
کاسبان کار راهانداز کوچه رسالت ۷۲
کوچه رسالت۷۲، برخوردار و ثروتمند است؛ نه از نظر ظاهر کوچه و شمایل خانهها و مغازههایش، بلکه بهدلیل داشتن همسایههای همدلی که سرمایههای اصلی محله بلال به شمار میروند. پیداکردنشان ساده است و انگشت اشاره هرکدام از اهالی، نشانهای است برای راهنمایی ما بهسمت مغازه همسایههای خوشنام و قدیمیشان.
همراه در رفع مشکلات کوچه
قدمت سکونت جواد نوروزی در این کوچه، به بلندای ۳۷سال عمر اوست. از کودکی، وردست برادرش، در خیاطی کار کرده و سالهاست که دوختن پیراهن مردانه، حرفهاش شده است. مغازه خیاطی او، پاتوق خاصپسندهایی است که مدلهای بازاری به دلشان نمینشیند یا پیراهن اندازه خودشان را بهراحتی در بازار پیدا نمیکنند.
نوروزی برخلاف خیلیها که با رسیدن به استقلال مالی و داشتن پسانداز مناسب، محله کودکیهایشان را ترک میکنند، به ماندن در همین محله اصرار دارد؛ چون بعد از پانزدهسال کار، بین مردم شناخته شده است.
او میگوید: محله ما، مستقل است و به هر فروشگاه و خدمتی نیاز داشته باشم، در کمترین زمان میتوانم تأمین کنم. جای خوبی است برای زندگی. البته مثل هر جای دیگری از شهر مشکلات خودش را هم دارد.
او برای برطرفکردن این مشکلات، دست روی دست نگذاشته، بارها با کمک دیگر اهالی، از دستگاههای مسئول، پیگیری کرده و نتیجه آن را هم کمابیش دیده است؛ مثل حذف پاتوق خلافکارها در یکی از کوچههای اطراف.
پادرمیانی میان اهالی
رضا خوشدل، از دیگر همسایههای قدیمی این کوچه است که تعریف آن را از نوروزی اینطور میشنویم: آقا رضا، بزاز مردمدار محله ماست. مشتریهایش را به خاطر ناداربودن، رد نمیکند و هزینه پارچه را برایشان قسطبندی میکند.
بزاز خوشنام محله بلال، از کودکی در همین کوچه زندگی کرده است. او وارث شغل پدرش، محمد بزاز است که با گذشت بیش از یک دهه از وفاتش، نام او همچنان بین اهالی محله بلال، زنده است. ورود ما به مغازهای که دورتادور آن، مملو از طاقههای رنگارنگ پارچه است، با حضور یکی از اهالی همزمان شده است که برای حل دعوایش با یکی از همسایهها، از آقارضا تقاضای پادرمیانی دارد.
خوشدل میگوید: پادرمیانی بین همسایهها وقتم را میگیرد بااینحال تاجاییکه بتوانم بین اهالی، وساطت میکنم تا کار به پاسگاه و دادگاه نکشد؛ چون خودم درگیر این جور کارهای قضایی بودهام و میدانم که بعداز کلی وقتگذاشتن، شاید در آخر، به نتیجهای که باید هم نرسی.
سرآمد در همسایهداری
با کمک خوشدل، به خواربارفروشی سیدمحمد طباطبایی راهنمایی شدهایم. اهالی او را به سیدطبا یا آقاسید میشناسند. ۴۴سال داردو خاطرات شیرین کودکیاش، با در و دیوار همین کوچه گره خورده است؛ «آقاجانم خدابیامرز، قبل از این خواربارفروشی، میوهفروشی داشت. مرداد که جایش را میداد به شهریور، فصل ربگرفتن شروع میشد. همسایهها از مغازه ما گوجه میخریدند و میآمدند در حیاط بزرگ خانهمان، روی اجاقی که گوشه حیاط درست کرده بودیم، دستهجمعی رب میپختند.»
او میگوید: هر چند روابط دوستانه همسایهها نسبت به قدیم، کمتر شده است، اهالی این کوچه در مقایسه با بسیاری از نقاط شهر، در همسایهداری، همچنان یک سر و گردن بالاتر هستند. کافی است یکی از آنها، نیمهشب به دکتر نیاز داشته باشد. باید باشید و ببینید که بحث بین بقیه همسایهها، بر سر این است که هر کدام میخواهد بیمار را با ماشین خودش به درمانگاه برساند.
* این گزارش یکشنبه ۵ مردادماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.