کد خبر: ۸۰۲۵
۲۲ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۸

جوادآقا روزی ۲ هزار شاخه گل قلمه می‌زند

جواد ملایری سال‌ها است که باغبان شهرداری منطقه ۹ است و در محله سرافرازان سکونت دارد. او در مرکز تولیدات گیاهی شهرداری منطقه روزی ۲ هزار گل قلمه می‌زند.

گاهی آدم می‌تواند آن‌قدر خوب باشد و صادقانه خیرش به بقیه برسد که اطرافیانش همت کرده و برای تشکر از زحماتش بخواهند او و خوبی‌هایش را به بقیه هم معرفی کنند. این حکایت، شامل حال باغبان مرکز تولیدات گیاهی شهرداری منطقه ۹ می‌شود و هم‌محله‌ای‌هایمان در سرافرازان با تماس‌هایشان می‌خواهند تا از «جعفر‌آقا» تشکر کنند. این می‌شود که سرزده راهی خیابان پایداری ۴ جایی در انتهای بوستان آزادگان می‌شوم تا با این باغبان زحمت‌کش که دل همه اهالی را به دست آورده است، هم‌کلام شوم.

سرانجام پس‌از دقایقی جستجو به مرکز تولیدات گیاهی شهرداری منطقه ۹ می‌رسم و خیلی اتفاقی «جواد ملایری» را می‌بینم که مسئول این مرکز است. می‌گویم خبرنگارم و سراغ «جعفر‌آقا» را از او می‌گیرم که می‌خندد و می‌گوید: «اگر می‌خواهید خوبش را بنویسید، صدایش بزنم.» و بلافاصله به موبایل جعفرآقا زنگ می‌زند که بیاید؛ بعد هم دنباله حرفش را می‌گیرد که: «جعفرآقا آدم خیلی کاری، خوب و مظلومی است.»

 

۲۴ سال تولید گل و گیاه

در این حین، مردی میان‌سال با چهره‌ای آفتاب‌سوخته و لبخندی به لب از دور می‌آید. او همان «جعفر ذاکری‌دربندی» معروف‌به «جعفر آقای باغبان» است؛ می‌گویم: «مردم شما را خیلی دوست دارند؛ چرا؟» که پاسخ می‌دهد: «۲۴‌سال است که در شهرداری باغبانی می‌کنم و گل و گیاه پرورش می‌دهم و، چون به فضای سبز خیلی می‌رسم و وظیفه‌ام را انجام می‌دهم، مردم هم دوستم دارند.»

بعد مکث کوتاهی می‌کند و می‌گوید: «دوست ندارم دل کسی را بشکنم و هر کاری که از دستم برآید، برای مردم انجام می‌دهم؛ مثلا اگر کسی خاک گل بخواهد، بی‌منت به او می‌دهم.» او که لبخند از لبانش محو نمی‌شود، اعتراف می‌کند که: «به دهانم «نه» نمی‌آید؛ اگر نصف شب هم کارم داشته باشند، می‌آیم.»

 

باغبان پرتلاش

جعفرآقا ۵۳ سال پیش در «محلات» متولد می‌شود؛ حکایت همشهری‌شدنش با ما هم به ۲۴ سال قبل بازمی‌گردد: «در جوانی به مشهد آمدم و اکنون ۲۴ سالی می‌شود که زیر سایه آقا امام رضا (ع) زندگی و خدمت می‌کنم. وقتی زوار آقا را می‌بینم که به گل و گیاه‌هایی که دسترنج من و همکارانم است، نگاه می‌کنند، لذت می‌برم.»

او که از همان بچگی به باغ و گل و گیاه علاقه داشته است، کمی از گذشته‌ها می‌گوید: «در باغمان سبزی می‌کاشتم و درخت و گل پیوند می‌زدم تا باغبانی را یاد بگیرم و وقتی هم که به شهرداری مشهد آمدم، همین کار را به دست گرفتم.» جعفر‌آقا هنوز هم باغی در کلات نادر دارد، اما آن‌گونه که خودش می‌گوید همه وقتش را برای فضای سبز مشهد گذاشته است و خیلی کم به باغش می‌رسد.

 

کال کثیفی که گلستان شده

او که حاصل تلاش‌هایش در گل‌کاری محله نمود پیدا کرده است، از روزی یاد می‌کند که چیزی جز خاک، بیابان و کال در آنجا وجود نداشت: «اینجا بیابان بود و کال خیلی کثیفی داشت، اما آن‌قدر به این طرف و آن طرف زنگ زدم تا با کلی پیگیری، سرانجام توانستیم کال پایداری را بپوشانیم.

آنقدر به این‌جا و آن‌جا زنگ زدیم تا با کلی پیگیری توانستیم کال پایداری را بپوشانیم

بعد هم خودم با کمک همکارانم روی آن را گل کاشتم.» دنباله حرفش را می‌گیرد که: «از صبح تا شب مشغول کار بودیم تا بیابان اینجا را آباد و سرسبز کردیم.» او به گوشه‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: «آنجا پل خرابه‌ای بود و می‌ترسیدم باعث مرگ کسی شود؛ برای همین خرابش کردم.

راه و ترابری اعتراض کرد و من هم گفتم خودش خراب شده است، اما حالا روی آن را گل و گیاه چیده‌ایم.» جعفر‌آقا حتی این را هم یادآور می‌شود که: «در جا‌های مختلف، از سنگ‌فرش کوهسنگی و بولوار فکوری بگیر تا وکیل‌آباد، کار کرده‌ام.» بعد هم این‌گونه توضیح می‌دهد: «من اینجا گل و گیاهان را پرورش می‌دهم و همکارانم از شهرداری می‌آیند و آن‌ها را می‌برند تا در منطقه بکارند.»

 

باوری دلنشین

جعفر‌آقا باور دل‌نشینی درباره شغلش دارد: «باغبانی، کار خوب و تمیزی است و به درد این دنیا و آن دنیایم می‌خورد.» بیراه نیست اگر بگویم که هم‌نشینی با گل‌ها، جعفرآقا را هم گلِ روزگار کرده است، طوری‌که همه او را دوست دارند و قدر دست‌های پینه‌بسته و چهره آفتاب‌سوخته‌اش را می‌دانند. او می‌گوید: «آن‌قدر باغبانی را دوست دارم که گرما و سرما را متوجه نمی‌شوم و برایم فرقی نمی‌کند که در آفتاب باشم یا سایه؛ حتی بعدازظهر‌ها هم کار می‌کنم و دوست ندارم به این زودی‌ها بروم خانه.»

 

جوادآقا روزی ۲ هزار شاخه گل را قلمه می‌زند

 

جعفرآقا تدریس هم می‌کند

جعفرآقا علاوه‌بر باغبانی، هر زمان که فرصت شود و از او بخواهند دانش و تجربیاتش را با دیگران شریک می‌شود: «پارسال دو‌ماهی در مدرسه راهنمایی روزی دو‌سه‌ساعت به دخترخانم‌ها درس گل و گیاه می‌دادم و حسابی یاد گرفتند و فول شدند!»

بعد هم می‌خندد و می‌گوید: «آن‌ها از ما زرنگ‌تر هستند.» باغبان هم‌محله‌ای ما که به پسر‌ها هم آموزش داده، معتقد است که دختر‌ها استعداد و توانایی بیشتری در یادگیری دارند. من هم که تنور را داغ می‌بینم، می‌پرسم: «اگر بخواهم شاگردتان شوم، قبول می‌کنید» که می‌خندد و قول آن روز را به من می‌دهد.

 

دوهزار گلی که در روز قلمه زده می‌شود

از او می‌خواهم کمی بیشتر درباره کار‌هایی که انجام می‌دهد، برایم بگوید که پاسخ می‌دهد: «هر روز با سه کارگر هزارو ۵۰۰ تا ۲ هزار گل را قلمه می‌زنم؛ گل‌هایی مانند رز، اسطوخودوس، شمشاد، رزماری، زرشک، شمعدانی، شاه‌پسند و...» بعد هم اضافه می‌کند: «درخت‌های گیلاس، توت، سیب و شاتوت را هم به هم پیوند می‌زنیم.» جعفرآقا این را هم اضافه می‌کند که: «البته هر گیاهی را که بخواهی قلمه می‌زنم و ۴۵ روز پس از عید هر کدام را در گلدان‌هایی جداگانه می‌گذارم و بعد آن‌ها را می‌کارم.»

با همه این حرف‌ها جعفرآقا بی‌توقع است و منتی روی سر کسی ندارد و می‌گوید با عشق کار کرده و مزدش را هم گرفته: «گل‌ها را رو‌به‌راه می‌کنم، آب می‌دهم، همراه با کارگران علف‌ها را از زمین می‌کشم تا یک لقمه نان حلال برای زن و بچه‌هایم ببرم.»

حرف از بچه‌هایش که می‌شود، با ذوق می‌گوید: «سه دختر و یک پسر دارم که دو تا از دخترانم را عروس کرده‌ام و پسرم دانشجوست و دختر کوچکم هم ابتدایی می‌رود و همه آن‌ها هم به باغبانی واردند و علاقه دارند.»

 

چند فوت باغبانی

هر استادی «فوتی» دارد؛ بی‌شک جعفرآقا هم پس‌از ۲۴ سال باغبانی چیز‌های نابی می‌داند که شاید هرکسی به آن‌ها واقف نباشد؛ مثلا می‌گوید: «اگر موسیقی آرامی کنار گل بگذارید، گیاه شاد و شفاف می‌شود و مریضی از وجودش می‌رود.»

یا اینکه: «باید ساعت‌ها و روز‌هایی که هوا خنک است، به گل و گیاه آب داد؛ چون آبیاری در روز‌های گرم موجب می‌شود گیاه به برگ‌ریزی بیفتد؛» البته بلافاصله این را هم تاکید می‌کند که: «نباید آب را روی گل و گیاه ریخت؛ بلکه باید آن را به پایشان بریزیم. این‌گونه رشد گل بیشتر می‌شود؛ حتی باید علف‌های هرز را از زمین بیرون بکشیم وگرنه همه آب را به خود می‌گیرد و اجازه رشد به گل و گیاه اصلی را نمی‌دهد.»

 

حرف دل جعفرآقا 

او پس‌از این همه سال تلاش برای زیباسازی و سرسبزی شهر و منطقه، حرف‌هایی خطاب به مردم دارد: «دوست دارم به مردم بگویم که به گل و گیاه برسند و دست به درخت‌ها و گل‌ها نزنند تا خراب نشوند؛ مادر‌ها به بچه‌هایشان بیاموزند که به نهال‌های تازه دست نزنند و آن‌ها را نشکنند؛ چون زیبایی و طراوت شهر برای خود آن‌هاست.»

جعفرآقا می‌گوید: «من و همکارانم از ۶:۳۰ صبح تا ۱۴ کار می‌کنیم و حتی گاهی تا شب هم می‌مانیم تا فضای سبز را برای مردم زنده نگاه داریم و دوست داریم که آن‌ها هم قدرش را بدانند، چون اگر گیاه نباشد، شهر کویر می‌شود.»

او با وجدانی آسوده تاکید می‌کند: «هر کاری که از دستم برآمده است، برای رضایت مردم انجام داده‌ام تا اگر روزی نبودم و زیر سایه یکی از درخت‌هایم نشستند و از میوه‌اش خوردند، خدابیامرزی برایم بگویند. در دنیا فقط خوبی و بدی می‌ماند و وقتی خوبی کنی، خدا هم از بنده‌اش راضی است.»


* این گزارش چهارشنبه، ۲۴ تیر ۹۴ در شماره ۱۵۵ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44