کد خبر: ۹۲۳۰
۰۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۰

روایت‌های ساکنان سپاه ۶۹ از غرق شدن زندگی‌شان

هیچ‌یک از ما تصور نمی‌کردیم باران چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت که کمتر از ۴۰ دقیقه بود، چنین خسارتی به بار آورد. آنچه در کوچه سپاه‌۶۹ پیش آمده، توصیف‌کردنی نیست.

هر‌کدام از همسایه‌ها که به هم می‌رسند، از خانه‌شان می‌گویند؛ اینکه چقدر خسارت دیده‌اند و حتی کفش برای پوشیدن ندارند. در این لحظه است که اشک امانشان را می‌برد و دیگر نمی‌توانند حرف بزنند؛ حرف‌ها و گریه‌هایی که دل هر شنونده‌ای را آب می‌کند. حرف همه درباره دیواری است که مقابل سپاه‌۶۹ کشیده و سبب شده است مانند شکستن یک سد عمل کند.

مبل و لوازم چوبی‌شان شکسته و گِل‌گرفته گوشه‌ای جمع شده است، قالی‌هایی که دیگر رنگی از آنها پیدا نیست، وسایل برقی که گل‌و‌لای به آنها نشسته و دیگر قابل استفاده نیستند. برخی از اهالی کوچه سپاه ۶۹ هم آنچه را از اسبابشان مانده است، بار ماشین می‌کنند تا در جایی امن بگذارند، به امید روزی که دوباره بتوانند به خانه‌شان برگردند.

هیچ‌یک از ما تصور نمی‌کردیم باران چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت که کمتر از ۴۰ دقیقه بود، چنین خسارتی به بار آورد. با آنکه رد سیل را در خیابان‌های اطراف مانند قائم (عج)، شهید خاکستری، بولوار شهید‌اصلانی هم می‌توان دید، آنچه در کوچه سپاه‌۶۹ پیش آمده، توصیف‌کردنی نیست. یک روز از سیل ۲۶ اردیبهشت گذشته است و آمده‌ایم تا راوی روایت‌های اهالی باشیم.

 

این دیوار زندگی‌مان را به سیل داد

لحظه آمدن سیل را به چشم دیده است. خانه‌شان روبه‌روی دیواری است که فیلمش در فضای مجازی پر شده است. همان دیواری که سرآغاز بی‌خانه‌شدن تعداد زیادی از خانوار‌های این محله شده است. حرفش درباره دیوار است. آنها بار‌ها از مسئولان خواسته‌اند که این دیوار را برچینند.

حالا آنچه نباید، اتفاق افتاده. چنان وحشتی در چشمانش موج می‌زند، انگار همین لحظه‌های قبل، حادثه رخ داده است. احمد مثل هر‌روز قصد رفتن به محل کارش را داشته است. در را که باز می‌کند، صدای شکسته‌شدن و پرت‌شدن آجر‌ها او را به وحشت می‌اندازد. به‌سرعت داخل منزل برمی‌گردد، اما سیل دیوانه‌وار در را به‌سمتی می‌کوبد و زودتر از او وارد خانه می‌شود.

مادرش که در طبقه همکف بوده است، تا زیر چانه‌اش در آب غوطه‌ور شده بوده و برای اینکه سیل او را نبرد، به لوله گاز چسبیده بوده و کمک می‌خواسته. پسر که روی پله‌ها ایستاده بوده تا به طبقه بالا برود، تلاش می‌کند که مادر را از دست سیل نجات دهد، اما سیل می‌خواهد مادر را بگیرد. در لحظه‌ای که حس می‌کند دیگر مادرش را از دست داده، خدا به دادش می‌رسد و با تمام توان، مادر را از آب بیرون می‌کشد و به طبقه دوم خانه می‌برد.

 

روایت‌های ساکنان سپاه ۶۹ از غرق شدن زندگی‌شان

 

با بدبختی ما عکس سلفی می‌گیرید؟

گل‌ولای نِشسته در این خانه پر از حبوباتی است که سیل از سوپرمارکتشان دزدیده. از اولین خانه‌هایی بوده که آسیب دیده است. پنیر‌های پیتزا رنگشان قهوه‌ای شده. از بسته‌بندی‌های نعناع و شوید خشک فقط پاکت خالی‌شان باقی مانده. درون تشت قرمز‌رنگی، شیشه‌های شکسته مربا و سس شکسته را جمع کرده‌اند.

پاکبان‌های فیروزه‌ای‌پوش، دو سر یخچال بستنی را گرفته‌اند و در حاشیه پیاده‌رو کم‌عرض گذاشته‌اند. دیگری کمکشان می‌کند تا باقی‌مانده اجناس گل‌گرفته را از مغازه خارج کنند. رمق و نایی برایشان نمانده است. تا پاسی از شب، خانوادگی گل را از خانه خارج کرده‌اند، اما همه سرمایه‌شان را سیل برده است.

محمدحسن می‌گوید: هنگامی‌که اقوام شنیدند سیل به خانه‌مان زده است، خودشان را رساندند. کمک کردند و گل‌و‌لای را از طبقه همکف خارج کردیم. او از برخی همشهریانمان به‌شدت ناراحت و شاکی است؛ همان‌هایی که در هر لحظه، گوشی موبایل‌به‌دست، عکس سلفی می‌گیرند و منتشر می‌کنند.

خشم و عصبانیت را می‌توان در صورتش دید. کلماتش درشت است و می‌گوید: در این وضعیت از چه چیزی عکس می‌گیرید؟ از بدبختی ما؟ رو به سمت دیواری که سیل، بخشی از آن را خراب کرده، ایستاده است و می‌گوید: کاش دیوار زودتر خراب می‌شد تا این همه خسارت نمی‌دیدیم. اگر دیوار نبود، آب باران جمع نمی‌شد.


به فدای سرت که خانه‌ام خراب شد

دخترک دست‌های زنی میان‌سال و لاغر‌اندام را محکم گرفته است؛ زنی که صدای ناله و ضجه‌اش در خانه پیچیده. گریه صورتش را پوشانده. شوک‌زده از اینکه همه دارایی‌اش، روی آب است، دائم تکرار می‌کند: به فدای سرت... به جهنم که خانه ام از بین رفته!‌

می‌خواهد از خانه برود، اما نمی‌داند کجا. نمی‌داند چه کاری انجام بدهد و گیج است. با آنکه خانه را از گل و لای تخلیه کرده‌اند، هنوز کف زمین آب ایستاده و روی فرش‌ها آب به‌اندازه پنج‌سانتی‌متر باقی مانده است. نمی‌دانند که چطور سیل به خانه‌شان در انتهای کوچه بن‌بست رسیده است. در چشم به‌هم‌زدنی سیل یک متر از خانه را گرفته است و آنها فقط توانسته‌اند جانشان را نجات بدهند.

تلویزیون ۴۲ اینچ را پسر خانواده از روی آب گرفته و روی مبل‌های خیس گذاشته است. داخل ظرف‌های حبوبات، نخود و لوبیا و برنج نیست، لبریز از آب سیلاب است. امیر پسر خانواده صحبت می‌کند، اما ما نمی‌شنویم؛ حواسمان پی مادرش است که یک جمله را تکرار می‌کند و گریه امانش را بریده است. به گروهی که در‌حال لیست‌برداری از خسارت‌ها هستند، هدایتشان می‌کنیم تا شاید بخشی از خسارتی که دیده‌اند، برایشان جبران شود.

 

جهیزیه‌ای روی آب

مادر و دختر سر روی شانه هم گذاشته‌اند و چشمانشان از گریه سرخ است. کنار جهیزیه‌ای که تهیه کرده‌اند، ایستاده‌اند و یکدیگر را تسلی می‌دهند. نرگس از این می‌گوید که قبل از این اتفاق قرار بود که این لوازم خانه‌اش را پر کند. اما حالا وسایل سوخته و گل گرفته، غمی بر دلش شده است، غمی که با هیچ آبی شسته نمی‌شود. اشک امانش را بریده. وسایلش را یک‌به‌یک نشانمان می‌دهد.

از این می‌گوید که در وضعیت اقتصادی فعلی خانواده‌اش هرکدام از وسایلش را چطور تهیه کرده‌اند. می‌پرسد حالا چه کسی پاسخ‌گوی خسارتی است که دیده‌اند. دخترک با چشمانی که اشک در آن حلقه زده است، می‌گوید: از درد و مصیبتی که داریم بنویسید. بگذارید همه ببینند و بخوانند که چه بر سرمان آمده است.

راضیه خانم در ادامه صحبت دخترش به اجناس مغازه‌اش که همه آنها لباس است، اشاره می‌کند. لباس‌ها غرق در آب است. قرار بوده که این لباس‌ها را به مغازه منتقل کند، اما سرپنجه بی‌رحم سیل، آنها را در خود کشیده. حالا او مانده و خسارتی که به جهیزیه دخترش خورده و سرمایه‌اش که خیس در سیلاب است. نمی‌داند چطور این همه خسارت مالی را می‌تواند جبران کند.

 

روایت‌های ساکنان سپاه ۶۹ از غرق شدن زندگی‌شان

 

ناجی بچه‌های همسایه

مردی حدود شصت‌ساله در کوچه ایستاده است. تا می‌بیند، جلو می‌آید و هدایتمان می‌کند تا انتهای یکی از کوچه‌های باریک و بن‌بست که منزلش در آنجا واقع شده است. اثر گل‌و‌لای تا حدود یک‌متر‌و‌نیم روی دیوار‌های خانه‌اش دیده می‌شود.

همان‌طور‌که پشت سرش می‌رویم، برایمان توضیح می‌دهد که سیل از ابتدای کوچه سپاه به داخل کوچه سرازیر شده و به‌سمت کوچه‌های بن‌بست آمده است. خانواده‌اش را به طبقه بالا هدایت کرده، اما آب لحظه‌به‌لحظه بالاتر آمده به‌حدی که به ذهنش می‌رسد به پشت‌بام خانه بروند.

در یک لحظه، صدای بچه‌های کوچک همسایه را می‌شنود. جیغ می‌کشیدند و کمک می‌خواستند. مادرشان سر کار بوده است و آنها در خانه حبس شده بودند. نردبان را از نورگیر به داخل خانه می‌گذارد و به کمک همسرش، بچه‌ها را از خانه بیرون می‌کشند.

همسرش روی پله‌های خیس خانه نشسته است و اشک چشمانش را پوشانده. صدایش بغض‌آلود است و از کمک نیرو‌های بسیجی، ارتشی و گروه‌های جهادی می‌گوید؛ اینکه تا پاسی از شب به کمک آنها گل‌و‌لای را از خانه بیرون کشیده‌اند. او از این می‌گوید که جایی برای استراحت ندارند و حتی کفش‌هایشان را سیل برده است.

 

نیم‌ساعت در میان تگرگ‌

خانه خودش چند کوچه بالاتر است. با برادرهایش آمده‌اند خانه مادرشان؛ مادری که از شدت سرما پاهایش نای حرکت ندارد و در بستر افتاده است. در‌حالی‌که رشته صحبت را به دست گرفته است، از این می‌گوید که مادرش تنها زندگی می‌کند. سیل به کوچه بن‌بست زده و مادر برای اینکه در سیلاب غرق نشود، به لوله گاز چسبیده.

آن‌طور‌که دختر روایت می‌کند، مادر حدود نیم‌ساعت میان تگرگ‌ها بدون جوراب و کفش در آن وضعیت بوده است تا نیرو‌های جهادی می‌رسند و او را نجات می‌دهند. دختر که راوی داستان مادرش است، از تنهایی مادر و اینکه آنها نتوانسته‌اند به کمک او بیایند، گریه می‌کند.

روایت‌های ساکنان سپاه ۶۹ از غرق شدن زندگی‌شان


کمک‌های جهادی

طی گفتگو با مردم، آنها از پای‌کار بودن نیرو‌های جهادی و بسیجی می‌گویند، نیرو‌هایی که از همان لحظه‌های اولیه وقوع سیل به داد مردم رسیدند و کمکشان کردند.

در‌این‌باره سرهنگ ابوذر شیردل، فرمانده حوزه بسیج کمیل یک وچهار می‌گوید: بیش‌از ۳۷‌گروه جهادی از‌جمله بسیج، نیرو‌های مسلح، نیرو‌های هلال احمر و سازمان‌های وابسته به شهرداری، پای کار آمده‌اند. متأسفانه بعد‌از شکسته‌شدن دیوار اطراف زمین افتاده استان قدس، سیل جاری می‌شود و ماشین‌ها و خانه‌ها را تخریب می‌کند. در این اتفاق ۸۵‌خانه و ۷۳‌ماشین آسیب دیده‌اند و سازمان آتش‌نشانی برای حفظ ایمنی پنج‌خانه را پلمب کرده است.

سرهنگ شیردل با اشاره به اینکه در حال حاضر با حضور جهادی مردم و سازمان‌های دولتی و غیر‌دولتی، مشکل در زمینه تعداد نیروی خدماتی وجود ندارد، توضیح می‌دهد: برای رفع مشکلات مردم به زمان نیاز داریم. سیل‌زدگان دغدغه جبران خسارت وسایل خانه‌شان را که از بین رفته است، دارند. بیشتر از هر چیز به فرش و وسایل گرمایشی نیاز است.

او درباره اسکان اولیه این افراد توضیح می‌دهد: مسجد سیدالشهدا (ع) در شهید خاکستری ۳۰، مسجد قمر بنی‌هاشم (ع) در شهید خاکستری ۳۵ و حسینیه شهدای نصر از لشکر نصر سپاه را برای اسکان شهروندان آسیب‌دیده آماده کردیم که حدود ۳۷ تا ۵۰ نفر در هر کدام اسکان پیدا کرده‌اند. برخی از شهروندان نیز در زائرشهر آستان قدس رضوی اسکان یافته‌اند.

شیردل می‌افزاید: حدود ۲ هزار بسته غذایی در هر وعده توزیع می‌شود. چند قالی‌شویی برای شستن فرش‌ها به‌رایگان اعلام آمادگی کرده‌اند. علاوه‌براین استانداری با استقرار کانکسی در ابتدای خیابان سپاه ۶۹ از افراد خسارت‌دیده خواسته است برای اعلام خسارت به آنها مراجعه کنند.

روایت‌های ساکنان سپاه ۶۹ از غرق شدن زندگی‌شان

 

محبوس شدن دانش‌آموزان در مدرسه

ماجرای سیل و خسارت‌هایش به سپاه‌۶۹ ختم نمی‌شود. اگر از بولوار سپاه به‌سمت دیگر خیابان بروید، گل‌و‌لای را در خیابان سپاه ۶۲ خواهید دید که تا نیمه خیابان را مسدود کرده و ماشین‌ها را در خود فرو‌برده است. یکی از ساکنان این معبر، گلایه‌مند از وضعیت زندگی‌اش، توضیح می‌دهد: آب از آن سمت خیابان به اینجا آمده و خانه‌هایمان در گل فرو رفته است.

خیابان‌های شهید خاکستری ۴۲، ۴۳ و... هم شرایط بهتری ندارند، اما بدترین قسمت، مقابل سپاه‌۶۶ یا همان شهید‌باقری‌۲۰ است؛ مدارسی که در سیلاب فرو رفته و دانش‌آموزانش تا ساعت ۶ بعدازظهر محبوس مانده بودند تا بالاخره به کمک آتش‌نشانی و با همت والدین در آن شرایط نامساعد به خانواده‌هایشان رسیدند.


مغازه‌هایی که آب رفت

وقتی متوجه می‌شوند خبرنگاریم، تقاضا می‌کنند به بولوار شهید‌اصلانی برویم و سری به مغازه‌هایشان بزنیم. هر‌دو مغازه در گل فرو رفته و مواد خوراکی از بین رفته است.

غلامی می‌گوید: سیل خیابان سپاه به این کوچه آمد و به‌خاطر گودی اینجا با شتاب وارد مغازه‌های ما شد و شیشه‌های سکوریت مغازه را شکست. خودتان می‌بینید که هیچ چیزی سالم نمانده است و قابل استفاده نیست. نمی‌دانم چه کسی خسارت ما را می‌دهد، چون تاکنون کسی به ما سر نزده است.

همدلی برای رباط طرق

یکی از همسایه‌ها می‌گوید: اگر می‌توانید، سری به رباط طرق بزنید؛ آنها هم شرایط بهتری از ما ندارند. وارد رباط طرق ۱۵ که می‌شویم به ظاهر همه‌چیز آرام است، اما کم‌کم گل‌و‌لای به چشم می‌خورد. هرچه جلوتر می‌روی، شرایط بدتر می‌شود. در خانه‌ها باز است و همسایه‌ها به یکدیگر کمک می‌کنند.

زهرا‌خانم ما را به داخل خانه‌اش دعوت می‌کند. هیچ‌چیز سر جایش نیست. همه وسایل را در گوشه‌ای جمع کرده‌اند. زهرا‌خانم می‌گوید: ناگهان سیلاب از زیر در وارد خانه شد و یک متر بالا آمد. آن‌قدر ترسیدیم که به خانه همسایه در طبقه بالا پناه بردیم. وقتی برگشتیم، آب جذب زمین شده بود و روز بعد هم دیدیم خانه نشست کرده است و هر لحظه ممکن است خانه روی سرمان بریزد.

وضعیت خانه فاطمه‌خانم هم بهتر نیست. او از آب‌گرفتگی خانه‌اش می‌گوید و توضیح می‌دهد: آب از سمت بوستان ثامن به خانه‌های کوچه هفدهم وارد شد و از آنجا هم به سمت خانه‌های ما آمد.

* این گزارش سه‌شنبه یکم خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۸ شهرآرامحله منطقه ۷ و ۸ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44