کد خبر: ۸۴۴۹
۳۱ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

از خودروی ترور کِنِدی تا شورلت زرینه!

محمدتقی پیمان مجموعه‌داری است که بیش‌از ۱۶۰ ماکت خودرو اسباب بازی در مغازه‌ فرش فروشی‌اش دارد؛ خودرو‌هایی که از ۳۰ سال پیش خریدن آن‌ها را شروع کرده است و همه کلاسیک هستند.

محمدتقی پیمان یکی از کلکسیون‌دارهای مشهدی است. علاقه شخصی آقای پیمان به خودرو، دلیل نگهداری بیش‌از ۱۶۰ ماکت ماشین اسباب بازی در مغازه‌ فرش فروشی‌اش است. خودرو‌هایی که از ۳۰ سال پیش خریدن آن‌ها را شروع کرده است و همه آن‌ها کلاسیک هستند و پیش‌از سال ۱۹۸۰ میلادی تولید می‌شده‌اند.

او  با دقت و وسواس خاصی خودرو‌ها را نگه می‌دارد و برای آسیب‌ندیدن و خاک‌نگرفتن، آن‌ها را از درون جعبه‌اش خارج نکرده است.

نکته جالب توجه درباره بعضی از خودرو‌ها این است که ماجرایی پشت خرید آن وجود دارد؛ ماجرایی برای بیان حس نوستالژیک آقای پیمان که به دوران جوانی، نوجوانی و زمان دانشجویی او و تحصیلش در آمریکا ربط پیدا می‌کند. علاوه‌براین همان‌طورکه اطلاعات خوبی درباره فرش دارد، درباره خودرو‌های مجموعه‌اش نیز بی‌اطلاع نیست.  

خودرو‌های آمریکایی در صدر

فروشنده تابلوفرش‌های خیابان آبکوه خریدن ماکت خودرو‌ها را از سال ۱۳۵۸ و با خرید «مینی‌کار» شروع کرده است: پسردایی من هم مجموعه مینی‌خودرو جمع می‌کرد. زمانی‌که قصد رفتن به آمریکا داشت، از دایی‌جانم مجموعه خودرو‌های کوچک او را خریدم. مینی‌کار‌ها به اندازه یک‌سی‌وششم خودروی معمولی هستند.

وی می‌افزاید: مجموعه خودرو‌های من در چهار اندازه هستند که این اندازه‌ها در مقایسه با یک خودروی معمولی درنظر گرفته می‌شود؛ یک هجدهم، یک‌بیست‌و‌چهارم، یک‌سی‌و‌دوم و یک‌سی‌و‌ششم.

خودرو‌های مجموعه او مربوط‌ به دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰ هستند. بیشتر آن‌ها نیز خودرو‌های تولیدشده آمریکایی‌است و مربوط‌به شرکت جنرال‌موتورز.

در‌این‌باره توضیح می‌دهد: جنرال‌موتورز مربوط‌ به آمریکا است و ۵ مدل خودرو دارد؛ شورلت، پونتیاک، کادیلاک، بیوک و اُزموبیل. شرکت فورد آمریکا که نمونه کار‌های آن را هم فراوان دارم ۱۵ مدل ماشین دارد؛ موستانگ، گالاکسی (بنگاه‌دار‌های قدیمی، چون نمی‌توانستند گالاکسی را به‌خوبی تلفظ کنند، به آن کالسکه می‌گفتند) تاندِر برد، پینتو و...

 

از خودروی ترور کِنِدی  تا  شـورلت دایی‌ جان!


بعضی خودروهاارزش خریدن ندارد

مجموعه‌دار ماکت خودرو در خیابان آبکوه ادامه می‌دهد: ماکت فلزی خودرو‌های ژاپنی، انگلیسی و فرانسه در بازار ایران کم است و بیشتر از همه آمریکایی و آلمانی پیدا می‌شود. البته تمام برند‌ها تولید چین است و به نظر من آمریکایی و اروپایی‌ها وقت خود را درگیر ساختن این کار نمی‌کنند.

او کار مجموعه‌داری ماکت خودرو را وسیع می‌داند و مجموعه خود را در مقایسه با مجموعه‌های بزرگ‌تر به حساب نمی‌آورد و می‌گوید: این‌طور نیست که تمام خودرو‌های حدفاصل دهه ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۰ را داشته باشم. در این میان بسیاری از خودرو‌ها در سال‌های مختلف دوباره به شکل یا اندازه دیگر بازتولید می‌شود که نمونه‌هایی را به این صورت دارم.

گاهی هم کارخانه، تولید آن خودرو را قطع می‌کند و دیگر در بازار پیدا نمی‌شود. بعضی خودرو‌ها نیز اصلا ارزش داشتن ندارند. نمونه‌اش فیات است و نمونه خودرویی که دوست دارم آن را بخرم، «رولز رویس» ساخت انگلیس و «جَگوار» است.  ‌

می‌گوید: خریدهایم را براساس برند آن خودرو و اینکه از آن خودرو خوشم بیاید، انجام می‌دهم؛ مثلا حاضر نیستم موتور مکس چینی را بخرم. حالا هم حداقل ۱۰ تا ۱۵ خودروی دیگر باید بخرم که چند مدل بنز است و بی‌ام‌و.  


شناخت خودرو‌ها از کودکی

اطلاعات خوب آقای پیمان درباره خودرو‌ها به کودکی‌اش برمی گردد. دراین‌باره می‌گوید: از کودکی، ماشین‌ها را می‌شناختم. البته آن زمان این همه مدل وجود نداشت. ازطرفی خودرو‌های پدرم بنز مدل‌۱۹۰ سال‌۱۹۷۵، استیشن، فورد سال‌۱۹۵۴ و اُپِل رِکورد سال ۱۹۶۶ همیشه مقابل چشمانم بود و سه‌سال قبل از گرفتن گواهینامه پشت فرمان اُپل و بنز می‌نشستم.

وی می‌افزاید: پدرم قبل‌از آمدن من از آمریکا خودروهایش را فروخت و در سال‌های آخر خانواده‌مان پژوسوار شدند.  

 

از خودروی ترور کِنِدی  تا  شـورلت دایی‌ جان!


فروشندگان خبرم می‌کنند

۹۹ درصد خودرو‌ها را از مشهد خریده‌ام. قیمت آن‌ها باتوجه‌به اندازه خودرو از ۳۰ هزار تومان (مینی‌کارها) تا ۳۰۰ هزار تومان متغیر است. آن‌ها را از بازار گوهرشاد، پنجراه سناباد، خیابان امام رضا (ع) و... می‌خرم. در این میان، ممکن است ۶ ماه خودرویی گیرم نیاید، اما یکهویی چندتا بخرم. ازطرفی فروشندگان وقتی کار جدیدی می‌آورند با پیامک مرا خبر می‌کنند.  


دهن بخون تا چک بکشم!

دیدن هر روز مجموعه خودروهایش به او انرژی می‌دهد و از داشتنشان لذت می‌برد. ازطرفی خاطرات بسیاری در ذهنش زنده می‌شود. به گفته او چشم مردم هم دنبال مجموعه است. در این رابطه دوخاطره شیرین تعریف می‌کند.

خانمی ۷۰ ساله  قصد خرید مجموعه‌ام را داشت. وارد مغازه شد و با ادبیاتی شبیه حاجی بازاری‌ها گفت: کلکسیونت چند میلیون؟ گفتم این‌ها فروشی نیست و شخصی است. او ادامه داد: دهن بخون تا چک بکشم! که بازهم تکرار کردم فروشی نیست.

یک روز خانمی ۷۰ ساله آمد مغازه ام  با ادبیاتی شبیه حاجی بازاری‌ها گفت: کلکسیونت چند؟ دهن بخون چک بکشم!

دوجوان ۳۰ ساله هم پیله کرده بودند که مجموعه‌ام را بخرند و می‌گفتند هرچقدر هم که بگویی ما چیزی هم روی آن می‌گذاریم و از تو می‌خریم. خلاصه اینکه از بچه پنج‌ساله تا افراد میان‌سال برای دیدن خودرو‌ها و پرسیدن از اینکه دلیل نگهداری من چیست یا آن‌ها را می‌فروشم یا نه، وارد مغازه‌ام می‌شوند.


دوست‌داشتنی‌ترین خودرو‌ها

دو خودروی موردعلاقه او در مجموعه‌اش، فورد مُوستانگ آبی‌رنگ و پُنتیاک فایربِرد سفیدرنگ هستند. از پنتیاک در دو اندازه یک‌هجدهم و یک‌بیست‌و‌چهارم ماکت  دارد. خودرو‌های دوست‌داشتنی‌اش را رو به دوربین ما می‌گیرد و از خاطره آن‌ها این‌طور می‌گوید: در سال‌های تحصیلم در آمریکا، این  دو خودرو زیر پایم بود. فورد آلبالویی‌رنگ سال ۱۹۶۶ و پنتیاک قرمز‌رنگ سال‌۱۹۷۵.

یادم است پُنتیاک را ۴ هزار دلار خریدم و هنگام بازگشت به ایران ۲۵۰۰ دلار فروختم. او حتی یادش است که هر دوی این خودرو‌ها دنده‌ای بودند نه اتومات. این را هم اضافه می‌کند که موستانگ، نژاد اسب بومی آمریکای شمالی است؛ اسبی کوچک‌تر از اسب معمولی. فایر‌برد هم  به‌معنای «پرنده آتشین» است.

 

ماکت شورلت دایی‌ام را هم دارم

از خودروی شورلت ۱۰ مدل دارد. شورلت‌های تولیدشده از ابتدای سال ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۶۰. اما شورلت ایمپالای ۱۹۵۹ برای او خاطره شیرینی از کودکی را زنده می‌کند: این شورلت خودروی دایی‌جانم، حاج‌محمدرضا زرینه بود. یادم است با همین خودرو تعداد زیادی از افراد فامیل را سوار می‌کرد و به تفریحگاه‌های اطراف مشهد می‌برد. در این میان، جای ما بچه‌ها در صندوق عقب بود و بزرگ‌تر‌ها داخل ماشین می‌نشستند.  


۱۶ نفر سوار پلیموت!

خاطره‌ای خواندنی درباره خودروی پلیموت سال ۱۹۵۸، تولیدی کارخانه کِرایسلِر دارد (همین جا به نام چهارشرکت سرپای آمریکایی از گذشته تاکنون اشاره می‌کند: جنرال موتورز، فورد، کرایسلر و آمریکن‌موتورز).

۱۵ ساله بودم که در جاده تفرجگاه اوشان‌فشن همین پلیموت را دیدم که پلیس آن را به‌دلیل تعداد زیاد مسافرش متوقف کرده بود. راننده ۱۶ نفر را سوار کرده بود. مردم دور خودرو جمع شده بودند و شرط افسر پلیس برای جریمه‌نکردن راننده، نشاندن دوباره ۱۶ نفر در پلیموت در مقابل چشمان خودش بود. راننده هم با دقت عجیبی، مسافرانش را در خودروی بزرگش جا داد و غائله ختم شد.  


خودوری تررو جان اف‌کندی

خودروی لینکلن سال ۱۹۸۱ جان‌اف کندی رئیس جمهور آمریکا را در دستش می‌گیرد و با نگاهی لذت‌بخش به آن می‌گوید: او را در همین خودرو ترور کردند. بعد هم اضافه می‌کند: قیمت پایه این خودرو ۷ هزار دلار بود، اما وقتی قرار شد مال رئیس جمهور شود، به اندازه ۲۰۰ هزار دلار به آن رسیدند و ارتقایش دادند.


خودروی رادیو

این خودرو بر خلاف بیشتر خودرو‌های مجموعه او ماکت صرف نیست؛ بلکه یک رادیوی واقعی دارد. با یک چرخ، رادیو روشن و خاموش می‌شود. چرخ زاپاس برای تنظیم موج است و بلندگو هم زیر ماشین قرار دارد.  


خودوری تررو جان اف‌کندی

خودروی لینکلن سال ۱۹۸۱ جان‌اف کندی رئیس جمهور آمریکا را در دستش می‌گیرد و با نگاهی لذت‌بخش به آن می‌گوید: او را در همین خودرو ترور کردند. بعد هم اضافه می‌کند: قیمت پایه این خودرو ۷ هزار دلار بود، اما وقتی قرار شد مال رئیس جمهور شود، به اندازه ۲۰۰ هزار دلار به آن رسیدند و ارتقایش دادند.


خودروی رادیو

این خودرو بر خلاف بیشتر خودرو‌های مجموعه او ماکت صرف نیست؛ بلکه یک رادیوی واقعی دارد. با یک چرخ، رادیو روشن و خاموش می‌شود. چرخ زاپاس برای تنظیم موج است و بلندگو هم زیر ماشین قرار دارد.  

تاکِر دوساله

در حین خرید خودرو‌های کوچک اطلاعات مربوط‌به آن خودرو را نیز کسب می‌کند. دو خودرو را نشانمان می‌دهد که از شرکت‌های آمریکایی «پاکارد» و «تاکِر» هستند و نکته مهم درباره آن‌ها این است که فقط چندسال تولید داشته‌اند. پاکارد از اواخر قرن ۱۹ تا سال ۱۹۵۸ و تاکِر فقط دوسال.


بنز اوج هیتلر

بنز زیبایی را در دستانش می‌گیرد که مربوط به سال‌۱۹۳۶ و به گفته او اوج‌زمان گرفتن قدرت هیتلر است.  
با خنده می‌گوید: بیشتر خودرو‌ها را در مغازه نگه می‌دارم، چون دیگر در منزل جا نداریم و از طرفی وزیر جنگ (همسرش را می‌گوید) به من اجازه نمی‌دهد. چون کتاب‌هایم نیز هست و می‌گوید دیگر برای خودرو‌ها جا نداریم.  

 

با خاک فرش بزرگ شدم 

هم‌نشینی خودرو و فرش در مغازه آقای پیمان، شرایط ویژه‌ای به این مکان بخشیده است. درباره خودرو‌ها گفتیم، اما دلیل علاقه این تولیدکننده فرش نیز که به‌دنبال حفظ راه پدربزرگ و پدرش است، شنیدنی است.

با خاک فرش بزرگ شدم؛ چون از بچگی در کارگاه پدرم در کنار بافنده‌ها «اِلمک» (گره‌زدن به ترکی) می‌زدم. هیچ‌گاه صدای استاد‌ها را که با آهنگ برای شاگردانشان نقشه را به ترکی می‌خواندند، فراموش نمی‌کنم. برای من، پسر صاحب کارخانه بودن معنایی نداشت. بعد‌ها که قالی‌باف‌ها مرا «ارباب» خطاب می‌کردند می‌گفتم فلانی به من ارباب نگو. من و تو یک ارباب داریم که آن هم امام رضا (ع) است.

 فرش و کتاب، عشق‌های زندگی‌ام هستند. شیوه و اسلوب من در کار تولید فرش به همان شیوه پدربزرگ و پدرم است و به هیچ وجه لطمه‌ای به اسم آن‌ها نخواهم زد. نقشه‌های من اختصاصی است که آن را به نقاش منتقل می‌کنم؛ چون خودم تحصیلات آکادمیک درزمینه فرش ندارم. نقشه‌های سنتی قالی‌های پدرم را با طرح‌های جدید تلفیق می‌کنم و تغییراتی در آن می‌دهم. این فرش‌ها مشتری‌های خاص دارند.

 

این گزارش  شنبه  ۱۰ مرداد  ۱۳۹۴ درشماره ۱۶۰ در شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.    

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44