کد خبر: ۴۷۰۴
۱۵ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۲

شهید اصلانی، محبوب مردم محله سیدی بود

خانه شهید اصلانی خانه امید مردم محله سیدی بود. او بین نیازمندان تفاوتی نمی‌گذاشت و برایش ملیت نیازمند یا اینکه از برادران اهل تسنن یا شیعه باشد، مهم نبود.

یک سالی می‌شود که سردر خانه با اثری آیینه‌کاری منقوش به عکس شهید آذین‌بندی شده است. حتی اگر این اثر نبود، باز هم کافی بود نام شهید را به زبان بیاورید تا کوچک و بزرگ محله سیدی شما را تا منزل او همراهی کنند. این خانه سال‌هاست که خانه امید مردم محله است. خانه‌ای کوچک، ساده و بی‌آلایش که صاحب آن به دستگیری از نیازمندان معروف بود.

۱۶فروردین سال گذشته خبری منتشر شد که باورش برای مردم دشوار بود؛ «فردی در صحن پیامبر اعظم حرم مطهر رضوی با چاقو به سه روحانی حمله و آنان را به شدت مجروح کرد.» هنوز چند‌ساعتی نگذشته بود که مشخص شد در‌پی این حمله، حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمد اصلانی، روحانی جهادی فعال حاشیه شهر، با زبان روزه به شهادت رسیده است. در نخستین سالگرد شهادت این طلبه جهادگر، نیم‌نگاهی به زندگی و فعالیت‌های او داریم.

 

شهید اصلانی، محبوب مردم محله سیدی بود

 

یک خانواده و ۳ شهید

در‌کنار حیاط خانه چند بسته معیشتی دیده می‌شود. پسر کوچک‌تر چند کلامی با مادر صحبت می‌کند و سپس بسته‌ها را به مسجد می‌برد تا چند‌نفری که نتوانسته‌اند در موعد مقرر بسته خود را بگیرند، برای دریافت آن دوباره به مسجد بیایند. زهرا، همسر شهید اصلانی، بهترین فردی است که می‌تواند درباره شهید صحبت کند؛ «همسرم متولد ۱۳۴۹ در روستای سده خواف و فرزند چهارم یک خانواده مذهبی بود.»

مادر شهید اصلانی در روستا به عفیف‌بودن معروف بود، به‌طوری‌که هر‌کس می‌خواست از فرزندانش به نیکی یاد کند، می‌گفت: او شیر طوبا را خورده است. پدرش نیز مردی بود که تأکید ویژه به لقمه حلال داشت. خانواده آن‌ها از شش‌پسر و یک دختر تشکیل شده بود. شهید‌اصلانی فرزند چهارم بود و در دوازده‌سالگی مادرش را از دست داد؛ چند ماه بعد هم یکی از برادرانش به نام حسین در جبهه شهید شد.

در مراسم سالگرد برادر شهیدش، رئیس حوزه علمیه تربت حیدریه شرکت کرد و از او خواست تحصیلاتش را در حوزه ادامه دهد. شهید محمد اصلانی همان موقع وسایلش را جمع کرد و برای ثبت‌نام به حوزه علمیه تربت‌حیدریه، سپس به کاشمر رفت و در‌نهایت به حوزه علمیه مشهد آمد. زهرا‌خانم می‌گوید: شهیداصلانی همیشه می‌گفت به برکت خون برادرم قدم در حوزه گذاشتم و تحصیلات دینی را آموختم.

سال‌۶۷ یکی دیگر از برادرانش به نام ابراهیم در شلمچه به شهادت رسید. قبل از آن هم برادر بزرگ‌ترش جانباز اعصاب و روان شده بود. شهید‌اصلانی نیز که به کشورش احساس دین می‌کرد، چند‌ماهی را در جبهه بود. وقتی برای مرخصی آمد، پدرش به او گفت که آرزوی ازدواج او را دارد و می‌خواهد محمد را در لباس دامادی ببیند.

 

بیشتر بخوانید:

شهید محمد اصلانی هم‌سنگر، همراه و در یک کلام همسر زهرا پورعلی بود

 

در سنگر سامان‌دهی

یکی از دختر‌های فامیل را در مشهد نشان کردند و به خواستگاری رفتند و این‌گونه شد که با یک مراسم بسیار ساده، زهرا پورعلی همسر شهید اصلانی شد؛ «اختلاف سنی ما چهار سال بود؛ زمانی‌که برای ازدواج با او هم‌صحبت شدم، از طرز فکرش خوشم آمد. احساس می‌کردم با او می‌توانم رشد کنم. همین‌طور هم شد و در سی‌وسه سال زندگی مشترکمان از نظر فکری بسیار به هم نزدیک بودیم و سال‌ها در حاشیه شهر هم‌سنگر شدیم.»

از همان اول ازدواج در محله سیدی ساکن شدند. شهیداصلانی تحصیلات حوزوی خود را ادامه داد و چند‌سالی به عنوان مسئول فرهنگی عقیدتی وزارت دفاع در مجتمع شهید کاوه مشهد مشغول به کار شد. با ساخت مسجد حضرت صاحب‌الزمان (عج) در ابتدای دهه ۷۰ در محله به‌عنوان امام جماعت انتخاب شد و بعد‌از مدتی از شغل خود کناره‌گیری کرد تا بتواند وقت بیشتری را برای اهالی به‌ویژه نیازمندان بگذارد. درحقیقت او جزو اولین افرادی بوده که در محله سیدی فعالیت فرهنگی را شروع کرده است.

شهید جذب مرکز رسیدگی به امور مساجد شد؛ سپس با شکل‌گیری ستاد سامان‌دهی حاشیه شهر در ابتدای دهه‌۹۰ عضو این ستاد نیز شد. زهرا خانم توضیح می‌دهد: تا قبل از شهادت همسرم، این پهنه «شهید‌سعادتی» نام داشت که شامل پهنه سیدی و طرق می‌شد؛ بعد از شهادت او نام پهنه به نام شهیداصلانی تغییر پیدا کرد.

او می‌گوید: دلسوز مردم بود. از وقتی که عضو ستاد سامان‌دهی حاشیه شهر شد، خودش را وقف مردم کرده بود. هیچ ساعت مشخصی برای کار نداشت؛ هر زمان هر‌کس به خانه ما می‌آمد تا مشکلش را بگوید، با روی باز او را قبول می‌کرد.

 

شهید اصلانی، محبوب مردم محله سیدی بود

شهیداصلانی و همسرش در حرم امام‌حسین(ع)

 

در راه خدا باید دوید

خاطره‌ای پس ذهنش زنده می‌شود. مستأصل است که بگوید یا از آن بگذرد، اما تصمیمش را می‌گیرد و تعریف می‌کند: به یاد دارم ساعت از ۱۲‌نیمه‌شب گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. ترسیدم. فکر کردم اتفاق بدی برای کسی افتاده است؛ در همین هول و ولا بودم که شهید رفت و در را باز کرد. از پشت پنجره نگاه کردم.

مردی با چهره برافروخته و ناراحت با شهید صحبت می‌کرد. شهید برگشت، لباسش را عوض کرد و همراه او رفت و یک ساعت بعد برگشت. گویا صاحبخانه اسباب آن مرد را به داخل کوچه ریخته بود؛ او و زن و بچه‌اش سرگردان بودند، اما با صحبت‌های شهید، صاحبخانه به آن‌ها مهلت داد.

ساکنان حاشیه شهر از دیگر نقاط شهر متفاوت هستند؛ مهاجران افغانستانی و اهل تسنن نیز در این قسمت از شهر زندگی می‌کنند. شهید‌اصلانی بین نیازمندان تفاوتی نمی‌گذاشت و برایش ملیت نیازمند یا اینکه از برادران اهل تسنن یا شیعه باشد، مهم نبود؛ همیشه با آرامش و صبوری جواب مردم را می‌داد و به ما توصیه می‌کرد در راه خدا باید دوید، نه اینکه راه رفت.

پورعلی، فرمانده پایگاه بسیج زنان مسجد حضرت صاحب الزمان (عج)، دوشادوش همسرش فعالیت می‌کند. هنوز هم بانوان نیازمند به او مراجعه می‌کنند.

 

شهید اصلانی، محبوب مردم محله سیدی بود

آخرین عکس شهیداصلانی در راهیان‌نور

 

عکس شهادت

باوجود مشغله زیادی که شهید داشت، بسیار خانواده دوست بود و برای شرکت در راهپیمایی‌ها و سفر راهیان نور حتما فرزندانش را با خودش می‌برد و خانواده را جدا از مسئولیت‌هایش نمی‌دانست. آخرین مسافرت شهید همراه خانواده‌اش به روز‌های پایانی اسفند‌۱۴۰۰ بازمی‌گردد که با خودرو شخصی به شلمچه، سپس کرمان رفتند.

زهراخانم عکسی از شهید نشان می‌دهد و می‌گوید: زیاد اهل عکس‌گرفتن نبود، ولی در نوروز‌۱۴۰۱ در حاشیه اروند به پسرم اشاره کرد تا از او عکس بگیرد؛ رفتم تا در‌کنارش بنشینم، اما موافقت نکرد. گفت این عکس شهادت است!

به عکس داخل دستانش خیره می‌شود؛ «همیشه در نمازش دعا می‌کرد تا توفیق شهادت نصیبش شود. خیلی به هم علاقه داشتیم؛ این مِهری بود که خدا به دلمان انداخته بود. اگر رفتنش به غیر از شهادت بود، نمی‌توانستم جای خالی او را تحمل کنم.»

 

محرومیت‌زدایی با نگاه مطالبه‌گری

بعد‌از شهادت او به درخواست اهالی محله و توصیه‌های بزرگان و روحانیون، فرزند اولش، حجت‌الاسلام و المسلمین محسن اصلانی، به‌جای پدر، مسئول امور پهنه شهید‌اصلانی شد. او از اقدامات پدر و راهی که ادامه دارد، می‌گوید: یکی از ویژگی‌های شهید، مطالبه‌گری و کمک به محرومان بود؛ به همین دلیل نیز عضو ستاد سامان‌دهی حاشیه شهر شد.

او با اشاره به اینکه شهید‌اصلانی امام جماعت صبح، ظهر و شب مسجد حضرت صاحب‌الزمان (عج) از زمان ساخت این مسجد بود، توضیح می‌دهد: شهید سه‌شنبه هر هفته بعد از نماز صبح در جلسه مساجد محوری حاشیه شهر شرکت می‌کرد. در این جلسه با حضور مسئولان، ائمه‌جماعات از مشکلات مردم محله و ظرفیت‌های تشکل‌ها، پایگاه بسیج و هیئت‌های مذهبی خود صحبت می‌کردند.

طرحی از‌سوی شهید‌اصلانی با هدف انتقال مستقیم مشکلات از زبان مردم به مسئولان در زمان حیات او اجرا شد؛ به این شکل که با کمک فرمانداری از دستگاه‌های مختلف اجرایی دعوت می‌شد تا نماینده آن‌ها در مسجد حضور داشته باشد و درخواست‌های مردمی را ثبت و منتقل کند، سپس نماینده فرمانداری گزارش کار اقدامات انجام‌شده را در مسجد به اطلاع مردم برساند.

محرومیت‌زدایی از وظایف اصلی ستاد سامان‌دهی حاشیه شهر است؛ شهید‌اصلانی با شناسایی خانواده‌های نیازمند محله و با کمک نهاد‌هایی مانند آستان قدس رضوی، کمیته امداد، خیران و‌... بسته‌های معیشتی را در ایام مختلف سال تهیه و بین این خانواده‌ها توزیع می‌کرد.

فرزند شهید می‌گوید: یکی دیگر از کار‌هایی که با هدف محرومیت‌زدایی انجام شد، ایجاد یک مرکز نمایندگی در مسجد از‌سوی نهاد‌های مختلف بود؛ برای مثال ستاد فرامین امام (ره) «خانه احسان»، آستان قدس رضوی «مرکز خادمیاری»، کمیته امداد «مرکز نیکوکاری» و هلال احمر نیز «خانه هلال» را با هدف ایجاد بستر کارآفرینی راه‌اندازی کردند تا از این طریق بتوان به محرومان محله کمک کرد.

 

شهید اصلانی، محبوب مردم محله سیدی بود

شهیداصلانی در کنار استادش آیت‌الله حسن‌مرتضوی‌شاهرودی

پیوست فرهنگی و مذهبی

توجه خاص شهید به برنامه‌های فرهنگی سبب شد مناسبت‌های مختلف به‌شکل متفاوت و با حضور گسترده مردم برگزار شود. یکی از این برنامه‌ها اجتماع صادقیون است که پایه‌گذار اصلی آن در پهنه سیدی شهید‌اصلانی بوده است؛ «نگاه شهید اصلانی این‌طور بود که عزاداری برای شهادت امام‌صادق (ع) نسبت به ایام محرم و صفر مظلوم واقع شده است؛ به همین دلیل هر سال در یک نقطه از پهنه، اجتماع صادقیون با حضور گسترده مردم برگزار می‌شد.»

از اقدامات منحصر‌به‌فرد شهید، برگزاری یادواره شهدای پهنه سیدی است. این یادواره سیزده‌سال به همت او و بهمن سال گذشته نیز با جای خالی شهید در مسجد حضرت صاحب‌الزمان (عج) برگزار شد. در این یادواره، خانواده شهدا به زیارت حرم مطهر مشرف شدند و سپس از آن‌ها تجلیل شد.

یکی از پیشنهاد‌های شهید‌اصلانی این بود که به‌جای فرهنگ‌سرا در‌کنار مسجد، خانه فرهنگ بسازند. فرزند شهید در‌این‌باره توضیح می‌دهد: پیشنهاد کرد یک مجموعه چند‌وجهی شامل کتابخانه، سالن ورزشی، مهدالرضا (ع) و‌... در همسایگی مسجد ساخته شود تا پیوست فرهنگی و مذهبی را با هم داشته باشد.

شهید‌اصلانی همه آنچه را مردم محله نیاز داشتند، در‌نظر می‌گرفت. او با پزشکی هماهنگ کرده بود تا روز‌های سه‌شنبه در مسجد به‌رایگان، بیماران را معاینه کند؛ بعد‌از شیوع بیماری کرونا نیز برگه ویزیت رایگان در مسجد به اهالی داده می‌شد تا برای معالجه به مطب این پزشک بروند.

گرچه جای خالی شهید‌اصلانی در محله کاملا احساس می‌شود، روحانیون همراهش و خانواده او همچنان با قدرت به فعالیت خود ادامه می‌دهند؛ «یکی از اقداماتی که بعد از شهادت او در محله کلید خورد، راه‌اندازی کارگاه خیاطی در مسجد حضرت صاحب‌الزمان (عج) و هیئت جوانان در مسجد بود.»

فرزند شهید به برنامه‌های ماه مبارک رمضان امسال اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: برنامه‌ها همانند سال‌های گذشته پابرجاست و شامل جزءخوانی قرآن‌کریم با حضور قاری‌های کشوری، مسابقات قرآنی ویژه نوجوانان و جوانان، افطاری ساده و شب‌های قدر در مساجد محوری پهنه شهید‌اصلانی می‌شود.

 

محبوب مردم محله

فاطمه حجاز، خانم مسنی است که در همسایگی منزل شهیداصلانی زندگی می‌کند. او که با شنیدن خبر شهادت بسیار گریسته است، می‌گوید: از خوبی این مرد هر چه بگویم، کم گفته‌ام. وقتی از همسایه‌ها شنیدم که در حرم چاقو خورده است، خیلی نگران شدم. موقع نماز مغرب بود که فهمیدم شهید شده است و همان‌جا گریه کردم.

او ادامه می‌دهد: انگار عزیز خودم را از دست داده بودم. هنوز هم تن صدای شهید را به یاد دارم که در مسجد زیارت عاشورا می‌خواند. خدا رحمتش کند. الان هم به خانواده‌اش گفته‌ام هر وقت می‌خواهند به مزار او بروند، من را هم با خودشان ببرند.

صفیه حسن‌زاده یکی دیگر از همسایه‌هاست. می‌گوید: شهید باعث خیر بود. تا زمانی‌که در محله بود، هرکس مشکلی داشت، می‌دانست باید کجا برود و از چه کسی بخواهد تا برایش قدمی بردارد. نور به قبرش ببارد!

حسن هدایتی با افتخار می‌گوید که پانزده‌سال همسایه حاجی بوده است؛ «هنوز باور نمی‌کنیم که او از بین ما رفته باشد. نور امید یک محله بود. از دل و جان به مردم خدمت می‌کرد. خودش را خادم مردم می‌دانست و به‌معنای واقعی کلمه خدمتگزار بود.»

مغازه اسماعیل صادقی روبه‌روی مسجد قرار دارد؛ او می‌گوید: دغدغه مردم را داشتن، کم موهبتی نیست. همه ما در این دنیا مسافر هستیم، ولی نامی که از ما به یادگار می‌ماند، مهم است. شهید نامی نیک از خود به جا گذاشت و دعای خیر یک محله پشت سرش است.

 

ارسال نظر
نظرات بینندگان
نجارباشی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۴۷ - ۱۴۰۲/۰۳/۳۰
0
0
انسان باشرف وابرودار ودست گیری بود روحش شاد یادش گرامی
آوا و نمــــــای شهر
03:44