کد خبر: ۱۳۷۴۲
۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
قهوه خانه شاکری کلکسیون انگشترهای قیمتی است

قهوه خانه شاکری کلکسیون انگشترهای قیمتی است

سفره‌خانه شاکری در ردیف سمساری‌ها و کهنه‌فروش‌هاست. قهوه‌ خانه‌ای که در دل خود کلکسیونی از سنگ‌ها و انگشترهای قدیمی جای داده است و حالا محلی معروف برای خریداران کشورهای حاشیه خلیج فارس شده است.

ساعت‌۶ بعد‌از‌ظهر است و آدم‌ها زیر تیغ آفتاب دارند زندگی‌شان را می‌کنند. انگار‌نه‌انگار که آفتاب مستقیم می‌تابد. اینجا وسط ظهر هم که باشد بازار غلغله آدم است و زمان گم. بازار شلوغ است و جای سوزن‌انداختن نیست با رنگ و لعابی که چشم هر رهگذری را می‌گیرد. نشانی را داده‌ام دست راننده از بس کوچه‌های این سمت تو در تو و شبیه هم هست. کلافگی راننده مثل من با پیدا کردن نشانی تمام می‌شود.

سفره‌خانه در ردیف سمساری‌ها و کهنه‌فروش‌هاست. فکر می‌کنم پاتوق کاسب‌هایی است که برای نهار دیزی می‌خورند؛ آنها هم که دستشان تنگ‌تر است به املت قناعت می‌کنند. برخی که اهلش هستند، قلیان یا سیگاری هم می‌کشند و بعضی‌ها که ته‌صدایی دارند می‌زنند زیر آواز...

ماشین، درست مقابل ساختمان سفره‌خانه پارک می‌کند. سفره‌خانه در همسایگی یک مغازه کوچک نقره‌فروشی است و هر دو نامی مشترک دارند؛ «شاکری».

 

قهوه‌خانه محل کار است

از میان چند نفری که با لباس مخصوص به استقبالمان آمده‌اند. شاکری پیراهن و شلوار معمولی دارد و در جواب دادن پیشقدم می‌شود؛ همین معلوم می‌کند سرپرست آنجاست.

همان ابتدای صحبت می‌گوید: قهوه خانه به همان اندازه که برای بعضی‌ها محل کار تفریح و گذراندن وقت است، محل به شمار می‌رود. همین توضیحات کافی است تا برایم روشن شود اینجا بیشتر محل کسب و کار است و بیشتر وقت‌ها برای رفع خستگی چای هم چاشنی می‌شود.

 

قهوه خانه شاکری کلکسیونی از سنگ‌های فیروزه و انگشترهای قیمتی است

 

ساده در عین زیبایی

موزاییک‌های ساده کف قهوه‌خانه با استکان‌هایی ساده‌تر که ردیف شده‌اند در آشپزخانه و منتظرند تا افطار بیاید و لبریز از چایی خوش رنگ شوند نشان می‌دهد که سفره‌خانه چندان مجلل نیست. این سادگی را می‌توان در چینش تخت‌ها و مخده‌هایی که نشستن را راحت‌تر می‌کنند، یافت و این، زیبایی آن را بیشتر می‌کند.

ترجیح می‌دهم ابتدا از طبقه سوم شروع کنم؛ شروعی که بر‌خلاف دیگر گزارش‌هایم تکراری نیست با آن حس خوبی پیدا می‌کنم.

پا به آخرین پله که می‌گذارم این را بیشتر حس می‌کنم. تعداد زیادی از آدم‌هایی که حجره کارشان را در یک تخت کوچک مختصر و خلاصه کرده‌اند. فکر می‌کنم احتیاجی به حرف‌های شاکری نباشد، اما او همچنان همراه است و توضیح می‌دهد.

«این پاتوق عصر‌ها گرم‌تر است.» این را با خنده می‌گوید و ادامه می‌دهد: معمولا بیشتر فروشنده‌ها عصر دور هم جمع می‌شوند.

 

غلام قاسمی از کشور کویت آمده و کارش فروش انگشتر و تسبیح است

کاسب‌هایی از کشور‌های دیگر

شاکری انگار مثل من تازه دارد می‌بیندشان یا شاید هم از سر عادت است که احوالپرسی می‌کند. من، اما احوالپرسی را فراموش می‌کنم وقتی سنگ‌ها و انگشتر‌ها پیش نگاهم ردیف می‌شوند. آن‌قدر زیاد و متنوع هستند که می‌توان ساعت‌ها تماشایشان کرد.

شاکری می‌گوید بعضی از این کاسب‌ها از کشور‌های دیگر آمده‌اند، هم خریدارند و هم فروشنده. هم چای می‌زنم و هم انگشتر‌ می‌فروشم!

غلام قاسمی از کشور کویت آمده و کارش فروش انگشتر و تسبیح است. در یکی از سفر هایش به‌واسطه آدرسی که در بازار رضا (ع) به او داده بودند، این محل را پیدا کرده و حالا در همه سفر‌ها به تنها جایی که مراجعه می‌کند، قهوه‌خانه شاکری است. می‌گوید: هم چای می‌زنم و هم انگشترمی‌فروشم و می‌خندد.

غلام بیشترین خریدش فیروزه نیشابور است و سود زیادی هم می‌برد. می‌گوید: در کویت بعضی سنگ‌ها نایاب است و اتفاقا کلی مشتری دارد. تازه چشمم به انگشت‌های غلام می‌افتد که گویی کلکسیون انگشتر است!

وقت رفتن یادم می‌افتد از غلام نپرسیده‌ام بازار‌های محلی اینجا چه فرقی با بازار‌های کویت دارد. غلام نام «شلوغ‌بازار» را شنیده و می‌گوید تا‌به‌حال بازار محلی این‌طوری کمتر دیده است.

 

قهوه خانه شاکری کلکسیونی از سنگ‌های فیروزه و انگشترهای قیمتی است

 

عصر‌های اینجا همیشه شلوغ است

سید‌ولی موسوی را هم به‌خاطر انگشت‌های پر از انگشترش برای مصاحبه انتخاب می‌کنم. او هم در کار فیروزه است و همه فیروزه‌هایش اصل نیشابورند. می‌گوید انگشتر‌هایی که اینجا خرید‌و‌فروش می‌شوند، با بیرون ۱۰ تا ۱۵ هزار تومان اختلاف دارند؛ همین است که خریداران زیادی دارند و عصر‌ها اینجا شلوغ است.

مسعود که زائری اصفهانی است، این موضوع را تایید می‌کند و می‌گوید: بار اول که برای خرید آمده بودم، سود بسیاری بردم و حالا هم وقتی مشهد می‌آیم اولین جایی که می‌روم، زیارت حرم است و بعد شلوغ بازار.

 

این بازار نام‌آشناست

۲۰‌سال فروش انگشتر حالا احمد‌علی شریف را آن‌قدر خبره کرده است که در یک نگاه سنگ اصل را از غیر آن تشخیص بدهد. می‌گوید: بیشتر در کار فیروزه و زمرد هستم. قیمت انواع فیروزه و زمرد فرق می‌کند از ۱۰۰‌هزار تومان شروع می‌شود و تا ۱۵‌میلیون هم می‌رسد.

احمد‌علی شریف ۱۵‌سال ساکن همین محله و از اول هم در کار فروش انگشتر بوده است. می‌گوید: سفره‌خانه را به این دلیل انتخاب کردم که هم محیط مناسبی دارد و هم بازار فروش در آن خوب است؛ خیلی‌ها این محل را می‌شناسند.

ویترین کوچک، روزی زیاد

شاه‌غلامحسین هم یک ویترین کوچک دارد، اما از همین ویترین کوچک کاسبی‌اش خوب است. صبح و عصر را اینجا می‌گذراند. انگشتر‌های ویترینش بیشتر شامل عقیق می‌شوند. می‌گوید انگشتر‌ها را از بازار طلاب می‌خرد و با سود کم اینجا به فروش می‌رساند. شاه‌غلامحسین مشتری‌های زیادی از کشور‌های اطراف دارد که

هر کدام ماهیانه و هر چند وقت یک‌بار به او سر می‌زنند. او هم تنها جایی که برای فروش دارد، همین محل است.

 

بستگی به قیمت طلا دارد

دولت‌حسین که چای قند‌پهلوی عصر‌ها را خیلی دوست دارد، می‌گوید ماه مبارک تا بعد از افطار هم می‌ماند. دولت‌حسین بیشتر سنگ می‌فروشد. حالا به خواص آنها آن‌قدر وارد است که چشم‌بسته برای مشتری از عقیق و یاقوت گرفته تا چشم با‌با‌غوری و... بگوید. به گفته او بازار سود و زیان فرق می‌کند و بستگی به قیمت طلا دارد؛ حالا هم بازار خوابیده و همه چیز راکد است.

 

قهوه خانه شاکری کلکسیونی از سنگ‌های فیروزه و انگشترهای قیمتی است

 

ویترین پر و پیمان و تماشایی

ویترین سید‌محمد‌علی حسینی هم آن‌قدر پر‌و‌پیمان و تماشایی است که قبل از هر گفتگویی ترجیح می‌دهم تصویر سنگ‌ها را ثبت کنم. رنگ فیروزه‌ای کنار رنگ سرخ و چشم‌نواز عقیق یمنی، هارمونی جالبی را شکل داده است که هر چشمی را خیره می‌کند. سیدمحمدعلی، مهاجر است و در بساطش سنگ‌های افغانستان هم

به چشم می‌آید؛ به ویژه لاجورد افغانستان... ویترین سیدمحمدعلی را انواع عقیق شامل می‌شوند از یمنی و شجر گرفته تا عقیق جزع.

 

سنگ‌ها برکت دارند

حاج‌غلامعلی فیروزه‌تراش آن‌قدر ساکت است که تا این وقت گفت‌و‌گو حرفی نمی‌زند و شاکری از او می‌خواهد در‌مورد سابقه ۱۵ ساله کارش توضیح دهد. حرف‌های غلامعلی اشتراکاتی با دیگر فروشنده‌ها دارد؛ این‌قدر که از فیروزه نیشابور دفاع کند و خاصیت آن را که شهرتش را جهانی کرده است، یادآور شود. می‌گوید فیروزه از نیشابور است یا از دامغان و کرمان؛ قیمت آن از ۳۰۰‌هزار تومان شروع می‌شود و تا ۱۵‌میلیون هم می‌رسد. ویترین او پر‌و‌پیمان‌تر از دیگر ویترین‌ها به نظر می‌رسد و همه‌جور سنگی را می‌توان در آن پیدا کرد از زمرد گرفته تا بابا‌غوری. می‌گوید: یاقوت قرمز را تایلندی‌ها و پاکستانی‌ها می‌آورند و عقیق از یمن است که کلی هم طرفدار دارد. حاجی به خواص سنگ‌ها خیلی اعتقاد دارد و معتقد است در زندگی و کار برکت دارند.

 

انگشتر‌هایی که اینجا تولید می‌شود، بیشتر در کشور‌های همسایه فروش می‌رود

سفره‌خانه بدون قلیان

کاسبان این محل لطف خاصی به هم دارند و هیچ‌وقت رقابت باعث اختلاف بین آنها نشده است؛ خیلی‌هایشان مشتری‌های ثابتی دارند که یکراست می‌آیند سراغ آنها.

شاکری توضیح می‌دهد در این سفره‌خانه بر‌خلاف قهوه‌خانه‌های دیگر خبری از قلیان و دخانیات نیست و به‌خاطر این موضوع صاحبان آن لوح تقدیر هم دریافت کرده‌اند. به گفته او به جز ماه مبارک رمضان، ظهر‌ها دیزی و املت و قابلی (غذای مخصوص افغانی) هم به راه است.

دلم نمی‌آید حجره‌های تماشایی طبقه دوم قهوه‌خانه را از دست بدهم، اما خیلی از انگشتر‌ها تولیدی خود شاکری‌ها هستند که کارگاهشان در زیر زمین محل است. شاکری تولیدات خود را در حجره‌ای که کنار مغازه است، به فروش می‌رساند.

 

این کارگاه متفاوت است

پله‌های باریک و آهنی که هرکدام از آنها هراس از افتادن را زیاد می‌کنند، آدم را به پایین‌ترین طبقه ساختمان می‌رسانند. پایین، یک مجموعه کوچک است با چند کارگر که مشغول کارند. نگاهم قبل از حرف‌های شاکری روی تابلویی می‌افتد که سه کلمه بر روی آن نوشته شده: «سلام، کار، خدا حافظ» شاکری متوجه نگاه من نشده است و می‌گوید: انگشتر‌هایی که اینجا تولید می‌شود، بیشتر در کشور‌های همسایه فروش می‌رود. بعد نمونه‌هایی را نشان می‌دهد که کار دست است و کلی وقت و ذوق برای آن صرف شده؛ همین است که به ذائقه انگشترساز‌ها می‌نشیند و نقره‌اش کلی فروش دارد.

 

قهوه خانه شاکری کلکسیونی از سنگ‌های فیروزه و انگشترهای قیمتی است

حسین جمالی ۱۶‌ساله با دقت چنبر باریک انگشتر را سوراخ می‌کند. صدای دلر کسی را اذیت نمی‌کند، انگار جمع کوچک شش هفت نفره آنها به این صدا عادت کرده‌اند. یکی از آنها با اختصار مراحل کار را توضیح می‌دهد: با ماژیک طرح را روی انگشتر اجرا و با مته‌های ریز آن را سوراخ می‌کنند. جلال، محسن و هاشم هر‌کدام از کاری که می‌کنند لذت می‌برند. آنها از اینکه شهرت کارشان از مرز‌های کشور هم گذشته خوشحالند و همه تلاششان این است که کیفیت کار پایین نیا‌ید.

شاکری همچنان همراه من است؛ در‌حالی‌که توضیح می‌دهد: سعی کردم عیار این سفره‌خانه را هنر بالا ببرد نه قلیان و دود. من به یک محله فکر می‌کنم و یک سفره‌خانه که در قلب آن است و کلی ماجرا دارد...

 

* این گزارش در شماره ۶۰ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۲۴ تیرماه سال ۱۳۹۲ منتشر شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44