کد خبر: ۳۴۵۷
۲۰ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

کنار قدیمی‌ها مانده‌ایم

برای نوشتن از ستون همسایه‌به‌همسایه با شما به هر گوشه از شهر می‌آییم. این هفته قرعه محله‌گردی ما برای پیدا کردن همسایه خوب به نام خیابان طبرسی شمالی60 افتاده است. پرس‌وجو از جوان‌تر‌ها و مسن‌های محله ما را به سوی سوپری محله سوق می‌دهد. بعد هم سمت دو همسایه دیگر که در کوچه مورد احترام هستند.

برای نوشتن از ستون همسایه‌به‌همسایه با شما به هر گوشه از شهر می‌آییم. این هفته قرعه محله‌گردی ما برای پیدا کردن همسایه خوب به نام خیابان طبرسی شمالی60 افتاده است. پرس‌وجو از جوان‌تر‌ها و مسن‌های محله ما را به سوی سوپری محله سوق می‌دهد. بعد هم سمت دو همسایه دیگر که در کوچه مورد احترام هستند.


اخموها هم خوب‌اند

اهالی می‌گویند اکبر اسماعیل‌زاده بیست سال است سوپری محله است. منصف است و باوجدان. نور آفتاب توی چشم‌های اکبرآقا سگرمه‌‌هایش را در هم فرو برده است.

 یک‌به‌یک می‌شمارم و می‌گویم: «سه که گفتم، باید لبخند داشته باشید!» چند بار انگشتم را روی کلید گوشی می‌گذارم تا چند شات عکس بگیرم، یک عکس خوب با لبخند. می‌گویم: «همسایه‌ای که همه می‌گویند خوب است شرط اولش این است که اخمو نباشد!» می‌خندد و با لهجه شیرینش می‌گوید: «حالا شما فکر کنید همسایه خوب اخمو باشد! آسمان که به زمین نمی‌آید.»

اکبرآقا تعریف می‌کند: «بیست سال پیش به این محله آمدم. اینجا و همسایه‌هایم را خیلی دوست دارم. اوایل که به شهر آمدیم، همین‌جا ساکن شدم. بعدها از این محدوده نقل مکان کردیم. خانه‌ام خیلی دور است اما سوپر را در همین محله نگه داشته‌ام تا بتوانم در کنار همسایه‌های قدیمی‌ام باشم. آدم به یک چیز که انس بگیرد، نمی‌تواند از آن بگذرد. ما قدیمی‌ها که این‌طور هستیم. به یک چیز که خو بگیریم، عادتمان می‌شود و نمی‌توانیم از آن دست برداریم.»


همسایه خوب زیاد داریم

از آقا اسماعیل می‌خواهم یک همسایه خوب دیگر معرفی کند. به پلاک 28 کوچه‌شان اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد حاج خانم کلاته عربی همسایه خیلی خوبی است. می‌پرسم چرا. می‌گوید: «هم اخلاقش خوب است هم حساب و کتابش. مقید است و حق مردم را نمی‌خورد. حرام و حلال سرش می‌شود. بهتر است بگویم آزارش به مورچه هم نمی‌رسد. همه از او راضی هستند. دیگر چه بگویم؟»

کنجکاو و مشتاق می‌شویم با این همسایه نیز هم‌کلام شویم. در دو لت قدیمی، چهار کلید کوچک زنگ هم کنارش است که البته فقط زنگ بالا صدایش در می‌آید. با اولین زنگ، صدای حاج خانم از پشت آیفون شنیده می‌شود. خودم را معرفی می‌کنم. چند ثانیه‌ای می‌گذرد که چادربه‌سر جلو در است و نوه‌هایش هم کنارمان هستند.

 کنجکاوانه می‌خواهند بدانند ماجرا چیست. نام کامل حاجیه خانم کلثوم کلاته‌عربی است. هنوز هم کامل نمی‌داند جریان از چه قرار است و دوباره توضیح می‌دهیم.

می‌گوید: «نمی‌دانم چرا به عنوان همسایه خوب معرفی شده‌ام. این محله همسایه خوب زیاد دارد.» و یک‌به‌یک نام می‌برد: «خانم ضابطی که البته الان سفر است. طاهره خانم است که اهالی او را به نام خانم حسنی که فامیل همسرش است می‌شناسند. سه دختر دارد مانند دسته گل که همه مثل خودش خوب هستند و البته به خانه بخت رفته‌اند.

 پسرش هم این‌طور. سرش به کار خودش است و آزاری ندارد و در زمانه حالا، این خودش کلی حرف است. همسایه خوب از نظر من این است که حواسش به همسایه‌ها باشد و خیرش به دیگران برسد. طاهره‌خانم این ویژگی را دارد و روی گشاده‌ای برای همسایه‌ها دارد و لب خندان. این را هم بگویم اهل عکس گرفتن نیست. ظهرها باید مسجد پیدایش کنید.»

برای حرف زدن با حاج خانم حسنی، اول زنگ در منزلشان را می‌زنیم و بعد از اینکه پاسخی نمی‌گیریم، سراغ مسجد محله می‌رویم. پیش‌خوانی اذان است و مسجد خلوت. یک آقا در قسمت مردان و یک خانم هم در قسمت بانوان است. حاج‌خانم هنوز برای نماز نیامده است. سوپری کنار منزل می‌خواهد دوباره زنگ در منزل را بزنیم. با وجود منتظر بودن برای شنیدن از ویژگی‌های حاج خانم، در به رویمان باز نمی‌شود و این هفته با معرفی دو همسایه به پایان می‌رسد.

 

 

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44