مشکل بیآبی در خرداد سال ۱۳۲۸، صدای یکی از خبرنگاران را درمیآورد و خطاب به نصیرزاده که یکی از سرمایهداران مشهد است، مینویسد «با اینکه در فروردین و اردیبهشت با باران فراوانی روبهرو بودیم، ولی مشهدآب ندارد».
حقیقت این است که «هیچ» خانهای را نه در روستای پاژ و نه در هیچجای دیگر نمیتوان به فردوسی بزرگ نسبت داد؛ زیرا هزار سال از زمان حیات فردوسی میگذرد و اکنون دیگر نشانی از خانههای آن زمان باقی نمانده است.
سیل هولناک سال ۱۳۲۹، عملا بخشهای بزرگی از محله عیدگاه و پایینخیابان را از بین برد و نیروهای نظامی برای مهار بحران، وارد عمل شدند.
روزنامه اطلاعات مینویسد: دهها نفر نامه مینویسند یا تلفن میکنند که ما حاضریم قلب خود را دراختیار پروفسور برنارد بگذاریم تا برای پیوند به انسانهایی که در آستانه مرگ قرار دارند، مورد استفاده قرار گیرد!
پهلوانبرات محمدی و همسرش طاهره فرزانه از قدیمیهای مردارکشان هستند. آنها برایمان از زمستانهایی میگویند که تنها سرگرمی اهالی شاهنامهخوانی و خواندن قصه حسن کرد شبستری بود.
سکینهجبلی در نامهای به وزارت معارف مینویسد: مدت مدیدی است که شغل قابلگی را دارم و از طرف بلدیه جلوگیری شده است که باید تصدیق داشته باشید و داوطلبان باید بر طبق مقررات در مدرسه قابلگی تحصیل کرده باشند. من در این مدت بیست سال، یک نفر شاکی ندارم.
در دوره پهلوی، یکی از نخستین نشریاتی که منتشر میشود، «آشفته» است. عماد عصار، کارمند دولت، از تهران به مشهد منتقل میشود و تصمیم میگیرد باتوجهبه اوضاع شهر یک نشریه طنز راه بیندازد. آشفته، کاملترین نشریه طنز است و برخی آن را نخستین نشریه طنز مشهد میدانند.