کد خبر: ۶۶۶
۲۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

120 سال کاشی‌‌کاری در خاندان «قدس» ادامه دارد

پدربزرگم حاج یوسف از یزد به مشهد مهاجرت می‌کند و اینجا مشغول حرفه کاشی‌کاری می‌شود. ایشان وردست استاد زین‌العابدین می‌شود. کاری که پدربزرگ می‌کند و کاشی‌ای که ایشان ابداع می‌کند تحول بزرگی در صنعت کاشی‌سازی ایران پدید می‌آورد.

نقاره‌خانه حرم هنوز هم برای خیلی‌ها تداعی‌گر خاطرات آن 400کارگر و متصدی است که در هشت‌کوره کاشی‌پزی در ارتفاعی با 72پله مستقر بودند؛ کوره‌های کاشی‌پزی که پس از بمب‌گذاری حرم مطهر رضوی در سال72 در شهر پراکنده شدند. 

پیش از آن اتفاق شوم کاشی‌پز‌ها در همان زیر نقاره‌خانه کاشی‌ها را می‌پختند و رویشان طرح و نقش لچک و ترنج هفت‌رنگ می‌انداختند و از همان‌جا هم با گاری به صحنی که باید روی دیوارهایش جاودانه می‌شدند می‌بردند و نصابان زبردست با نظارت کاشی‌کارها طوری کاشی‌ها را می‌چیدند که انگار سال‌هاست قرار بوده روی همان دیوار طرح‌های اسلیمی‌شان را به نمایش بگذارند. روی بسیاری از کاشی‌های هفت‌رنگ و معرق‌کاری شده صحن‌های بارگاه رضوی نام حاج یوسف کاشی‌پز قدس حک شده است.

حاج یوسف که ابداع‌کننده کاشی سیلیسی در کشور است، جزو معدود کاشی‌کارهایی است که همه رنگ‌های کاشی‌ها را با ترکیب عناصر طبیعت و گیاهان به دست آورده است. هنوز هم آثار ماندگار هنر دستش حرف‌ها با استادان معاصر این رشته دارد. بعد از او پسرش حاج محمدتقی هم پایش را جای پای پدر گذاشت و 43سال و یک ماه همدم دستگاه آقا امام هشتم(ع) و همان نقاره‌خانه بود که هر روز باید 72پله‌اش را گز می‌کرد تا به کارگاه کاشی‌پزی برسد.

آن کارگاه معروف را حاج محمد، نسل سوم خاندان حاج‌یوسف هم که حالا 58سالگی را می‌گذراند به چشم دیده و سال‌ها در آن وردستی پدر را کرده است. از جمله فعالیت‌های حاج محمد کاشی‌پز قدس ساخت کاشی‌های صحن‌های حرم مطهر، ساخت ‌کاشی‌های چهار گنبد فیروزه‌ای حرم امام خمینی(ره) و تولید و ساخت کاشی‌های مجتمع فرهنگی اسلامی در هندوستان، ساخت کاشی‌های کتیبه هل‌اتی در حسینیه‌ای در وین اتریش، تولید کاشی‌های بقاع متبرکه و ساخت کاشی‌های داخلی سر در مسجد قائم(عج) محله احمد‌آباد است. 

آقای قدس در مغازه‌اش در خیابان آبکوه میان نمونه کاشی‌های دست‌ساز کارگاه پدری‌ که هنوز چراغش به همت او و نسل چهارم خاندان حاج یوسف یعنی فرزندان حاج محمد، حمید‌رضا و محمدتقی روشن است مقابلم نشسته و از زیر و بم کار کاشی‌‌کاری، خاطرات و راهی که این چهار نسل حدود 120سال متوالی در صنعت کاشی‌پزی سنتی طی کرده‌اند می‌گوید.

 

سنگ آسیاب و رنگ داغ

محمد کاشی‌پز قدس سال 1341 متولد شده است. او ساکن محله کوی‌دکتری است و از دوازده‌سالگی فعالیتش را در کارگاه کاشی‌پزی پدر و وردستی او در زیرزمین خانه‌شان در خیابان عنصری آغاز کرده و 46سالی می‌شود که کاشی‌کاری می‌کند. 

چند سالی هم هست که فرزندانش در کنار او به همین حرفه و هنر مشغول هستند. صحبتمان که به سمت و سوی خاطرات کودکی می‌رود حاج محمد کلی خاطره دارد از پدرش و زمانی که کار را شروع کرد، تعریف می‌کند: «از پانزده‌سالگی به طور رسمی کارم را نزد پدر شروع کردم اما قبل از آن هم در دست و پای استادان کاشی‌پزی که همراه پدرم بودند بزرگ شدم. پدرم سنگ آسیابی درست کرده بود که به صورت دایره بود و روی زمین قرار داشت. در آن سن کودکی برای من جالب بود که چطور دو سنگ آسیاب روی هم قرار می‌گیرد و آن‌گونه رنگ‌های گیاهان را در هم می‌تنند و می‌سابند و رنگ دیگری خلق می‌کنند. 

نکته جالب‌ترش این بود که وقتی یک رنگ را می‌ساییدند آن‌قدر رنگ داغ می‌شد که از میان سنگ‌های آسیاب بخار غلیظی بیرون می‌زد. یادم هست پدر مقداری کتیرا داخل آن رنگ‌ها می‌ریخت که رنگ ثابت شود و از روی کاشی سر نخورد. او می‌گفت این کارها را از پدربزرگ آموخته است که بسیار در کاشی‌کاری زبردست و استاد بود.»

 

کارهای اولیه ذوقی بود

طراح‌هایی که با مرحوم حاج محمدتقی همکاری می‌کردند هنرمندان برجسته‌ای مانند استاد کرباسیون یا آقای جواهر‌قلم بودند که خط را در آثار بسیار نفیس و چشم‌نوازی طراحی می‌کردند و آثاری که از آن‌ها بر در و دیوار زیرزمین خانه نصب شده بود؛ نه‌تنها محمد کوچک بلکه هر فردی از دوست، فامیل و آشنا را که به منزل آن‌ها می‌آمدند ترغیب به این کار می‌کرد تا از صمیم قلب بخواهند راه حاج محمدتقی را ادامه دهند. 

خیلی از اقوام حاج‌محمدتقی از همین راه کاشی‌کار شدند. حاج محمد توضیح می‌دهد: «روز اولی که کار را شروع کردم به‌خوبی به خاطر دارم. یک‌سری کارهای هنری ذوقی روی کاشی‌های نمونه‌ کار می‌کردیم. وقتی که دستمان راه ‌افتاد در کاسه رنگ قلم را شور می‌دادیم و می‌آوردیم روی کاشی. پدرم می‌گفت قلم را با رنگ زیاد بالا نیاورید. آن را لب کاسه فشار دهید که کمتر رنگ به خود بگیرد. آن قلم‌‌مو را گاهی روی بند فیروزه‌ای فرود می‌آوردیم و گاهی گل‌ها را لاجوردی رنگ می‌‌زدیم. در ابتدا طرح‌های درشت را که زمینه باز داشت انتخاب می‌کردیم تا در حرکت دستمان عادت کند. 

هرچه تخصصمان بیشتر می‌شد طرح‌های ظریف‌تری را رنگ‌آمیزی می‌کردیم. به مرور به حدی ‌رسیدم که وقتی قلم در دست می‌گرفتم از خط‌کش استفاده نمی‌کردم و لرزش دستم هم به تدریج از بین رفت. در کار ما هم استفاده از هر رنگی قانون خودش را داشت و باید با ضخامت خاصی کار می‌شد. اگر قرار بود رنگی نازک‌تر کار شود باید دو بار قلم‌مو را لبه کاسه رنگ می‌کشیدیم و برای برخی رنگ‌ها هم که باید با ضخامت بیشتری کار می‌کردیم دیگر قلم‌مو را به لب کاسه نمی‌کشیدیم.

وقتی حرفه‌ای‌تر شدم یاد گرفتم که اول بین خطوطی را که فضای وسیع‌تری داشت رنگ‌آمیزی کنم و با بقیه رنگ‌های قلم‌مو هم رنگی را که حجمش کمتر بود و باید ظریف‌تر می‌بود انجام دهم. کار با کوره و چیدن کاشی‌ها در آن هم با اصول و فنون مخصوص به خودش باید انجام می‌شد تا کاشی‌ها درست و اصولی پخته شود و ماندگار‌تر باشند. هنگام کار پدر همیشه نکات ریزی را به شاگردانش می‌گفت که همان فوت کار محسوب می‌شدند مانند چگونه زنجاب‌کردن و دوغاب‌ریختن که در کاشی‌کاری بسیار اهمیت دارند.»

حاج محمد‌تقی همیشه به شاگردانش می‌گفت در درجه اول یک کاشی‌کار باید به کار علاقه داشته باشد، باید ترس را کنار بگذارد، خلوص نیت و توکل به خدا داشته باشد تا کارش خوب از آب در بیاید.

 

 

چهار نسل کاشی‌کار

حاج محمدتقی در آستان‌قدس‌رضوی در یکی از هشت‌کارگاه کاشی‌پزی زیر نقاره‌خانه حضرت مشغول به کار بود، از سال 1328 تا 1371 که به رحمت خدا رفت. حاج محمد می‌گوید: «پدرم به مدت 43سال در مکان‌های متبرکه آستان‌قدس کاشی‌کاری می‌ کرد. تمام کاشی‌های مکان‌های متبرکه حرم در صحن انقلاب جنب مهمان‌سرا و بالای نقارخانه پخته می‌شد. پدرم به طراحی، رنگ‌آمیزی و پخت کاشی‌های هفت‌رنگ و کاشی‌های معرق صحن‌های‌آزادی و ‌انقلاب، مسجد بالا‌سرحضرت و نقاط مختلف حرم مشغول به خدمت بود. 

او این هنر را از پدربزرگم حاج یوسف کاشی‌پز قدس آموخته بود. ایشان هم این کاررا از سال 1290تا سال 1340 حتی با وجود ناتوانی و ضعف بدنی که سال‌های آخر فعالیتشان داشتند به مدت 50سال انجام دادند. روزنامه خراسان 5مرداد 1340 هم مقاله‌ای درباره ایشان و هنری که با رفتنشان ممکن است به دست فراموشی سپرده شود نوشت. پدر‌بزرگ این هنر را در زمان‌های قدیم از استادی به نام استاد زین‌العابدین که برخی کاشی‌های صحن آزادی را ساخته آموخته بود و کاشی‌کاری مسجد گوهرشاد، گلدسته‌‌های مسجد، معرق‌های زیر گنبد ا...وردی خان و غرفه‌های داخل صحن آزادی کار پدربزرگ است.»

پدرم به مدت 43سال در مکان‌های متبرکه آستان‌قدس کاشی‌کاری می‌ کرد. تمام کاشی‌های مکان‌های متبرکه حرم در صحن انقلاب جنب مهمان‌سرا و بالای نقارخانه پخته می‌شد. 

مبتکر کاشی سیلیسی

پدربزرگم حاج یوسف از کودکی از یزد به مشهد مهاجرت می‌کند و اینجا مشغول حرفه کاشی‌کاری می‌شود. ایشان وردست استاد زین‌العابدین می‌شود. کاری که پدربزرگ می‌کند و کاشی‌ای که ایشان ابداع می‌کند تحول بزرگی در صنعت کاشی‌سازی ایران پدید می‌آورد.

شاهد این ماجرا هم مهندس دیشیدی است که حدود 40سال کل کارهای آستان‌قدس را انجام دادند، ایشان مهندس سازه هستند و پدرشان معرق‌کار بوده و خودشان هم به عنوان مدیر عامل سازمان حریم حرم 40سالی در تمام صحن‌ها آثاری به جا گذاشته است. آقای دیشیدی نصب کاشی‌های کتابخانه بزرگ آستان‌قدس، دارالولایه، صحن قدس، صحن جمهوری اسلامی و صحن جامع‌رضوی را انجام دادند که کاشی‌کاری‌های این مکان‌ها را هم ما در کارگاه پدری‌ام در آستان قدس انجام دادیم. 

کاشی سیلیسی که حاج یوسف اختراع کرده است در برابر سرما و تغییرات جوی مقاومت دارد. برای ترکیب این کاشی سنگ چخماق را از کوه‌های خلج می‌آوردند.

کاشی‌های سیلیسی پدربزرگ برای نخستین بار در دو صحن آزادی و انقلاب حرم نصب شد و بعد از آن به تدریج ساخت کاشی با گل رس که در صنعت کاشی‌پزی تهران، اصفهان و قم باب بود کنار رفت. حاج یوسف، سیلیس را با پودر بلور‌شیشه ترکیب کرد تا ماندگار باشد و در سرما مانند کاشی‌هایی که با رس درست می‌شوند دچار یخ‌زدگی و جداشدن رنگ‌ها نشود. کاشی سیلیسی که حاج یوسف اختراع کرده است در برابر سرما و تغییرات جوی مقاومت دارد. برای ترکیب این کاشی سنگ چخماق را از کوه‌های خلج می‌آوردند.

 آن زمان‌های قدیم این سنگ‌های چخماق را سوار بر گاری به حرم می‌آوردند و همان‌جا سنگ را پودر می‌کردند و به آن بلور پودر شده شیشه می‌زدند و برای چسبیدن آن‌ها به هم از چسبندگی گل سرشور که مانند ماست غلیظ شده بود استفاده می‌کردند. آن زمان سختی کار این بود که پودر کردن سنگ چخماق تا آماده‌شدن کاشی برای نصب در همین کارگاه‌های زیر نقاره‌خانه اتفاق می‌افتاد و مانند حالا کارخانه سیلیس آماده وجود نداشت که سیلیس پودرشده را به کاشی‌کارها بدهد.

 

یافتم؛ یافتم...

آقای دیشیدی هم پدربزرگم را دیده‌اند و هم پدرم را. ایشان خاطره‌ای از پدربزرگ دارند و می‌گویند آن زمانی که کوره‌ها با کنده داغ می‌شد حاج یوسف می‌خواست رنگی را برای کاشی ابداع کند. من ایشان را دیدم که کاشی به دستش بود و می‌گفت: یافتم؛ یافتم! گویا بسیار تلاش کرده بود تا آن ترکیب رنگی جدید را به دست آورد. آن رنگ تغاری خاصی بود که برای کشک‌سابی‌های قدیم استفاده می‌شد. رگه‌هایی از رنگ قهوه‌ای شکلاتی کمرنگ. ایشان می‌گفت من که درس مهندسی را خوانده بودم از حاج یوسف پرسیدم که چه کار کرده‌اید؟! و در پاسخش گفت چند روز است که می‌خواستم این رنگ را درست کنم ولی هر بار رنگ را روی کاشی می‌گذاشتم یا می‌ترکید یا خراب می‌شد تا بالأخره امروز به محض آسیاب‌کردن رنگ، آن را روی کاشی زدم و دیدم بسیار خوب روی کاشی نشسته و خوب از آب درآمده است.

 

شاگردان خاندان کاشی‌کارها

پدربزرگم شاگردانی مانند محمود معاونی داشت که پدرش کاشی‌پز بود و با هم در صحنین کار می‌کردند. از دیگر شاگردان حاج یوسف، پدرم و استاد اکبر عباس‌نژاد و استاد سید منصور بودند. 

پدرم تعریف می‌کرد که پدربزرگ خودش رنگ‌ها را به‌طور سنتی می‌ساخت. رنگ‌هایی که با ترکیب چخماق با چند گیاه طبیعی و به میزان‌های مشخصی درست می‌شد. پدربزرگ فوت درست‌کردن رنگ‌ها را به پدرم و شاگردان دیگرش یاد داده بود. 

کاشی‌هایی که پدر و پدربزرگم در قدیم کار می‌کردند کارهای دورتادور هزاره حرم است که کاشی‌‌های سه‌بعدی (گود و برجسته) دارد. در ایوان‌های مسجد گوهرشاد هنوز آثار این‌گونه کارهای پدربزرگ هست. ایشان کاشی‌های کل مسجد گوهرشاد را در کوره‌هایی پختند که با چوب اُرس که از کلات می‌آوردند و آتش بسیار خوبی داشت و دوده نمی‌داد، گرم می‌شد.

ایشان کاشی‌های کل مسجد گوهرشاد را در کوره‌هایی پختند که با چوب اُرس که از کلات می‌آوردند و آتش بسیار خوبی داشت و دوده نمی‌داد، گرم می‌شد.

 تمام کاشی‌های زمان پدرم با دست ساخته می‌شد و بسیار مرغوب بود و من هم سعی کرده‌ام همراه پسرانم هنر دست پدر بزرگ و پدر را حفظ کنم اما اکنون تولید کاشی‌ها بیشتر مکانیزه شده و قالب می‌زنند و سیستم کار تغییر کرده است. تک و توکی هستند که مانند ما کار با دست را هنوز ادامه می‌دهند. 

اگر کاشی‌های قدیم را نگاه کنید متوجه می‌شوید که آن‌ها بسیار خوشرنگ‌تر و چشم‌نواز‌ترند. این کاشی‌ها با چوب درخت اورس آرام پخته می‌شد و مانند غذایی که قدیمی‌ها از صبح روی چراغ سه‌فیتیله‌ای می‌‌گذاشتند تا ظهر جا بیفتد و بسیار مزه‌اش فرق می‌کرد، این رنگ‌ها نیز جلا و کیفیت بیشتری دارد. 

سوخت کوره‌ها اول چوب ارس بوده، بعد نفت شده و بعد هم گاز. اکنون درجه حرارت را زیاد می‌کنند و بعد هم زود آن را سرد می‌کنند که همین کار باعث می‌شود کاشی‌ها زود ترک بخورد و ماندگاری رنگ‌هایشان هم کمتر باشد اما قدیم حتی وقتی کوره را خاموش می‌کردند کاشی‌ها را بیرون نمی‌آوردند تا آرام آرام سرد شده و کیفیت آن حفظ شود. قدیم همه کارهایشان از سر صبر بود و برای هیچ چیزی عجله نداشتند.

 

انتقال کارگاه‌ها به خارج از حرم

پدرم سال 71 فوت کرد و در خردادماه روز عاشورای سال72 بمب‌گذاری حرم مطهر امام‌رضا (ع) اتفاق افتاد. همان اتفاق دلیل محکمی شد برای انتقال کارگاه‌ها از حرم؛ گرچه پیش از آن در سال‌های64 و 65 مکان‌هایی را برای این کارگاه‌ها که شامل کاشی‌پزی، سنگ‌تراشی، آینه‌کاری و... بود آماده کرده بودند اما بمب‌گذاری بهانه‌ محکمی شد که کارگاه‌ها را منتقل کنند و کارگاه‌های کاشی‌پزی آستان‌قدس هم به کارخانه‌ای در شهرک کنه‌بیست جنب شرکت فرش آستان قدس منتقل شد.

بمب‌گذاری بهانه‌ محکمی شد که کارگاه‌ها را منتقل کنند و کارگاه‌های کاشی‌پزی آستان‌قدس هم به کارخانه‌ای در شهرک کنه‌بیست جنب شرکت فرش آستان قدس منتقل شد

 تا زمانی که پدر من در قید حیات بود در حرم هشت کوره بود که این کوره‌ها وصل به مهمان‌سرا و دانشگاه علوم اسلامی رضوی در زیر نقاره‌خانه حرم قرار داشت. صبح کاشی‌ها را در فرغون می‌‌ریختند و در داخل کارگاه‌ها تقسیم می‌کردند. آنجا کاغذ‌ها را قیچی می‌کردند و طرح‌ها را با سریش روی کاشی‌ها می‌چسباندند و دورهای آن را به حالت تراش و پرداخت‌ کاری می‌ساباندند.

 آن زمان کارها دو وقته بود. 7 تا 12 و دو ساعت استراحت و بعدازظهر هم از ساعت 2 تا 5 فعالیت داشتند. مانند کارگاه آقای یوسفی و قربان‌پور و... و هر کدام از هشت کارگاه‌ یک اوستا کار داشت. صبح‌ها هم آقای عرفانی معمار می‌آمد و از غرفه‌ها خبر می‌گرفت. کارهای معرق را دستش می‌گرفت و زیر نور لامپ آن‌‌ها را با دقت نگاه می‌کرد. بعد هم از آنجا کارها را با بالابر می‌آوردند و به سمت صحن‌ها می‌بردند. حجم کارها خیلی زیاد نبود و چون کاشی‌ها در نزدیکی محل نصب تولید می‌شدند کم کم آماده شده و آن‌ها را در محل نصب می‌کردند.
توفیقی بود که همان سال‌هایی که کارخانه جدید را راه‌اندازی کردند من به آقای مهندس دیشیدی معرفی شدم و ایشان در همان سال66 پیشنهاد داد که مدیریت کارخانه کاشی آستانه را به عهده بگیرم و اسم پدربزرگ را زنده نگه‌ دارم. سال 66 کارگاه جدید آستان‌قدس را در آنجا راه‌اندازی کردیم که برای صحن‌های قدس، جمهوری وکتابخانه حرم کاشی می‌پختیم. آن‌ها اولین کارهای خروجی آنجا بود. پدرم همچنان آن سال‌هایی که من مدیر کارخانه بودم در کارگاه حرم مشغول به فعالیت بود.

 

توفیق زیارت هر روزه‌ امام رضا(ع)

زمانی که کارگاه‌ها در حرم بودند بسیار جوّ خالص، معنوی و هنری در آن‌ها برقرار بود. پدرم و همکاران او هر روز صبح توفیق این را داشتند که به زیارت امام‌رضا(ع) بروند. در بدو ورود سلامی به امام‌رضا (ع) می‌دادند و بعد می‌آمدند در حرم و به کار مشغول می‌شدند. این کار یک معنویت دیگری هم داشت که بیشتر کارگران آنجا همیشه با وضو بودند و این کارهایی که انجام می‌شد همیشه حالت معنوی خودش را داشت و ما می‌بینیم کاشی‌هایی که از آن دوران‌ها به جا مانده همه یک معنویت و جلوه خاصی
دارد.

 

کاشی‌های ماشینی کیفیت گذشته را ندارد

قدیم همه کارها دقیق‌تر و با حوصله و صبر بیشتری انجام می‌شد. حتی طرحی را که می‌کشیدند بسیار دقت می‌کردند که لوچی نداشته باشد. زمان مرحوم پدرم، مرحوم محمدحسن رضوان، خطاط و نقشه‌کش آستان قدس بود و کارهای خط و طرح را انجام می‌داد. پسرش آقا رضا رضوان در غرفه بالای صحن آزادی اتاقی داشت که طرح‌های آستان‌قدس را آنجا می‌کشید و بعد با استادکارها، معرق‌کاران و کاشی‌کاران هماهنگ می‌شد و کار رنگ‌آمیزی و اجرا را انجام می‌‌داد. امروزه اما این کارها را با دستگاه نقشه‌کشی چاپ می‌کنند که کارهای آن لوچی‌هایی دارد و مثل کار دست بی‌نقص نیست اما کارهایی که در حرم با آن معنویت کار می‌‌شد بسیار کیفیت خوبی داشت.

 

ما هر چه داریم متعلق به امام رضا(ع)است

برای پدرم مانند خیلی‌ها که در مکان‌های متبرک آستان‌قدس کار می‌کردند وضوداشتن اهمیت داشت. دانشجوها و کارآموزها که به حرم می‌آمدند، پدرم با سعه‌صدر و حسن خلق همه کار را به آن‌ها یاد می‌داد و عیب کار را به آن‌ها می‌گفت. آقای یوسفی مدیر موفق بزرگ‌ترین کارگاه لعاب در ایران خاطره‌ای از پدرم در اوایل انقلاب دارد و تعریف می‌کند یک بار زیر نقاره‌خانه نزد پدر آمده است و او به وی قوت قلب داده و گفته برو در این کار حتما موفق می‌شوی. کسانی که پدرم را می‌شناسند می‌گویند بسیار خوشرو و خنده‌رو بود و کار همه را راه می‌انداخت. پدرم در کار دعوا هم می‌کرد و گاهی با خط‌کش روی میز می‌زد اما همان حرکات دعواگونه‌اش هم ته‌مزه طنز داشت. به من می‌گفت بچه یاد بگیر،کار کن. یک بار یکی از بچه‌ها کاشی داغ را برداشته و از دستش افتاده بود و شکسته بود ولی پدرم اصلا دعوایش نکرد. پدرم حرمی بود چون سال‌های زیادی از عمرش را در حرم گذرانده بود. همیشه می‌گفت ما هر چه داریم متعلق به امام‌رضا(ع) است. همه گوشت و پوست و استخوانمان با خانه امام رضا(ع) عجین شده است. باید قدر این را بدانیم که در دستگاهش هستیم.

 

دو سال استخدام رسمی آستان قدس

من هم دو سال در سال 65 و 66 استخدام رسمی آستان قدس بودم. با وجود اینکه24 سال بیشتر نداشتم ولی امام رضا(ع) کرمش شامل حالم شد و در این دستگاه متبرک مشغول به فعالیت شدم. دو سال مسئولیت کارخانه تولید کاشی سنتی آستان قدس را عهده‌دار بودم. همان سال‌هایی که کار را شروع کردم به استقلال مالی رسیدم و 200 تا تک تومانی هم از پدرم نمی‌گرفتم. در آن کارخانه که بودم از 6 صبح تا 4 بعد‌ازظهر یکسره کار می‌کردیم. نیروهایی که آموزش دادیم همه استخدام آستان قدس شدند و چند سال پیش اغلب بازنشست هم شده‌اند. خودم هم سال 63 دو دوره خطاطی را نزد استاد نامجو گذراندم. حالا پسر بزرگم حمید‌رضا و محمد‌تقی پسر کوچک‌ترم با داشتن تحصیلات عالیه در کارگاه خودمان مشغول هستند و نسل چهارم خاندان ما هستند.

 

کوره خانگی و سنگ‌های آسیاب دست‌ساز پدر

کوچک‌تر که بودم پدر کار را در منزل می‌آورد. مادرم می‌گفت چرا این‌قدر خانه را شلوغ می‌کنی. یادم هست پدرم کارهای آرامگاه خیام نیشابور را در خانه انجام می‌داد و سفارش امامزاده محروق نیشابور را هم در خانه آماده کرد. پدرم از زیر‌زمین خانه که آن زمان خالی بود به عنوان کارگاه کاشی‌کاری استفاده می‌کرد. 11، 12 ساله بودم که پدرم در منزل یک کوره برای کاشی‌پزی درست کرده بود و یک سنگ آسیاب هم برای ساختن رنگ‌ها داشت. یادم هست با سنگ آسیاب بازی می‌کردم که روی پایم افتاد و چون در آن سال‌ها در خیابان‌های شهر خودرو پیدا نمی‌شد به سختی من را به بیمارستان 100تخت‌خوابی در خیابان دانش‌ بردند. هفت‌خواهر دارم و من تک پسر خانواده هستم. بچه‌های محله و پسرعمه‌هایم هم می‌آمدند و وردست پدرم می‌شدند. پسرعمه‌هایمان که حالا مهندسان برجسته‌ای شده‌اند در کارگاه پدر رشد کردند و آدم‌های موفقی شدند. پدرم از آن‌ها که کمک می‌گرفت حقوق هم به آن‌ها می‌داد. او ادبیات خاصی داشت. مثلا وقتی در کار مکث می‌کردیم می‌گفت خون دماغ کردی وایستادی؟! وقتی می‌خواست ما را برای نماز بیدار کند می‌گفت قطار رفت! یعنی زمان از اول وقت رد می‌شود. می‌خواست نترس باشیم و از ریسک کردن در کار نترسیم. پدرم کوچه‌روشن‌کن و خانه روشن‌کن بود. من بسیاری از موفقیت‌هایم را مدیون او هستم. اعتماد به نفسم با تربیتش بسیار زیاد شد و بسیار جسور بار آمدم. او بسیار با حرف‌هایش قوت قلب می‌داد. پدر با عشق و ذوق کار می‌کرد و همه کسانی که او را می‌شناختند می‌گفتند بی‌ریا و بی‌شیله‌پیله بوده است.

 

پیشنهاد کاری بزرگ در هندوستان در جوانی

سال 69 من 28ساله بودم که پروژه کاشی‌کاری در هندوستان را به من سپردند که یک سال طول کشید. من و اوستا محمد‌صادق حامد مقدم رفعتی، پیرمردی که هر روز با دوچرخه تا دارالولایه سر کار می‌آمد مأمور کاشی‌کاری یک مجتمع فرهنگی اسلامی در هندوستان شدیم. مجتمعی با 160هزار متر زیر بنا در سه قسمت. من مترجم هم بودم. یک سال آنجا حضور داشتیم و در همان روزها هندی را هم یاد گرفتم و کاشی هم تولید می‌کردیم. در هندوستان گشتیم و خاک سیلیس پیدا کردیم که بتوانیم همان‌جا کاشی بسازیم. آن‌ها کاشی‌های نقش برجسته داشتند که برای قالب‌زدنشان دچار مشکل شدیم و مواد به قالب می‌چسبید. برای اینکه بتوانم از تجربیات پدرم استفاده کنم پدرم را هم به هندوستان بردم و او برای اینکه بتواند به من کمک کند و مشکل را حل کند یک هفته از محل کارش مرخصی گرفت. او یادمان داد که ابتدا باید اجازه دهیم خمیر کاشی تا 24ساعت خودش را بگیرد تا به قالب نچسبد. ما آنجا کوره و تمام تدارکات پخت کاشی را آماده و کاشی را پخت کرده و در بنا به کار می‌بردیم. همان‌جا مهندس جواد شهرستانی هم برای بازدید از نحوه عملکرد ما آمده بود. می‌گفت دود از کنده بلند می‌شود.

 

حرف آخر...

هر زمانی که برسم به زیارت حرم امام‌رضا (ع) می‌روم. پدرم هم در صحن جمهوری اسلامی دفن است و هفته‌ای یک‌بار سر مزار او می‌روم. 30سالی می‌شود که مسئولیت کارگاه پدرم در خیابان دریای طلاب دست من است. 20 سالی می‌شود ساکن محله کوی‌دکترا هستم و تعاملاتم با همسایه‌ها خوب است. نزدیک‌ترین جایی که کاشی‌های من در آن کار شده است مسجد محله‌مان، قائم (عج) است که سال 1335 پدرم کاشی‌کاری‌های معرق کتیبه آن را انجام داده بود. سازنده معرق آن استادان محمد و حسین سراجیان هستند و خط ثلث سر در را نیز استاد رضوان انجام دادند و من در سال 72 کاشی‌های قسمت فرورفتگی بالای سر درب ورودی را درست کردم. من در این سن و سال هر چه از خدا خواسته‌ام گرفته‌ام و هر بار در خانه حضرت رضا(ع) را زده‌ام ایشان مرا مورد لطف قرار داده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44