کد خبر: ۱۲۱۸
۲۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

گریه در سکوت چشم‌بادامی‌ها

با اینکه سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد، شیرینی دوران نوجوانی و قرائت قرآن با پدر همراهش است و هیچ‌گاه آن را از خاطر نمی‌برد. می‌گوید پدرم و پدربزرگم چنددهه در همین محله طلاب قصابی داشتند. غلامحسین قصاب را تقریبا همه قدیمی‌های طلاب می‌شناسند. شاید بی‌تناسب باشد و کمی عجیب، اما یکی از بهترین سرگرمی‌های من و برادرم در مغازه، آموختن الفبای قرآنی بود و همراهش مشق تنوین و تشدید و مد و گوش‌دادن به تلاوت آیاتی که بیشتر عصر‌ها و در ساعتی خاص از رادیوقرآن پخش می‌شد. من هنوز آن دفتر‌ها و سرمشق‌هایی را که از پدر گرفته‌ام، مثل گنجینه‌ای نگه داشته و حفظ کرده ام.

با اینکه سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد، شیرینی دوران نوجوانی و قرائت قرآن با پدر همراهش است و هیچ‌گاه آن را از خاطر نمی‌برد. می‌گوید پدرم و پدربزرگم چنددهه در همین محله طلاب قصابی داشتند. غلامحسین قصاب را تقریبا همه قدیمی‌های طلاب می‌شناسند.

شاید بی‌تناسب باشد و کمی عجیب، اما یکی از بهترین سرگرمی‌های من و برادرم در مغازه، آموختن الفبای قرآنی بود و همراهش مشق تنوین و تشدید و مد و گوش‌دادن به تلاوت آیاتی که بیشتر عصر‌ها و در ساعتی خاص از رادیوقرآن پخش می‌شد. من هنوز آن دفتر‌ها و سرمشق‌هایی را که از پدر گرفته‌ام، مثل گنجینه‌ای نگه داشته و حفظ کرده ام.
این‌ها شروع گفت‌وگوی ما با یکی از قاریان بزرگ و حافظان کل قرآن است. امیر لعل‌اول با اینکه حافظ کل قرآن است، همه افتخارات استانی، کشوری و بین‌المللی‌اش در بخش قرائت است.

کسب مقام اولی و برتری در مسابقات بین‌المللی مسکو در سال۱۳۹۶ افتخاری است که به این سادگی‌ها نمی‌توان از کنارش گذشت. رقابتی قرآنی که او توانست در میان ۳۰۰ شرکت‌کننده، نام ایران و ایرانی را در جهان اسلام پرآوازه کند.

 یکی از بهترین سرگرمی‌های من و برادرم در مغازه قصابی پدرم، آموختن الفبای قرآنی بود

 

خاندان قرآنی لعل‌اول

برای کسی که در محیطی قرآنی بزرگ شده و از کودکی با کلام الهی انس و الفت برقرار کرده است، قرارگرفتن در این مسیر موضوع غریبی نیست: پدرم حاج غلامحسین از استادان پیشکسوت قرآن مشهد است. دایی مرحومم حاج نصرا... پناهی، پدر قاری بزرگ بین‌المللی حاج جواد‌آقا پناهی نیز از روحانیان و صاحب‌نامان قرآنی شهرمان هستند.

 از وقتی که دست چپ و راستم را شناختم، با کلام خدا آشنا شدم و کم‌کم با آن انس گرفتم. مجلس قرآنی نبود که پدرم باشد و من و برادر بزرگ‌ترم در آن نباشیم. مسعود برادرم هم قاری و هم حافظ کل قرآن است. سه‌چهارساله بودیم که با تمرینات و درس‌هایی که پدرم می‌داد، روخوانی قرآن را آموختیم. 

خاطرم هست در انتهای همان مغازه قصابی قدیمی، پشت دخل روی زمین می‌نشستیم و درس‌های پدر و مشق ابجد، تنوین، تشدید و مد را تمرین می‌کردیم. بعد گذشت بیش از ۳۰ سال از آن روزها، هنوز دفتر روز‌های پرخاطره کودکی را به یادگار نگه داشته‌ام.

یک رادیوضبط سیاه کوچکی هم بود که من و برادرم، ساعتی که از رادیوقرآن کلام خداپخش می‌شد، گوشمان به ضبط و چشممان به صفحات کتاب خدا بود. از وقتی هم که پدر نوار‌های کاست تلاوت استادانی، چون طبلاوی و عبدالباسط را برایمان گرفت، وقت‌وبی‌وقت همان عقب مغازه مشغول تمرین تلاوت این ۲ بزرگوار بودیم.
 

شیرینی اولی در دبستان

شاید احترامی که پدرم و بزرگان قرآنی در میان مردم داشتند، در این ادامه راه بی‌تأثیر نبود. من و مسعود هنوز خواندن و نوشتن نمی‌دانستیم. پدرمان شبی را که قرار بود همراهش به محفل قرآن برویم، از یکی‌دو روز قبل فقط یک خط را نشان می‌کرد و تمرینمان می‌داد.

 وقتی در میان جمع یک خط را بی‌غلط و با صوت خوش قرائت می‌کردیم، تشویقمان می‌کردند. استقبال بزرگ‌ترها، اعتمادبه‌نفس زیادی به ما می‌داد. الفت با کلام خدا سبب شده بود تا در مدرسه هم افتخار تلاوت قرآن در مراسم صبحگاهی یا مناسبت‌های خاص را به من و برادرم واگذار کنند. مقام کشوری در قرائت را سال سوم در مقطع دبستان از آن خود کردم. دومین رتبه کشوری را هم در دوره متوسطه کسب کردم، آن هم در قرائت.

۱۰تا۱۲ماه حفظ کل قرآن زمان برد بدون اینکه کلاس برویم و زیر نظر استادی باشیم

 

حفظ کل قرآن در کمتر از یک‌سال

حافظ کل بودن افتخاری است که قاری جوان کمتر از آن یاد می‌کند. شهرت او بیشتر قاری‌بودنش است، جدا از اینکه امتیاز بزرگ‌تری در کارنامه کاری‌اش دارد: ۱۲سال قبل تصمیم گرفتیم آیات قرآن را حفظ کنیم. این تصمیمی دونفره بین من و برادرمسعود بود.

 ۱۰تا۱۲ماه حفظ کل قرآن زمان برد، بدون اینکه کلاس برویم و زیر نظر استادی باشیم. البته برای ما که از کودکی با قرآن انس داشتیم و تلاوت آیات برایمان روان بود، در مقایسه با کسانی که در روان‌خوانی ضعیف بودند، حفظ‌کردن خیلی راحت صورت گرفت. این‌طور بود که در کمتر از یک‌سال توفیق حفظ کل قرآن را به دست آوردیم. با این حال ترجیح می‌دهیم موقع تلاوت، کتاب خدا پیش روی ما باز باشد. زیرا نگاه‌کردن به کلام الهی ثوابی مضاعف دارد و به نقل از آیات و روایات سبب روشنایی نور چشم می‌شود.

 

تلاوت و روز خاطره‌ساز

مغازه کوچک شال و روسری‌فروشی‌اش جایگاه دنج و آرامی است که او وقت‌های بیکاری تمرین حفظ می‌کند: کاسب هستم و بیشترین ساعات روز را در مغازه سر می‌کنم. پیش از این ساعاتی از روز که مشتری کمتر بود، آیات را حفظ می‌کردم. البته برای اینکه ریا نباشد، سعی می‌کردم زمانی تمرین کنم که تردد کمتر است. او در ادامه یک خاطره جالب در این‌باره تعریف می‌کند: یک‌روز در ساعت خلوتی کار، همان‌طور که مشغول چیدن روسری و شال‌ها در دکور مغازه بودم، با صدای بلند قرآن می‌خواندم. یک لحظه متوجه خانمی آن طرف پیشخوان شدم که با تعجب به من نگاه می‌کرد.

کسب ۲ مقام اولی در مسابقات بین‌المللی روسیه و عراق در سال‌های ۹۱ و ۹۶ شیرینی دیگری دارد
 

۲ مقام بین‌المللی در یک دهه

برتری و اول‌شدن در هر رشته و مناسبتی که باشد، دل‌چسب و شیرین است، اما در جایی که می‌دانی رضایت خدا هم هست و در هر تمرین ثوابی برایت نوشته می‌شود، خوشایندی‌اش دوچندان می‌شود: از وقتی که در مسابقات قرائت قرآن شرکت کرده‌ام، ده‌ها مقام استانی، کشوری و بین‌المللی داشته‌ام؛ در دوران سربازی، بسیج، سپاه، اوقاف و...، اما کسب ۲ مقام اولی در مسابقات بین‌المللی روسیه و عراق در سال‌های ۹۱ و ۹۶ شیرینی دیگری دارد. به یاری خدا توفیق داشتم که در دهه۹۰ نام کشورم را در دنیای اسلام پرآوازه کنم.
از او درباره نحوه اولین حضورش در مسابقات بین‌المللی و حس‌وحالش می‌پرسم.

شرکت در مسابقات بین‌المللی به امتیازات کسب‌شده در سطح کشوری بستگی دارد. برخی مسابقات را سازمان اوقاف و امور خیریه در سطح استانی و کشوری برگزار می‌کند. این مسابقات زیر نظر شورای عالی قرآن تهران است. 

رقابت از مقطع شهرستان شروع می‌شود، بعد استانی و درنهایت کشوری است. در مسابقات کشوری عده‌ای که پذیرفته می‌شوند، در رقابت جداگانه‌ای با عنوان انتخابی بین‌المللی شرکت می‌کنند تا مشخص شود کدام‌یک از پذیرفته‌شده‌ها صلاحیت حضور در عرصه رقابت بین‌المللی را دارند. سال۹۶ رقابت انتخابی بین‌المللی در شهر زیباکنار برگزار شد و من رتبه عالی را به دست آوردم و جزو کسانی بودم که به آزمون بین‌المللی راه پیدا کردم. بعد مدتی اطلاع دادند می‌توانم به‌عنوان تنها نماینده ایران برای حضور در مسابقات بین‌المللی قرائت قرآن در مسکو حاضر شوم.
 

از گرمای مشهد تا سرمای مسکو

سفر شیرین است، آن هم سفر قرآنی؛ حتی اگر فرسنگ‌ها دورتر از کشورت باشد. با این حال، سختی‌هایی همراهش است. یکی از سختی‌های مسابقات بین‌المللی، نداشتن آمادگی بدنی در وضعیت جغرافیایی متفاوت، همچنین تغییرات آب‌وهوایی و تأثیرات احتمالی آن بر تار‌های صوتی است. به‌عنوان مثال وقتی برای مسابقات مسکو در سال۹۶ راهی این کشور شدم، چله تابستان بود و هوا به‌شدت گرم. از آن طرف هوای روسیه به شدت سرد و همیشه برفی است. شیوه تغذیه هم با وجود رعایت‌کردن‌ها تفاوت داشت که روی دستگاه هاضمه بی‌تأثیر نبود. به این‌ها اضافه کنید دوری از خانواده، استرس حضور در رقابتی که بیش از ۳۰۰شرکت‌کننده داشت و.... همه این‌ها کار را سخت می‌کرد. آن سال و در چنین وضعیتی موفق شدم بعد از ۱۰دوره، عنوان برتری را کسب کنم و رتبه اول آن مسابقات را از آن کشورم کنم. این برتری به‌قدر‌ی ارزش داشت که سفیر کشورمان در روسیه برای تبریک‌گویی آمدند و به‌همان مناسبت به ضیافت شامی دعوت شدم.

در ضیافت شام سفیر بود که به من گفتند بعد از ۱۰ سال ایران توانسته است این مقام را کسب کند

 

افتخار اولی بعد از ۱۰ سال

البته این را هم بگویم تا قبل حضور در این رقابت نمی‌دانستم این مسابقات تا چه حد برای کشور مهم است. ۲۴ ساعت بعد از رقابت نتایج اعلام شد. این را هم بگویم که در رقابت‌های این‌چنینی معمولا در اعلام نفرات برتر از نفر آخر شروع می‌کنند تا به اول برسند.

 درحالی‌که نام نفر چهارم هم خوانده شده بود و استرس زیادی داشتم، خانمم تماس گرفت و با هیجان گفت: امیر! زیر‌نویس شبکه خبر اسم تو را به‌عنوان نفر اول آورده است. در ضیافت شام سفیر بود که به من گفتند بعد از ۱۰ سال ایران توانسته است این مقام را کسب کند. موضوعی که من از آن بی‌اطلاع بودم.
 

 

گریه در سکوت چشم‌بادامی‌ها

از او درباره خاطرات به‌یادماندنی‌اش از مسابقات داخلی و خارجی که می‌پرسم، می‌گوید: مسابقات داخلی و با هم‌وطنانم خاطرات خوشی است که ممکن است در هر رقابتی برای خیلی‌ها اتفاق بیفتد و شبیه به هم باشد، اما در مسابقات بین‌المللی با صحنه‌هایی روبه‌رو شدم که بیشتر حیرت‌انگیز و عجیب بود. 

اینکه در کشوری، چون روسیه، بزرگ‌ترین و زیباترین مسجد مسکو را برای برپایی مسابقات انتخاب کرده بودند. در مراسم افتتاحیه بیش از ۱۰هزار نفر برای دیدن مسابقات آمده بودند، اما در اختتامیه با توجه به استقبال پرشور مردم، مراسم در سالنی با ظرفیت بیشتر برگزار شد. خاطرم هست برای این مراسم ۱۴هزار بلیت فروش رفته بود. قیمت بلیت برای طبقه اول۱۰۰دلار، طبقه دوم ۵۰دلار و راهرو ۲۰دلار بود. این برای من که سطح مسابقات قرآنی و اشتیاق تماشاگر هم‌وطن را در ذهنم داشتم، صحنه عجیبی بود.

در مسابقات چین هم صحنه‌ای را شاهد بودم که واقعا برایم حیرت‌انگیز بود. ماجرایی که در ابتدا سبب یک پیش‌داوری ذهنی درباره مسلمانان این سرزمین شد، اما خیلی زود متوجه اشتباهم شدم. داستان از این قرار بود که در چندمرحله که روی سن رفتم، موقع تلاوت سکوت عجیبی در سالن مسابقات حاکم بود. یک رسم در مراسم قرآن‌خوانی هست که در بین تلاوت قاری یا بعد از آیه، شنونده‌ها و مدعوین با گفتن کلمات و عباراتی مانند ا... و ماشاءا... شوری به محفل می‌دهند و به‌نوعی قاری را تشویق می‌کنند، اما آنجا سکوت محض برقرار بود.

 حتی یک بار هنگام تلاوت قرآن با خودم گفتم چقدر مردم بی‌احساسی دارد این کشور! چرا باید در چنین کشوری مسابقات بین‌المللی برگزار شود؟! این فکر با من بود تا اینکه برای تلاوت رفتم بالای سن و متوجه شدم روی رحل، قرآن نیست. با خودم فکر کردم شاید، چون می‌دانستند حافظ کل قرآن هستم، کتاب قرآن نگذاشته‌اند. 

شروع کردم به تلاوت و این‌بار، چون کتابی نبود تا چشمم فقط روی ورق قرآن باشد، موقع تلاوت به مهمانان نگاه می‌کردم. چیزی که باعث شد آنجا واقعا از خودم و تصور ذهنی‌ام شرمنده شوم، صورت اشک‌آلود بیشتر مهمانان در آن سکوت سرد بود که تحت‌تأثیر کلام خدا آرام و بی‌صدا اشک می‌ریختند.
 

از من انتظار دیگری می‌رود

این قاری جوان را به برکت قرآن، خیلی از اهالی محله طلاب و محلات اطراف می‌شناسند. او سعی می‌کند به‌گونه‌ای رفتار کند که متناسب با شناخت و انتظار جامعه از امیر لعل‌اول به‌عنوان یک قاری و حافظ شناخته‌شده باشد. می‌گوید: برای یک نفر که لباس روحانیت به تن دارد، برخی حرکات و رفتاری که برای دیگران طبیعی و عادی است، به‌واسطه لباسی که بر تن دارد، در جامعه و نگاه عامه مردم، ناپسند شناخته می‌شود.

 تخمه شکستن، آدامس جویدن و ساندویچ خوردن یک فرد عادی در کوچه و خیابان شاید توجه کسی را جلب نکند، اما اگر فردی با لباس روحانیت در خیابان تخمه بشکند و پوستش را بر زمین بیندازد، یا آدامس بجود و... جالب نیست. این رفتار و حرکات از ابهت و حرمت آن لباس می‌کاهد. وقتی یک لباس تا این اندازه می‌تواند بازدارنده باشد، کلام خدا و قرآن تا چه حد می‌تواند تأثیرگذار باشد؟
 

حرمتی که قرآن به زندگی‌ام داد

جدا از شناخته‌شدن به‌واسطه حضور در رقابت‌های بین‌المللی و کسب رتبه برتری، یکشنبه‌ها برنامه اذان‌گویی در حرم را دارم. این برنامه اگر با مناسبتی مثل اعیاد یا عزاداری‌ها همراه باشد، زنده از شبکه استانی و حتی سراسری پخش می‌شود. بار‌ها مشتری‌ها با تعجب پرسیده‌اند شما آن قاری قرآن نیستید که در حرم اذان می‌گوید یا قرآن تلاوت می‌کند؟

 خب مردم از من که در نگاهشان با قرآن انس دارم، انتظار دارند در گفته‌هایم صادق باشم، جانب انصاف را رعایت کنم، دروغ نگویم و نگاه پاک داشته باشم. اگر کالایی از من بخرند و چند مغازه بالاتر ارزان‌تر باشد، ممکن است دیدشان به صداقت و راستی همه قاریان تغییر کند. یا اینکه در رفتار و آداب اجتماعی باید به‌گونه‌ای عمل کنم که دستورات دینی قرآن و کلام خدا در لحظه‌لحظه زندگی‌ام احساس شود. باید‌ها و نباید‌هایی که شاید خیلی‌ها در زندگی انجام می‌دهند، اما برای ما در نگاه عامه زیبنده نیست. اگر بین کسبه اختلافی رخ داده است، به‌عنوان داور به سراغم آمده‌اند و من سعی کرده‌ام با آموزه‌هایی که از قرآن دارم، صلح را برقرار کنم و من این حرمت و احترام را به برکت قرآن می‌دانم، نه چیز دیگری.

قدر لحظه‌لحظه زندگی را باید دانست. آدمیزاد از فردایش خبر ندارد. برای همین است که بزرگان تأکید دارند در لحظه و حال زندگی کنید

 

در امان بودن تار‌های صوتی از سرطان

«قدر لحظه‌لحظه زندگی را باید دانست. آدمیزاد از فردایش خبر ندارد. برای همین است که بزرگان تأکید دارند در لحظه و حال زندگی کنید و قدر بدانید همان آنی را که در آن هستید.» این‌ها را قاری جوان می‌گوید که با قرآن مأنوس است. کسی که هرکجا که بود، چه خانه و چه محل کار، آواز خوش تلاوت قرآنش فضا را پر می‌کرد، اما الان درست یک‌سال و یک‌ماه است که به سبب بیماری نتوانسته است قرآن بخواند: مهر سال گذشته بود که زائده‌ای در ناحیه گردنم احساس کردم که گاه جابه‌جا می‌شود. چندماه با مراجعه به چند دکتر و متخصص گوش و حلق و بینی پیگیر بودیم، اما متأسفانه هیچ‌کدام متوجه علت درد نشدند، تا اینکه بعد از ۳ ماه، در مراجعه به متخصص حاذقی، متوجه وجود توده‌ای در غدد لنفاوی‌ام شدم. بعد از نمونه‌برداری هم به وجود توده سرطانی در غدد لنفاوی و تیروئیدم پی بردیم.

با شنیدن این خبر به‌شدت ناراحت شدم. نه به سبب ابتلا به سرطان، بلکه فقط از این ناراحت بودم که چه گناهی کرده‌ام که قرار است توفیق خواندن قرآن از من گرفته شود. آن روز‌ها به‌شدت نگران و ناراحت این موضوع بودم که نکند دیگر نتوانم قرآن را تلاوت کنم. این را به دکترم هم گفتم. خوشبختانه بعد از عمل، پزشکم به پدر و برادرم گفت تار‌های صوتی آسیبی ندیده است. الان در حال گذران دوره درمان هستم. حدود یک‌سال است که نتوانسته‌ام با صدای بلند قرآن را تلاوت کنم. این حسرت بزرگی است که در مدت این بیماری بر دلم مانده است و بیشتر از درد سرطان اذیتم می‌کند.

 

دیدار با رهبر آرزویم است

به برکت قرآن همه‌چیز دارم؛ خانواده خوب، همسر همراه، فرزند قرآنی که ان‌شاءا... در بزرگ‌سالی هم راه پدرانش را پی بگیرد و اهل و صالح باشد، حرفه و کسب رزق و روزی حلال، حرمت و آبرو و اعتباری که آن هم به‌واسطه دوستی با کلام خداست، اما هنوز یک آرزو در دل دارم. این خواهش دل به حدود سه‌سال‌و‌نیم قبل بازمی‌گردد. به مسابقات بین‌المللی مسکو که این توفیق را داشتم که بعد از ۱۰ سال مقام اولی جهان را به کشورمان اختصاص دهم. یکی از برنامه‌هایی که هرسال در ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود، دیدار قاریان قرآن با مقام معظم رهبری است. آن سال با توجه به کسب مقام اول، آن هم بعد از ۱۰ سال، انتظار داشتم من هم در آن ضیافت و دیدار با رهبر دعوت شوم. حتی این مهم را از شورای عالی قرآن تقاضا کردم، اما متأسفانه این اتفاق برای من رقم نخورد و قسمت نشد به این آرزوی قلبی دست پیدا کنم.

متأسفانه با آنکه در کشوری مسلمان و شیعه‌مذهب هستیم، آن‌طور که بایسته و شایسته است به قرآن و تعالیم دینی بهای چندانی داده نمی‌شود

 

قرآن‌آموزی را به اهلش بسپارند

آخر گفتگو را اختصاص می‌دهیم به درددل‌های احتمالی و توصیه به خانواده‌هایی که دوست دارند فرزندانشان را قرآنی تربیت کنند: متأسفانه با آنکه در کشوری مسلمان و شیعه‌مذهب هستیم، آن‌طور که بایسته و شایسته است به قرآن و تعالیم دینی بهای چندانی داده نمی‌شود. به‌عنوان مثال، شاید همه ما خاطره این روز‌ها را از دوره دبستان در ذهن داشته باشیم که زنگ قرآن تقریبا مثل زنگ ورزش بود. ساعتی که دانش‌آموزان آزاد بودند هر کاری دوست داشتند، انجام دهند. اگر هم خیلی اهمیت داده می‌شد، یکی از معلمان ریاضی یا فارسی را برای اداره کلاس قرآن در نظر می‌گرفتند تا آن ساعت پر شود.

معمولا هم جبرانی همان درسی بود که معلمش موظف به مدیریت آن کلاس بود. درحالی‌که اگر والدین می‌خواهند فرزندانشان به سمت قرآن بروند، باید در وهله اول از خودشان شروع کنند. فرزند در ابتدا از پدر و مادر و در کانون خانواده الگو‌برداری می‌کند و در مرحله بعد در محیط آموزشی مدرسه. درحقیقت ذهن کودک، چون لوح سپید است و هر آنچه به او آموزش داده شود در آن لوح نقش می‌بندد و در ضمیر ناخودآگاهش نهادینه می‌شود. از همین‌رو اهمیت‌دادن به آموزش در دوره ابتدایی اهمیت بسیاری دارد.

او در پایان یک گله کوچک هم دارد و آن این است که: یکی از امتیازات حضور در المپیاد‌های ورزشی و کسب مقام، فرصت حضور در دانشگاه در رشته مرتبط بدون کنکور است. این برای من همیشه سؤال بوده است چرا کسی که در عرصه بین‌المللی موفق به کسب مقام جهانی شده است، نمی‌تواند در دانشگاه الهیات ادامه تحصیل دهد؟ چرا در مدارس ما از این افراد به‌عنوان معلم و مدرس قرآنی استفاده نمی‌شود؟ شاید اگر در این مقوله مهم، امتیازاتی لحاظ شود، نوجوانان و جوانان ما با اشتیاق بیشتری در این مسیر گام بردارند.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44