کد خبر: ۱۱۴۲
۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

سهمی از هنرمان نداریم

خیابان پورسینا حالا به کسب و کارهای کوچک خانگی‌اش معروف است و اینجا هر خانه‌ای یک کارگاه کوچک است. خانم‌ها هر کدام مهارتی دارند و دوشادوش مردانشان بار اقتصادی خانواده را به دوش می‌کشند. عده‌ای کفش می‌دوزند، عده‌ای غذای محلی می‌پزند، بعضی‌ها شغل‌های فصلی مثل پاک کردن زعفران را دنبال می‌کنند و... قالی‌بافی و گلیم‌بافی هم یکی از آن شغل‌هایی است که خیلی از بانوان محله پورسینا در آن مهارت دارند و به در آمد رسیده‌اند. البته به گفته خودشان این درآمد درخور توجه نیست. زحمت اصلی را آن‌ها می‌کشند و بیشتر درآمد کار به واسطه‌ها می‌رسد.

خیابان پورسینا حالا به کسب و کارهای کوچک خانگی‌اش معروف است و اینجا هر خانه‌ای یک کارگاه کوچک است. خانم‌ها هر کدام مهارتی دارند و دوشادوش مردانشان بار اقتصادی خانواده را به دوش می‌کشند. عده‌ای کفش می‌دوزند، عده‌ای غذای محلی می‌پزند، بعضی‌ها شغل‌های فصلی مثل پاک کردن زعفران را دنبال می‌کنند و... قالی‌بافی و گلیم‌بافی هم یکی از آن شغل‌هایی است که خیلی از بانوان محله پورسینا در آن مهارت دارند و به در آمد رسیده‌اند. البته به گفته خودشان این درآمد درخور توجه نیست. زحمت اصلی را آن‌ها می‌کشند و بیشتر درآمد کار به واسطه‌ها می‌رسد. هرچه هست هنر و مهارت این بانوان قالیباف حالا در شهر زبانزد تولیدکننده‌هاست. واسطه‌هایی که این فرش‌های پرکار را با هزینه‌ای اندک خریداری می‌کنند و بعد به کشورهای اروپایی صادر می‌کنند. فاطمه و الهه اختر دو خواهر قالیباف ساکن محله پورسینا هستند که معتقدند واسطه‌گرها به هنرشان ضربه زده‌اند.

 

زنان ترکمنی و هنر قالیبافی

فاطمه متولد سال ٧٣ است و الهه متولد سال ٧٩. فاطمه قالیبافی را از همان دوره نوجوانی یاد می‌گیرد. می‌نشیند وردست مادر و خاله و عمه‌های قالیبافش و کم کم با چم و خم آن آشنا می‌شود. چم و خم بافتن قالی‌های دو رو ابریشم دری دوخت که بسیار سخت است و ظریف‌کاری دارد و کمتر کسی از عهده بافتن این قالی‌های پرکار برمی‌آید. او داستان علاقه‌اش به قالی‌بافی را این طور تعریف می‌کند: ما اصالتا ترکمنی هستیم. قالی بافی هم در قوم ترکمن هنری ریشه‌دار و قدیمی است که بیشتر زنان این قوم آن را می‌آموزند. در خانواده و اقوام ما هم این هنر، هنری مرسوم بود. من هم تا چشم باز کردم دار قالی و قالی‌بافی را می‌شناختم و به آن علاقه داشتم. ساعت‌ها می‌نشستم کنار مادرم و به دست‌هایش نگاه می‌کردم. ١٤ساله که شدم درس و مدرسه را رها کردم و به طور جدی این حرفه را آموختم. تحصیل را دوست داشتم اما پدرم کارگری ساده بود که به‌سختی از پس هزینه خانواده پرجمعیتمان برمی‌آمد و ما هم باید دوشادوش او کار می‌کردیم و کمک‌خرج خانواده می‌بودیم.

ما اصالتا ترکمنی هستیم. قالی بافی هم در قوم ترکمن هنری ریشه‌دار و قدیمی است که بیشتر زنان این قوم آن را می‌آموزند

 

صبح و شب پشت دار قالی

اولین چیزی که فاطمه می‌بافد یک پشتی کوچک قرمز رنگ است که هنوز آن را دارد. بافتن همان قالی سه ماه زمان می‌برد و فاطمه هم وسط کار خسته می‌شود اما کار را تمام می‌کند. کم کم که سوی چشم مادر کم می‌شود و کمر درد به سراغش می‌آید فاطمه که فرزند ارشد خانواده بوده جای او را می‌گیرد و صبح و شب پشت دار قالی می‌بافد. می‌گوید: اوایل مجذوب ظرافت این هنر شده بودم.
اما کم کم که بزرگ‌تر شدم و جای مادر را گرفتم به فکر درآمد و خرج خانواده بودم. این موضوع باعث شد که عشق و علاقه‌ام به قالی‌بافی روز به روز کمتر شود و فقط جنبه اقتصادی برایم داشته باشد.

 اینجا پر از خانم های قالیباف است که صبح و شب با درآمد بسیار ناچیز قالی می‌بافند چراکه سود اصلی نصیب واسطه‌ها و صادرکنندگان قالی می‌شود

 

گاهی از قالی‌بافی بیزار می‌شوم

الهه خواهر کوچک‌تر فاطمه هم داستانی مشابه را تعریف می‌کند. اینکه او هم بنا به شرایط اقتصادی خانواده بافت قالی را کنار چهار خواهر دیگرش شروع می‌کند. او که تحصیل را رها کرده و دلش می‌خواهد دوباره فرصتی فراهم شود و ادامه تحصیل دهد، از سختی‌های کار قالی‌بافی می‌گوید: سوی چشم‌های آدم کم می‌شود و به دلیل بی‌تحرکی کم کم کلی بیماری به‌سراغ آدم می‌آید که شایع ترینش کمردرد است. گاهی پیش می‌آید که فرصت برای رساندن قالی به دست مشتری کم است و ١٧ساعت مداوم پشت دار قالی می‌نشینیم. آن موقع از قالی‌بافی بیزار می‌شوم!
حق به حق‌دار نمی‌رسد

آرزو و اهداف فاطمه اما رنگ و بوی متفاوت‌تری دارند. او هم مثل الهه در فکر ادامه تحصیل است اما اهدافی هم برای این حرفه دارد: بزرگ‌ترین سختی کار ما به نظر من درآمد کم آن نسبت به کار سنگینی که انجام می‌دهیم است. اینجا پر از خانم های قالیباف است که صبح و شب با درآمد بسیار ناچیز قالی می‌بافند چراکه سود اصلی نصیب واسطه‌ها و صادرکنندگان قالی می‌شود. هنر ما به جای جای دنیا صادر می‌شود بدون اینکه خودمان بهره‌ای از آن ببریم. دلم می‌خواهد روزی سازوکاری طراحی کنم که حق به حق‌دار برسد و زنان محله پورسینا بالأخره بتوانند سهمی از هنر و مهارتشان داشته باشند.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44