کد خبر: ۳۱۵
۰۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

شیخ‌القراء شهر

35سال مؤذن مسجد گوهرشاد بود و به‌واسطه صدای خوش و فعالیت‌های قرآنی‌اش به شیخ‌القراء شهر معروف شد. احمد مهرمشهدی، معروف به افخمی، تاریخ زنده 100سال اخیر مشهد است. کسی که از مجالس سنتی قرآن مرحوم عابدزاده و مسجد کرامت گرفته، تا مبارزات انقلابی چهره‌هایی چون شهیدان آستانه‎پرست و نواب‌صفوی و همچنین رهبر معظم انقلاب را به یاد دارد.

 35سال مؤذن مسجد گوهرشاد بود و به‌واسطه صدای خوش و فعالیت‌های قرآنی‌اش به شیخ‌القراء شهر معروف شد. احمد مهرمشهدی، معروف به افخمی، تاریخ زنده 100سال اخیر مشهد است. کسی که از مجالس سنتی قرآن مرحوم عابدزاده و مسجد کرامت گرفته، تا مبارزات انقلابی چهره‌هایی چون شهیدان آستانه‎پرست و نواب‌صفوی و همچنین رهبر معظم انقلاب را به یاد دارد.
نگاهی خواهیم داشت به کتاب زندگی او که مؤذنی فقط یکی از این برگ‌های زرین است.

 

محله عیدگاه

آن زمان که هنوز مشهد مرزبندی نشده بود و کوچه‌ها نام و نشانی نداشتند، مهرمشهدی در محله عیدگاه به دنیا آمد. خانه‌ای که او در آن متولد و بزرگ شد، در انتهای کوچه صاحب‌علم بود. خانه‌ای دودر که یک در آن به کوچه ضابط و در دیگر به کوچه کربلایی باز می‌شد. متولد1314 است و در یک خانواده مذهبی رشد کرد. در بیان خاطرات کودکی‌اش به‌هیچ‌وجه بخیل نیست و هر آنچه را از کوچه و محله‌شان به یاد داشته باشد، بدون تکلف می‌گوید: پدرم نانوا بود. مغازه‎اش ابتدای کوچه سیاه‌آب پایین‌خیابان بود. مادرم هم خانه‌دار و زنی کاربلد و هنرمند بود. پدرم صدای خوشی داشت و همیشه اشعاری را زیر لب زمزمه می‌کرد. منزل ما پشت بازار رضا(ع) در محله عیدگاه بود.

نزدیک خانه‌مان یک ملاباجی بود به نام «عمه‌خانم». من تا هفت‌سالگی در مکتب‌خانه عمه‌خانم قرآن‌خواندن را یاد گرفتم و بعد از آن به مدرسه رفتم. در مدرسه معلم قرآنم استعداد من را کشف کرد و بسیار تشویقم می‌کرد که قرآن را با رعایت صوت و لحن بخوانم. بعد از فوت پدرم، همراه با عمویم به جلسات قرآنی می‌رفتم. اولین جلسه قرآنی که شرکت کردم، جلسه تجویدی بود. هرموقع به مجالس قرآنی می‌رفتم، دقیق گوش می‌کردم که هرکسی چطور قرائت می‌کند. از میان 100شعبه انجمن پیروان قرآن که استاد مرحوم علی‌اصغر عابدزاده، معلم قرآن و مبارز انقلابی مشهد، تأسیس کرده بود، در شعبه دهم حاضر شدم و از محضر استاد حسین آستانه‎پرست، شهید مبارزات انقلابی، استفاده کردم. از دوره‌های قرآن استاد مرحوم سیدحسین حافظیان نیز خاصه در دارالحفاظ حرم منور رضوی بهره‌ها بردم. استادانی همچون محمدحسین عبدخدایی، از مبارزان علیه رژیم پهلوی، و نیز مختاری، نازدار، اوحدی، حسن‌زاده و مروت ازجمله هم‌دوره‌های قرآنی من بودند.

احمد مهر مشهدی

 

مؤذن سیزده‌ساله

چندسال بعد از شرکت در جلسات قرآنی استاد تجویدی، مهرمشهدی به تواشیح‌خوانی مسلط می‌شود. تسلط به تواشیح‌خوانی آرزوی نهفته در دل نوجوان خانواده مهرمشهدی را آشکار می‌کند؛ آرزوی اذان‌گویی در حرم حضرت رضا(ع). خودش در این‌باره می‌گوید: من در سیزده‌سالگی مؤذن مسجد گوهرشاد شدم. این موضوع خیلی جالب بود که با این سن کم، برای اذان‌گفتن در آن مسجد بزرگ انتخاب شوم. اذان یکی از بخش‌های کاری در مسجد گوهرشاد بود. یکی دیگر از برنامه‌های مستمر در این مسجد، مناجات‌های سحر بود، ولی هرکسی نمی‌توانست آنجا مناجات بخواند و این کار نیاز به آشنایی با نغمات مختلف داشت. در ایام نوجوانی، یک روز نزدیک نماز ظهر به مسجد گوهرشاد رفتم. به سبب کسب ثواب و اصرار چندباره پدرم، بر آن شدم تا من هم یک‌بار اذان بگویم. پس کنار کفشداری مسجد ایستادم و «ا...‌اکبر» سر دادم. ظرف چنددقیقه، جمعی دورم گرد آمدند و جذب صوتم شدند. از این میان، شخصی جلو آمد و از من خواست تا فردا هم بروم و اذان بگویم. ظهر فردا همان ناشناس همراه با شخص دیگری گوشه‌ حیاط مسجد ایستاده بودند و به اذان‌گویی من گوش می‌دادند.

وی اضافه می‌کند: بعدها فهمیدم یکی از آن‌ها حاج‌آقا چراغچی، مسئول انتظامات، برق و روشنایی مسجد، و آن دیگری هم مسئول موقوفات مسجدگوهرشاد است که برای شنیدن صوتم آمده‌اند. کارم که تمام شد، مرحوم چراغچی پیش آمد و از من پرسید چندسال دارم و آیا می‌توانم پدرم را برای گرفتن امضا نزد او ببرم؟ جواب دادم سیزده‌ساله هستم و وقتی دلیل سؤالشان را جویا شدم، گفتند تو از امروز مؤذن مسجد گوهرشاد شدی. با شنیدن این حرف، روی پاهایم بند نبودم. قبل از من مرحوم آقاتی اذان‌گوی مسجد بود و من صدای ایشان را بسیار دوست داشتم. سبک خواندن من هم بسیار به او نزدیک است. بعدها که بزرگ‌تر شده بودم، خیلی‌ها وقتی اذان می‌گفتم، من را با او اشتباه می‌گرفتند.

او از سال1328 تا اواسط دهه60، مؤذن رسمی مسجد گوهرشاد بوده و از این نظر، نامش هم‌دوره چهره‌هایی چون مرحوم محمد آقاتی در تاریخ ثبت شده است. 2سال هم در کسوت استاد جلسات قرآن مسجد گوهرشاد خدمت می‌کند.

 

اذان را 2 ساعت زودتر گفتم

یکی از شیرین‌ترین خاطراتم این است که من عادت داشتم هرشب ساعتمان را برای موقع اذان کوک کنم تا خواب نمانم. همیشه هم از ترس بیدارنشدن، چندبار قبل از زنگ ساعت بیدار می‌شدم. یک‌شب بعد از اینکه از خواب بلند شدم، ساعت را نگاه کردم و به نظرم رسید که موقع اذان است. ده‌دقیقه‌ای خودم را به حرم رساندم و به محض رسیدن، سیستم صوت را روشن کرده و شروع کردم به اذان‌گفتن. یادم هست همین‌طور نفس‌نفس می‌زدم و اذان می‌گفتم. اذان که تمام شد، در را بستم و آمدم بیرون، ولی به محض اینکه در شبستان را باز کردم، دیدم تعدادی از خدام با حالت برافروخته‌ای جلو در ایستاده‌اند. گفتم آدم است دیگر، خواب می‌ماند! دیدم حاج‌آقای طاهری، متولی موقوفه‌های گوهرشاد، عصبانی‌تر شد و گفت حالت خوب است؟ هنوز 2ساعت و 10دقیقه به اذان صبح مانده است. این اتفاق در آن زمان خیلی بد بود. چون آن موقع مردم با صدای اذان مسجد گوهرشاد از خواب بیدار می‌شدند.

 

بهلول تعصب مردم به حجاب را چند برابر کرد

در سال۱۳۱۴ و پس از دستور متحدالشکل‌شدن لباس‌ها و آغاز زمزمه کشف حجاب، آیت‌ا... قمی برای اعتراض به تصمیمات رضاشاه به تهران رفت، ولی به دستور او بازداشت شد و در پی آن جو ایران و به‌ویژه مشهد متشنج شد.

مردم مشهد در اعتراض به این عمل، به رهبری شیخ محمدتقی بهلول در مسجد گوهرشاد و صحن حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) تجمع کردند و پس از چند زد و خورد کوچک با مأموران، درنهایت سحر 21تیرماه مورد هجوم گسترده نیروهای نظامی قرار گرفتند و تعداد بسیاری از آن‌ها شهید شدند، اما بی‌شک یکی از اساسی‌ترین محرکان این حرکت، محمدتقی بهلول بود که با شجاعتی بی‌نظیر به رهبری مردم می‌پرداخت. بهلول که در اعلامیه دولت از وی به‌عنوان غائله‌ساز گوهرشاد یاد شده بود، توانست بعد از شروع درگیری، با کمک چندتن از طرف‌دارانش به افغانستان بگریزد و از تیررس مأموران دولتی در امان ماند.

مهرمشهدی درباره آن روز و بهلول می‌گوید: من در روزنامه‌ها خواندم که بهلول چه کارها کرده است. البته آن زمان مردم باورهای خاص خود را داشتند. چنان‌که بعد از اینکه قضیه مسجد گوهرشاد تمام شد، درباره بهلول می‌گفتند: «دیدید به‌واسطه بهلول چه خون‌ریزی‎ای راه افتاد؟» متأسفانه سواد مردم آن روزگار همین‎قدر بود. عامه مردم بهلول را مقصر می‎دانستند. این حرفی بود که می‎زدند و می‎گفتند: «بهلول مردم را به کشتن داد و خودش فرار کرد.» این برداشت عامه مردم بود که بی‎اطلاع بودند، اما بعدها معلوم شد که او چه کار مهمی انجام داده است.

پس از واقعه گوهرشاد، من حتی با بهلول هم‌سفر بودم. یک‌بار برای کارهای قرآنی‎ام در آبادان از طرف ارتش دعوت شده بودم و بهلول هم حضور داشت و چهره‌اش را دیدم. از آن خاکسارهای درجه یک بود. از لحاظ تقوا و منش و عبادت یکتا بود. حافظ قرآن و خیلی شجاع بود. در مقابل توپ‎هایی که از آن بالا گذاشته بودند تا به مردم بزنند، بهلول جرئت رفتن به منبر را داشت و کار خودش را کرد. مگر مشهد ما کم معمم و مبلغ در مسجد گوهرشاد داشت؟ چطور شد که او رفت از حجاب دفاع کند؟ معلوم می‌شود او خیلی جرئت داشته است. اگر فرار کرد، نوش جانش! آیا باید می‎ایستاد تا سرش را ببرند؟

خدا شاهد است. زمانی که چهارده‌ساله بودم و رسم شده بود جوراب پانما بپوشند، روزی آمدم خانه و دیدم خواهرم یک جفت از این جوراب‌ها خریده است. یک ساعت نگذشته بود که آن‌ها را برداشتم جلو خودش یک کبریت زدم زیرش و آتشش زدم. این‌ها اثرات کاری بود که آقای بهلول کرد. یعنی تعصب مردم را به مسائل مذهبی و قضیه حجاب چندبرابر کرد و خون‎هایی که آنجا ریخته شد، اثرش همین بود.

 

ابتهال‌خوانی ابتکار من است

یکی از افتخارات استاد افخمی در دوران زندگانی خود، ترویج ابتهال‌خوانی است. ابتهال‌خوانی یکی از پیچیده‌ترین انواع به‌کارگیری اصوات برای بیان مفاهیم دینی محسوب می‌شود. خودش در این‌باره می‌گوید: آن زمان سبک عربی در قرآن معمول نبود. استادان نغمات فارسی را به سبک خودشان تلاوت می‌کردند و رعایت تجوید به شیوه امروزی متداول نبود، تا زمانی که با سبک استادان مصری آشنا شدند. در آن زمان مشهد برق نداشت. اولین جایی که برق جریان پیدا کرد، کارخانه نخریسی مشهد بود و پدر من هم یکی از مشترکان برق این کارخانه شد. وقتی برق به خانه ما آمد، امکان گوش‌دادن به رادیو هم برای ما فراهم شد. صدای مرحوم عبدالباسط را با گرامافون گوش می‌کردم. رادیو کمک خیلی خوبی برای من شد. من الحان عربی را از رادیوهای بغداد و قاهره گوش می‌کردم. ابتهال به‌اصطلاح تواشیح است. برای این کار من گروهی نداشتم و تکی اجرا می‌کردم. آهنگ‌های عربی و شعرهایی را که خوانندگان مذهبی سوری مثل قبانی و مانند او اجرا می‌کردند، یادداشت می‌کردم، بعد آهنگ‌گذاری و اجرا می‌کردم؛ به‌شکلی که من مبتکر آن بودم.

 

اذان‌گویی؛ سنتی نیک، اما کم‌رنگ

ثواب و تأثیری که اذان حنجره‌ای و زنده دارد، بر هیچ‌کس پوشیده نیست، اما گذر زمان و ترویج اذان ضبطی سبب کم‌رنگ‌شدن این فرهنگ دینی شده است. در قدیم اذان‌گویی در مساجد موروثی بود. آن‌طور نبود که هرکسی بتواند از گلدسته‌های مسجد اذان بگوید. یکی از مساجد بزرگ و مهم مشهد، مسجد گوهرشاد است که نقش بسزایی در مناسبات و اتفاق‌های سیاسی و فرهنگی زمان خود داشته و اذان‌گویی در این مسجد نیز کار هرکسی نبوده است. این مسجد تاکنون مؤذن‌های بزرگی را به خود دیده است؛ از احمد مهرمشهدی بگیرید تا شهید محسن حاجی‌حسنی‌کارگر.

 

اذان‌گویی در دوران پهلوی

در دوران پهلوی مسجد گوهرشاد مؤذنان بزرگی داشت؛ افرادی چون آقاتی، شجاعی، اشراقی و دیگران، اما یکی از زیباترین اذان‌هایی که بسیاری از مشهدی‌ها آن را به یاد دارند، اذان‌گویی آقاتی است. این مؤذن در ردیف مؤذن‌های برجسته‌ای مثل مؤذن‌زاده‌اردبیلی و سیدجواد ذبیحی بوده است. مرحوم آقاتی در ایام جوانی وقتی در ماه مبارک رمضان به روستای پدری‌اش می‌رفت، بالای پشت‌بام حسینیه آنجا مناجات و دعا می‌خواند و اذان می‌گفت. جالب اینجاست که این مؤذن هیچ‌وقت استادی نداشت. در یکی از شب‌های سال1320 که محمد آقاتی بالای پشت‌بام حسینیه بود، تولیت آن زمان مسجد گوهرشاد نیز در این روستا حضور داشته و با شنیدن لحن زیبای اذان و مناجات محمد آقاتی، گفته است که به شیخ بگویید فردا به مسجد گوهرشاد بیاید. در آن وقت مسجد گوهرشاد بلندگو نداشت و فقط صدای شیخ آقاتی بود که از گلدسته‌های مسجد گوهرشاد به گوش مردم می‌رسید.

محمدتقی خوشزاد نیز یکی دیگر از مؤذنان این مسجد است که در همین دوران در این مسجد اذان می‌گفته است.

 

مؤذن شش‌ساله

کودکی شش‌ساله بود که برای گفتن اذان در مسجد جوادیه واقع در خیابان طبرسی و نزدیک منزلشان از برادرش مصطفی سبقت می‌گرفت و کفش‌های او را پنهان می‌کرد تا خودش بتواند اذان بگوید. جواد مشوق 2برادر کوچک‌ترش بود و همیشه آن‌ها را به محافل و مجالس قرآنی می‌برد. مصطفی که 4سال از حاج‌محسن بزرگ‌تر است، با رشد چشمگیری به مرحله استادی رسید و از اوایل جوانی با برپایی جلسات قرآن در منزل پدری، کودکان و نوجوانان بسیاری را تربیت کرد که یکی از آن کودکان، برادرش محسن است.

حاج‌محسن کارگر از کودکی آینده‌نگر و سخت‌کوش بود. در کنار صدا و فن قرائت عالی، از حسن خلق نیز برخوردار بود و در طول 26سال عمرش علاوه بر آموزش قرآن به نوجوانان، در اخلاق نیز برای آنان اسوه بود.

منبع: کتاب خاطرات تاریخی شیخ‌القراء حریم رضوی؛ گردآوری و تدوین : مصطفی لعل‌شاطری

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44