پارکینگ استفاده می‌کنند؛ درحالی که می‌شود بهترین اتفاقات را در همین حیاط یا آپارتمان رقم‌زد. من حتی مراسم عروسی پسرم را با همکاری همسایه‌ها در همین فضای آپارتمانی برگزار کردم.»  

امروزه حیاط جایگاه سابق را ندارد و حتی آن‌هایی هم که خانه ویلایی دارند، از حیاط به‌عنوان پارکینگ استفاده می‌کنند

 

نشست‌های عصرانه داشتیم

خیلی از افراد زندگی در آپارتمان را تجربه کرده‌اند و از این طبقه به طبقه دیگری اثاث‌کشی کرده‌اند؛ بی‌آنکه با همسایه‌ای مراوده‌ای داشته‌باشند، درحالی‌که می‌توان همانند گذشته با همسایه‌ها ارتباط خوب و سالمی برقرارکرد.

این همان باور فاطمه غفوری بعد‌از ۴۰ سال زندگی در خانه ویلایی و ۱۳ سال زندگی آپارتمان‌نشینی است؛ «وقتی در خانه پدرم زندگی می‌کردم با‌وجود اینکه در یک حیاط سه خانواده زندگی می‌کردیم، با همسایه‌های دیگر کوچه نیز ارتباط نزدیکی داشتیم. در شادی‌ها و غم‌های هم شرکت می‌کردیم.

وقتی که به آپارتمان کوچ کردم، سعی‌کردم این باور در وجودم حفظ شود؛ از همین‌رو سال‌های اول، برنامه‌ای با همسایه‌ها گذاشتیم که هر روز روی پشت‌بام فرشی پهن‌می‌کردیم و یک نفر بقیه را به صرف استکانی چای میهمان می‌کرد. از اینها گذشته بین خودمان دوره قرآن گذاشتیم، برای میهمانی‌ها همدیگر را دعوت کردیم و‌... که از این طریق توانستیم ارتباطمان را حفظ کنیم.»

او معتقد است آپارتمان هم می‌تواند جایگاه خانه ویلایی را داشته باشد؛ حال می‌خواهد از طریق حفظ و نگهداری گل باشد یا ارتباط با همسایه‌ها.   

 

همچنان ثابت‌مقدم

گرچه هنر دمیدن روح زندگی در فضای آپارتمان‌نشینی، بهانه گفتگوی ما با بانوی محله ایثارگران بود، اما او که پستی‌و‌بلندی‌های زیادی را تا به امروز در زندگی داشته، از خاطرات سال‌های جوانی‌اش نیز حرف به میان می‌آورد. اتفاقاتی که گرچه در زندگی  امروزش جاری نیست، شنیدن آنها خالی از لطف نبوده و نشان می‌دهد که غفوری در تمام مراحل زندگی، زنی پرتلاش و باانگیزه بوده است.

از گذشته که حرف می‌زند، می‌گوید روحانی‌زاده بوده و ازآنجاکه خانواده‌اش قبل از انقلاب در برنامه‌های انقلابی شرکت می‌کردند، از همان دوران نوجوانی با خانواده‌اش در این فعالیت‌ها همراه می‌شده، در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرده و به‌یاددارد که با همسایه‌ها دور هم جمع می‌شدند و اعلامیه‌ها را ‌می‌خواندند.

خودش می‌گوید: «در مواقعی که راهپیمایی بود، یا مدرسه نمی‌رفتیم یا از مدرسه فرار می‌کردیم تا در این اجتماع‌ها شرکت کنیم. به یاد دارم در یکی از راهپیمایی‌ها همراه با جمعیت، سر از میدان تقی‌آباد درآوردم و در همان محل بود که یکی از گارد‌های رژیم شاه، دستور شلیک به جمعیت را داد. شروع به شمارش معکوس کرد و من هم به کوچه‌ها پناه بردم.  

نزدیک بیمارستان قائم (عج) که رسیدم با کارمندان صداوسیما روبه‌رو شدم که شاخه گل به دست داشتند. آنها با دادن یک شاخه به دستم، من را به داخل جمعیت کشیدند و درحالی‌که شمارش معکوس برای شلیک اعلام می‌شد، آنها با بالابردن گل‌ها می‌گفتند ما گل می‌دهیم شما گلوله.

همین شعار‌ها باعث شد تا دقایقی تیراندازی نشود و دراین فاصله زمانی ما خودمان را به داخل بیمارستان رساندیدم و نماز وحدت را به امامت جماعت حضرت آیت‌ا... خامنه‌ای خواندیم.»  

 

در سنگر مدرسه

او هنوز هم به همان رسم دوران قبل‌از انقلاب خود پایبند است و در همه راهپیمایی‌هایی که در طول سال برگزار می‌شود، شرکت‌می‌کند.

بانویی که بعد از انقلاب و در دوران جنگ، با گرفتن دیپلم، سه‌سال به‌عنوان معلم افتخاری در مقطع دبستان خدمت کرده، حالا ۲۸ سال سابقه کار رسمی در آموزش‌وپرورش را دارد. به گفته خودش در این دوران، علاوه‌بر اینکه روش تدریس «آموزش همراه با شعر» را برای دانش‌آموزانش اجراکرده است، سعی کرده مشکلات خانوادگی دانش‌آموزانش را در حد توان حل کند.

فاطمه غفوری که در سال ۹۰، داوطلبانه کلاس‌های «آموزش مهارت شهروندی» را برای دانش‌آموزانش برگزار کرده‌بود، از سوی روابط عمومی شورای شهر مورد تقدیر قرارگرفت.

* این گزارش چهارشنبه، ۱۷ دی ۹۳ در شماره ۱۳۳ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.  

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44