کاریکاتور ایران وامدار بهمن رضایی است
بهمن رضایی با طرحهایش اسمی چشمگیر بود برای مطبوعات آن روزها. کاریکاتورهایش در مجله «روشنفکر» بهمن جوان را به جایگاهی رساند که مدیران مجله «توفیق» مجاب شدند با او قراردادی بیستوپنجساله امضا کنند.
بهمن رضایی با طرحهایش اسمی چشمگیر بود برای مطبوعات آن روزها. کاریکاتورهایش در مجله «روشنفکر» بهمن جوان را به جایگاهی رساند که مدیران مجله «توفیق» مجاب شدند با او قراردادی بیستوپنجساله امضا کنند.
مهدی رحمتیحصاری، از پنجسالگی مداحی میکند. او سال گذشته در بخش قرائت آیتالکرسی، مقام اول استان را بهدست آورد. مهدی با شوق و علاقهای کودکانه، اما صدایی پخته و پرطنین حاضر میشود.
رفاقتشان از مسجد حضرتمحمد (ص) آغاز شد و حالا پانزدهسال است کنار هم زندگی کردهاند و دیگر فقط همسایه نیستند؛ با هم خرید میروند، گاهی تفریح میکنند و اگر یکیشان مشکلی داشته باشد، دو نفر دیگر بیدرنگ خودشان را به او میرسانند.
معصومه که به روستای پدری رفته بود، دلتنگ مادرش میشود، پدربزرگش، او را با اتوبوس به مشهد میآورد. در مسیر اتوبوس تصادف میکند و پدربزرگ جان خود را از دست میدهد اما معصومه معجزهآسا نجات پیدا میکند.
حامد مولایی در بیست سالگی به پیشنهاد یکی از دوستانش برای تماشای بازی ورزشکاران به باشگاه میرود و از نزدیک مبارزات کیکبوکسینگ را تماشا میکند که بذر علاقه به این رشته در دلش کاشته میشود.
حاجعلی خوشنیت کفشها را به روشی متفاوت دستهبندی کرده و هر دسته را با علامت و تکه پارچهای رنگی بستهبندی کرده است به همین دلیل زیر میز کار حاجی نخهای رنگی خودنمایی میکند.