کد خبر: ۸۷۰۸
۲۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

خاطره مزه فراموش‌نشدنی افطاری خاص

زهرا شفاهی تعریف می‌کند: در همان لحظاتی که پرچم در دوره قرآن می‌چرخید، یکی از خدام دست به جیب برد و برگه‌های افطاری را بین حاضران توزیع کرد. هنگامی‌که به من و دخترم رسید، لبخندی زد و یکی از کارت‌های غذا را روی پتوی دخترم بهاره گذاشت.

زهرا شفاهی ساکن کوی کارگران است و حدود سی‌سالی می‌شود که از سکونتش در این محله می‌گذرد. او بعد از ازدواجش هم در یکی از کوچه‌های فدائیان اسلام ساکن شده و از محله کودکی‌اش دور نشده است. هر‌سال با آمدن ماه مبارک رمضان، او با خودش خاطره دوازده‌سال قبل را مرور می‌کند، خاطره‌ای که او را یاد کرامت امام‌رضا (ع) می‌اندازد.

 

هوس غذای حضرت کردم

زهر‌اخانم خوب به خاطر دارد که آن سال ماه مبارک رمضان در مرداد ماه بود و هوا گرم و ساعت‌های روزه‌داری طولانی بود؛ «گاهی با آنکه سحری می‌خوردم، گرسنگی طاقتم را طاق می‌کرد. شاید شما هم شنیده باشید آدم روزه‌دار میلش گاهی به خوراکی خاصی می‌کشد. آن روز هم که می‌خواهم برایتان خاطره‌اش را بگویم، گرسنه‌ام شده بود.

چون دخترم شیرخوار بود و شیر می‌خورد بیشتر ضعف کرده بودم. در یک لحظه هوس غذای حضرت را کردم. شنیده بودم که خادمان حضرت‌رضا (ع) به‌طور تصادفی به مساجد و دوره‌های قرآن می‌روند و بن‌های افطاری را بین افراد توزیع می‌کنند.

خیلی دوست داشتم خادمان امام‌رضا (ع) به دوره قرآن ما هم بیایند، اما بعید می‌دانستم که آن‌ها به یکی از کوچه‌های فرعی فدائیان اسلام بیایند و بین چند دوره قرآنی که در محله وجود دارد، سراغ دوره قرآن ما را بگیرند.»

 

ورود خادمان حرم با پرچم سبز

زهرا‌خانم هنگامی‌که یاد آن روز می‌افتد، چشم‌هایش از امید برق می‌زند و روی چهره‌اش لبخندی از شادی می‌نشیند. او حرفش را این‌طور ادامه می‌دهد: یک‌ساعتی می‌شد که دوره قرآن شروع شده بود. مشغول قرائت قرآن بودیم که خادمان حرم رضوی وارد شدند. پرچم سبز متبرک حرم در دستشان بود. با سلام و صلوات وارد حیاط خانه شدند.

همه ما از حضورشان هم تعجب کرده و هم خوشحال بودیم که دوره ما را انتخاب کرده‌اند. با ورودشان فضا روحانی شد. یکی از خدام روضه خواند، صدای روضه و گریه‌های بانوان حال و هوای خاصی به آن لحظه‌ها داده بود. ازآنجاکه نزدیک تولد امام حسن‌مجتبی (ع) بود، مولودی در وصف آن امام کریم خوانده شد. بعد از آن پرچم متبرک امام‌رضا (ع) بین بانوان دست‌به‌دست شد.

در همان لحظاتی که پرچم در دوره قرآن می‌چرخید، یکی از خدام دست به جیب برد و برگه‌های افطاری را بین حاضران توزیع کرد. هنگامی‌که به زهرا‌خانم و نوزادش بهاره رسید، لبخندی زد و یکی از کارت‌های غذا را روی پتوی بهاره گذاشت.

«عصر مهمان سفره کرم امام‌رضا (ع) بودیم. دخترم را حاضر کردم و به اتفاق همسرم راهی حرم شدیم. اول زیارت کردیم و بعد هم برای افطار به سفره‌های حرم پیوستیم. دخترم دو‌ماهه بود و نمی‌توانست غذا بخورد، اما برای برکتش کمی از سوپ را کنار لبش زدم و از بطری آب برایش مقداری برداشتم.»

* این گزارش سه‌شنبه ۲۲ اسفندماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۶۰ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44