کد خبر: ۱۵۲
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

هتل‌های واقعی، گذشته خیالی

در محله نوغان که جز کهن‌ترین محلات مشهد است یک نانوایی‌ با قدمت 120ساله وجود دارد و صاحب کنونی آن، جواد فارسی، متولد سال1338 است. مردی که در همین محله متولد شده، قد کشیده و گذشته آن را به‌خوبی به یاد دارد.

همیشه قصه محله‌های قدیمی شنیدنی است. محله‌هایی که در گذر زمان رو به فراموشی می‌روند و ممکن است تا چند سال دیگر خاطره‌هایشان به‌کلی رنگ ببازد. البته هنوز هم بسیاری از موسفیدکرده‌ها این محله‌ها و کوچه‌ها را به خاطر دارند و آن‌ها را با همان نام قدیمی صدا می‌زنند. «نوغان» یکی از همان‌هاست. محدوده‌ای که امروز به یکی از محله‌های کهن ایران تبدیل شده است. این محله با وجود اینکه دستخوش تغییرات فراوانی در گذر سال‌ها شده، همچنان نام خود را حفظ کرده است. در این محله نانوایی‌ای با قدمت 120ساله وجود دارد و صاحب کنونی آن، جواد فارسی، متولد سال1338 است. مردی که در همین محله متولد شده و قد کشیده و گذشته آن را به‌خوبی به یاد دارد. اگر امکانش بود، او دوران گذشته را با وجود همه محرومیت‌ها و کم و کاستی‌ها برای خودش حفظ می‌کرد. چون معتقد است صفا و صمیمیت قبل در هیاهوی دنیای امروزی رنگ باخته است.

 

سکونت فقط 10 خانواده قدیمی

از کوچه کاشانی6 وارد راسته نوغان می‌شویم. تابلوهای فرعی شماره‌گذاری‌شده به کوچه‌های باریکی ختم می‌شود که بسیاری از آن‌ها حتی فضایی برای عبور خودرو ندارند. برخی از کرکره‌های مغازه‌ها پایین کشیده شده، اما جمعیتی که در رفت‌وآمد است و کسبه‌ای که مقابل مغازه با ماسک‌های نیم‌دار نشسته‌اند، در ذهن ما این موضوع را تداعی می‌کند که شاید در این نقطه از شهر خبری از کرونا نیست!
مغازه نانوایی را در نوغان7 پیدا می‌کنیم. تنورش داغ است و با توجه به اینکه تازه از ظهر گذشته است، شاطر و کارگرها سخت مشغول کارند. سراغ آقای فارسی را که می‌گیریم، مردی بلندقامت ظاهر می‌شود. بسیار خوش‌صحبت است و لابه‌لای کلامش گاهی از واژه‌های مشهدی استفاده می‌کند تا اصالت خود را نشان دهد: «شاید فقط 10خانواده قدیمی هنوز در محله نوغان ساکن باشند که از 60 سال قبل اینجا بوده‌اند.» این اولین جمله‌ای است که با تأکید بیان می‌کند و ادامه می‌دهد: «دیگر از نوغان قدیم اثری جز همین کوچه‌های باریک و چند خانه قدیمی باقی نمانده است.»

نگاهی به اطرافش می‌اندازد و با حسرت می‌گوید: «از مغازه حاج‌آقا نوراللهیان، محمد عابد و بسیاری خانه‌های قدیمی‌ اثری باقی نمانده است. زمانی که این خانه‌ها و مغازه‌ها به دست ورثه می‌افتد، مدت زیادی نمی‌گذرد تا هتل‌آپارتمانی جای آن ها را بگیرد.»

روبه‌روی نانوایی، مقابل یک ساختمان چندطبقه در حال ساخت، بنر زردرنگی به چشم می‌خورد که به‌علت ایجاد مزاحمت و آلودگی صوتی از همسایگان عذرخواهی کرده است! فارسی با اشاره دست ساختمان را نشان می‌دهد و می‌گوید: «سال‌ها قبل در این زمین حمام گلشن واقع شده بود. حمامی عمومی که دوران کودکی خوشی را برای من و هم‌نسل‌هایم رقم زد، اما حالا به آهن‌های سربه‌فلک‌کشیده و آجر تبدیل شده است و به‌زودی هم محل اقامت زائران می‌شود.»

 

حمام عمومی دوهزارمتری

با پرسیدن چند سؤال از حمام گلشن، انگار که او را به سال‌های دور پرت کرده‌ایم. از برق چشمانش می‌توان لبخند پشت ماسک صورتش را فهمید. با طمأنینه جواب می‌دهد: «حمام گلشن برای اهالی این محله و آن‌هایی که دیگر از اینجا کوچ کرده‌اند، نام آشنایی است، درهای حمام از داخل باز می‌شد و باید ده‌پانزده پله پایین می‌رفتیم تا به حمام برسیم. خزینه بزرگی داشت که سال‌ها بعد به‌ دستور اداره بهداشت جمع شد. زمین حمام شاید 2هزار متر می‌شد و 2بخش زنانه و مردانه داشت. سال‌های آخر بخشی از آن به حمام نمره تبدیل شده بود، اما با ساختن حمام خانگی از رونق افتاد و تعطیل شد.»

پی حرفش را این‌گونه می‌گیرد: «اصل مشهد چهارپنج محله بیشتر نبود و قدیمی‌ترین آن‌ها نوغان و سناباد بود. ابتدای نوغان دروازه‌ای بود که شب‌ها بسته می‌شد تا کسی وارد این محله نشود. شغل بیشتر افراد ساکن محله صیقل‌زنی، نوغان‌داری و نخ‌تابی بود. البته کاروان‌سرای گشاله در محل فعلی درمانگاه امام صادق(ع) قرار داشت و محلی برای بارانداز و خالی‌کردن صیفی‌جات و میوه‌جات زمین‌های کشاورزی اطراف مشهد بود و کسبه‌ شهر از این محل خرید می‌کردند و سبزی و میوه تازه را برای فروش به مغازه‌های خود می‌بردند.»

او با اشاره به اینکه زندگی‌ها بسیار ساده بود و 6ماه اول سال مردم کار می‌کردند و در زمستان خبری از کاروبار نبود، بیان می‌کند: «مغازه‌های صیقل‌زنی زیادی در راسته نوغان قرار داشت. همان‌طور که از اسمش پیداست، کارشان صیقل‌دادن پوست دام بود. تخته‌های بزرگی داشتند که آن تخته ها را آب و نمک می‌زدند، سپس پوست‌ها را با ابزار و کاردک‌هایی که داشتند، نازک می‌کردند و بعد پوست نازک‌شده را به کارخانه‌ها می‌دادند تا برای ساخت لباس و وسایل چرمی استفاده ‌شود. خوب یادم است وقتی که از جلو این مغازه‌ها رد می‌شدیم، بوی بدی به دماغمان می‌خورد. البته کارگرهای آن به این بو عادت کرده بودند.»

فارسی نخ‌تابی را یکی دیگر از شغل‌های رایج نیم‌قرن پیش در محله نوغان معرفی می‌کند: «به‌دلیل درخت‌های توت زیاد، نخ‌تابی در محله رایج بود. آن‌طور که پدرم تعریف می‌کرد، عده‌ای از خانواده‌ها سال‌ها قبل با پرورش کرم ابریشم نوغان‌داری می‌کردند؛ برخی در خانه و برخی دیگر در محل کاروان‌سرا. بعد از مدتی هم نخ‌تابی جایگزین این شغل شد. عده‌ای نخ‌ها را برای قالی‌بافی رشته‌رشته می‌کردند. شاید در ظاهر کار ساده‌ای به نظر برسد، اما آن‌ها این کار را با دست و بدون کمک دستگاه انجام می‌دادند. بعدها چرخ‌های بزرگی برای این کار آمد و نخ‌های باریک‌تری را شکل می‌داد.»

 

مغازه‌های بارانداز

جواد فارسی که در کوچه هشت‌متری سابق (اصیلی کنونی و همان نوغان 13) متولد شده است، از کودکی هم درس می‌خواند و هم کنار پدر در نانوایی کار می‌کرد: «قدمت نانوایی به بیش از 120سال پیش می‌رسد؛ زمانی که دایی پدرم در این مکان نان می‌پخت و دست همسایه‌ها می‌داد. سال‌ها بعد پدرم این مغازه را خرید و من و برادرم هم از کودکی در کنار او مشغول به کار شدیم.»

نصف روز از دوران کودکی‌اش را در مدرسه جوادیه و سپس در دبیرستان حاج‌تقی و نصف دیگر را در نانوایی نان بربری خراسانی می‌گذراند: «نان بربری سنتی در تنوری به گودی 2متر پخت می‌شد، اما از سال51 به‌علت نبود کارگر برای پخت این نوع نان، تصمیم گرفتیم نان ماشینی بپزیم.»

فارسی سال71، چندسال بعد از فوت پدر، نانوایی را از ورثه خرید و در همین مکان کارش را ادامه داد: «قدیم اهالی را می‌شناختیم و سلام و علیکی داشتیم، اما الان مشتری‌های نانوایی بیشتر زائر هستند. چون از حرم امام رضا(ع) به این سمت اولین نانوایی هستیم و دیگر نانوایی‌ها خراب شده‌اند. البته اینکه محله بیشتر شکل زواری به خود گرفته و خانه‌ها به هتل‌آپارتمان و خانه‌مسافر تبدیل شده است، موضوع جدیدی نیست.»او روزگاری را به یاد می‌آورد که حاشیه محله نوغان مغازه‌های بارانداز بود و در کوچه‌ها نیز خانه‌های قدیمی با حیاط و حوض‌‌های آبی‌رنگ وجود داشت، اما اکنون فقط کوچه‌های باریک باقی‌مانده است و شاید همین کوچه‌ها توانسته‌اند تا حدودی اصالت محله را حفظ کنند.

سکوت معناداری می‌کند و حرفی می‌زند که شاید بارها به آن فکر کرده است: «دوره و زمانه طوری شده است که هر 50سال یک‌دفعه نسل‌ها عوض می‌شود و با این عوض‌شدن، علاقه، شغل، خانه و حتی آن صفا و صمیمیت رنگ دیگری به خود می‌گیرد.»

خاطره جالب او به کوچه نوغان12 (کوچه حمام باغ) برمی‌گردد. زمانی که یخچال وجود نداشت و به قول فارسی، حوض بزرگی در این کوچه بود که باید پله‌های زیادی را برای رسیدن به آن طی می‌کردی تا آب گوارا و خنک از آن برداری؛ مکانی شبیه آب‌انبار، اما بسیار گودتر از آن. هنوز هم طعم این آب و لذتی که نوشیدن خنکای آن در تابستان به همراه داشت در حافظه او باقی مانده است، به‌طوری‌که با شور و شوق زیادی از آن یاد می‌کند.

شاید به قول فارسی دیگر اثری از آن روزها، کوچه‌ها و خانه‌های قدیمی در محله باقی نمانده باشد، اما هنوز هم نام نوغان که به میان می‌آید، مشهدی‌های قدیمی با عرق خاصی از آن یاد می‌کنند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44