هر که در خیابان ولیعصر تهران یک بار قدم زده باشد، کهن سالی درختان چنار آن به چشمش آمده است. در همین خیابان طولانی هر که بنای رفتن به بوستان کرده باشد، به احتمال فراوان گذرش به «پارک ساعی» هم افتاده است؛ بوستانی که اگر هول پایین رفتن از پله ها و هراس بالاآمدنش نباشد، درختانش علاوه بر تفریح، ما را به بخشی از تاریخ معاصر ایران متصل می کند.
این درختان فقط بخشی از همت بلند «کریم ساعی» است؛ یک مشهدی که پدر جنگلبانی ایران لقب دارد اما در شهر زادگاهش کمتر کسانی او را می شناسند، آن چنان که حتی خیابانی هم به نامش نیست. ناگفته نماند که ساعی استاد دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، بنیان گذار اولین تشکیلات منسجم جنگلبانی ایران و اولین استاد علم جنگل شناسی در دانشگاه تهران نیز بود.
او همچنین با سامان بخشیدن به اداره جنگلبانی و جنگل داری، جنگل های ایران را از تاراج شدن نجات داد. ساعی توفیق یافت اولین بار مساحت همه جنگل های ایران را تخمین بزند.به همت ساعی امروز 60سال است جنگلهای ایران در فهرست ثروت ملی قرار گرفتهاند.
کریم ساعی سال1289 خورشیدی یعنی در اواخر دوره قاجار و چند سال پس از امضای فرمان مشروطه در مشهد به دنیا آمد. پدرش، علی اکبرخان ساعی، از تاجران سنگ های قیمتی از جمله فیروزه بود و مادرش امیرجان نام داشت. ثمره ازدواج آن ها شد دو فرزند به نام کریم و مهدیه. تحصیلات ابتدایی اش را در مشهد گذراند و برای تحصیلات عالی به تهران رفت.
خرداد1309 به علت هجوم ملخ های دریایی به ایران، ساعی داوطلبانه و بنا به علاقه ای که به کشاورزی و آب و خاک این مملکت داشت،با اینکه هنوز محصل بود، برای مشارکت در مقابله با این آفت به خراسان آمدو در نهایت هم سال1310 از مسیر بندرانزلی همراه با چند نفر از اعزام شدگان رشته کشاورزی، برای ادامه تحصیل راهی اروپا شد.
استعداد شگرف و دانش عمیق و هوش سرشار کریم ساعی به او شخصیتی جهانی داده بود، به طوری که در همان سال های تحصیل در فرانسه به دلیل موفقیت های کم نظیرش، مجله معروف و تخصصی«RevuedeBois» عکس و زندگی نامه اش را به عنوان یکی از نوابغ و نوادر علمی جهان چاپ و وی را معرفی کرد. ساعی پس از تمام کردن تحصیلاتش به ایران برگشت.
ناگفته نماند اولین تشکیلات رسمی و توجه عملی به منابع طبیعی در سال1296 با تأسیس شعبه جنگل در وزارت فوائد عامه برای مدیریت منابع طبیعی ایجاد شد. در این زمان، نبود نیروی متخصص در داخل کشور سبب شده بود تشکیلات اولین جنگلبانی را مهندسان خارجی مدیریت کنند.
هانس شریکر از نخستین افرادی بود که در این زمینه فعالیت می کرد و اولین نظام نامه حفاظت از جنگل ها را سال1302 به دولت پیشنهاد کرد که تصویب شد. چندی پس از این بنا به دلایلی فعالیت تشکیلات جنگلبانی در ایران نصفه نیمه شد، به شکلی که حتی سال1316 که ساعی به ایران برگشت، از اداره جنگل در ساختار وزارت خبری نبود و امور مربوط به جنگل منحل شده بود.
در چنین وضعی، ساعی در اداره کل فلاحت استخدام شد و در آن آشفته بازار، در سال1317 با یکی دو کارمند و میز و صندلی دایره جنگل را برپا کرد؛ تلاشی که دوسال بعد به تأسیس اداره جنگلبانی منتهی شد. در این مدت، اداره کل فلاحت به اداره کل کشاورزی تغییر نام داد و سرانجام در سال1320 وزارت کشاورزی از میان آن سر برآورد و پیرو آن، امور جنگلبانی نیز اداره کل شد.
اداره کل فلاحت به اداره کل کشاورزی تغییر نام داد و سرانجام در سال1320 وزارت کشاورزی از میان آن سر برآورد و پیرو آن، امور جنگلبانی نیز اداره کل شد
براساس بررسی ها و پژوهش ها، ساعی در این زمان مساحت کل جنگل های کشور را نوزده میلیون هکتار تخمین زد. همچنین در همین زمان اولین بار جنگل های ایران را براساس گونه، مناطق جغرافیایی و اقلیمی طبقه بندی کرد که شامل جنگل های شمال، ارس، بلوط، پسته، گرمسیری و کویری می شد.
او که معتقد بود «جنگل، مادر روخانه هاست»، با پشتکاری که داشت، تشکیلات مدیریت جنگل ها را قانونمند کرد و کلاس ها و دوره های آموزش متوسطه برای این رشته تشکیل داد. همچنین، امور حفاظت از جنگل و جنگلبانی را چنان سامان بخشید که بنای خیرش رفته رفته آجرچینی شد و میراثش امروز به سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور رسیده است.
استاد ساعی به موضوع تدوین قوانین حقوقی برای فعالیت های جنگلبانی اعتقادی راسخ داشت و در اولین قدم به دنبال تلاش های فراوان با کمک بسیاری از همکارانش توانست در 17دی1321 نخستین قانون جنگلبانی ایران را به تصویب مجلس برساند. در قدم بعدی، ساعی برای آگاه سازی افکار عمومی و کارکنان دولت و همچنین تأمین نیروی انسانی کارآمد تلاش کرد.
در دوره ای نیز تنگ نظری های عده ای، ساعی را برای پرونده خروج غیرقانونی و حمل چوب از کشور به دیوان عدالت اداری فرستاد. ساعی می گفت: «من مانند میخی هستم که هر چه بر سرش می کوبند، بیشتر در چوب فرو می رود.» حقوق و مزایای او قطع شد تا محتاج معاش شود. به خیابان انقلاب تهران رفت و مغازه ای اجاره کرد و به کتاب فروشی مشغول و در ادامه از این اتهام تبرئه شد.
درواقع، آنچه امروزه به نام سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور می شناسیم، نتیجه فکر و اندیشه خلاق ساعی است. بسیاری از عناوین و اصطلاحات رایج مانند جنگلبان، جنگل داری و... همه زاییده ذهن و قلم اوست.
زنده یاد استاد سیدمحمد طباطبایی، خاطره ای از استاد ساعی نقل می کند که شرف و انسان دوستی وی را اثبات می کند. ایشان در خاطرات شخصی اش می نویسد: «چندماهی بود که پرداخت حقوق و تعهدات به تعویق افتاده بود.
روزی مستخدم اداره، چکی را در پاکتی روی میز استاد می گذارد و ایشان از مستخدم سؤال می کند که این پاکت چیست. وی در جواب می گوید این پول حقوق معوقه شماست. استاد ساعی بی درنگ مستخدم بخش جنگل و چوب را که علی قلی نام داشت، صدا می زند و از او سؤال می کند که حقوقش را دریافت کرده است یا نه.
او هم جواب می دهد خیر استاد، اول حقوق استادان را پرداخت می کنند و سپس حقوق ما مستخدمان پرداخت می شود. استاد ساعی فوری چک را روی میز برمی گرداند و پشت آن خطاب به ریاست دانشکده می نویسد مادامی که علی قلی و علی قلیها حقوقشان را نگرفته اند، پذیرش این چک از طرف من حرام است و چک را برای ریاست دانشکده پس می فرستد.»
ساعی پیش تر آموزش های نظری رشته جنگل داری را کافی نمی دانست و در پی احداث آزمایشگاهی عملی برای این رشته نوپا بود؛ اما متأسفانه پایان احداث ساختمان آزمایشگاه را که تازه پایه های ساختمانش استوار شده بود، ندید. او در پی مأموریت اجرایی برای طراحی کمربند سبز اطراف شهر شیراز در یک سانحه هوایی در بازگشت به شهر تهران روز 4دی1331 درگذشت و در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران و در میان درختان کاجی که به دست خودش کاشته بود، دفن شد.
او در پی مأموریت اجرایی برای طراحی کمربند سبز اطراف شهر شیراز در یک سانحه هوایی در بازگشت به شهر تهران درگذشت و در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران و در میان درختان کاجی که به دست خودش کاشته بود، دفن شد
محمدابراهیم باستانی پاریزی در کتاب «درخت جواهر»ش، خاطره عجیبی از هواپیمای شیراز- تهران نقل می کند. باستانی پاریزی اشاره می کند که دوستی به نام فریدون بهمنیار داشته است که در آن زمان به شیراز سفر کرده بود. وی به نقل از دوستش می نویسد: «در زمانی که در هواپیما نشسته بودم، متوجه ورود مردی بلندقامت، خوش رو و زیبا شدم.
ایشان خطاب به مسافران درخواستی عجیب را با این عبارت مطرح کردند که آقایان من در کار کشاورزی مملکت هستم و روز شنبه جلسه ای مهم برای دفع آفات و ملخ با یک هیئت بزرگ هلندی در تهران داریم و می دانید که با اتومبیل نمی توان تا شنبه به تهران رسید. آیا کسی هست که برای سفر به تهران شتاب نداشته باشد و بخواهد یک هفته در شیراز بماند و در یک هتل شیراز مهمان من باشد؟» بهمنیار از جای خودش بلند می شود و می گوید: «بفرمایید. مخارج هم لازم نیست .
هفته بعد به تهران خواهم رفت.» زمانی که بهمنیار به منزل خویشانش بازمی گردد، از رادیو، خبر سقوط هواپیمای شیراز به تهران را می شنود: «همه آن مسافران از بین رفتند و آن مهندس عالی مقام که به اصرار مسافر آن هواپیما شد و در وزارت کشاورزی مقامی بزرگ داشت، اسمش کریم ساعی بود.»
باستانی پاریزی از اساس این بخش کتابش را با نام گذاری خیابان به نام مشاهیر آغاز می کند. او در ادامه آورده است: «بعدها از دل پارک ساعی خیابانی بیرون آمد که هرگز نام ساعی را به خود نگرفت و چه شایسته بود که نام ساعی بر این خیابان گذاشته می شد.»
حالا همین نبود نام ساعی بر خیابان های شهر محل تولدش هم احساس می شود؛ چه اینکه خاندان ساعی از ریشه دارهای خراسان و مشهد بودند. همچنین، به نقل باستانی پاریزی، «هرکس خشتی روی خشتی گذاشت و آبادی کرد، باید آن را به نام خود او کرد تا مردم بعدا نیز به این گونه کارها رغبت کنند.»